کتاب تاراج تپه ها
معرفی کتاب تاراج تپه ها
کتاب تاراج تپه ها نوشته جوزفین فینی است که با ترجمه داود سلمانی زاده منتشر شده است. این کتاب یک داستان بلند دوزبانه و جذاب است از دو دختر که میتوانند روستایشان را نجات دهند.
درباره کتاب تاراج تپه ها
جولی و سوزان دو دختر جوان هستند که در یک روستای زیبا کار میکنند، با تعطیل شدن معدن زغال سنگ مردها بیکار میشوند و خانوادهها روز به روز فقیرتر تا این که یک مرد به ظاهر خیرخواه به روستا میآید، آقای بیچ مرد عجیبی است، او ثروتمند است و میگوید قصد دارد دوباره معدن را باز کند و به همه کار بدهد. اما سوزان و جولی به او بدبین هستند، آنها میفهمند آقای بیچ تمام تپههای شهر را خریده است و کمکم شروع میکند به نابود کردن همه چیز. دود سیاه شهر را میگیرد و همه بیمار میشوند، کارگرها سخت کار میکنند و حقوق کمی میگیرند و کامیونها به سرعت میروند و روستا روز به روز ناامنتر میشود. اما سوزان و جولی قصد دارند همه چیز را تغییر دهند آنها اعلامیه چاپ میکنند و با روزنامهها مصاحبه میکنند و همین اتفاق یک خشم بزرگ در آقای بیچ بهوجود میآورد و آنها را روبهروی هم قرار می دهد.
خواندن کتاب تاراج تپه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تاراج تپه ها
چونكه آنها بیكار شده بودند پول زيادی نداشتند در نتیجه بعضی از مغازه ها در روستا تعطیل شدند. پدرم همراه صدها نفر ديگر، برای جستجوی كار رفت. ولی او بدشانس بود . او گفت: من خیلی پیر هستم. هرگز شغل ديگری پیدا نخواهم كرد.
برادرانم در جستجوی كار به بیرمنگام رفتند. مادر و پدرم از اين موضوع غمگین بودند. همهی مردم جوان كم كم روستا را ترک كردند. مادر و پدرم همیشه نارحت بودند و هرگز لبخند نمیزدند. من احساس ناراحتی میكردم. در نتیجه دوست داشتم كه از تمام آن مشكلات رها شوم.
من به همراه دوستم جولی براي پیاده روی به پارک بیرون روستا رفتیم. آنجا خیلی زيباست. آنجا مكانی و زيبا دوست داشتنی براي پیاده روی دور و شدن از آن همه مشكلات است.
اگر از تپهی پارک بالا برويد میتوانید تمام روستا را از بالا ببینید. شما میتوانید مسافتهای بسیار دور را هم ببینید. آن مكانی دوست داشتنی است برای نشستن و صحبت كردن و فارغ شدن از همه دنیا.
بعد از آنكه معدن بسته شد. من و جولی هر روز به پارک روستا میرفتیم. به آرامی از تپه بزرگ بالا میرفتیم و سپس در بالای تپه مینشستیم و از بالای تپه به روستا نگاه میكرديم.
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه