دانلود و خرید کتاب مریم و مردآویج بهزاد فراهانی
تصویر جلد کتاب مریم و مردآویج

کتاب مریم و مردآویج

انتشارات:نشر گویا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مریم و مردآویج

کتاب مریم و مردآویج نوشته کارگردان و بازیگر مشهور بهزاد فراهانی است که در نشر گویا منتشر شده است. 

درباره کتاب مریم و مردآویج

این کتاب داستان یک ازدواج است. مریم عروس است و از یک خانواده ثروتمند، او منتظر مراسم شب است. اما خاتون خدمتکار خانه او را می‌ترساند، او به مریم می‌گوید قرار است او را به اندرونی ببرند و حبسش کنند و ازین به بعد یک چشمش اشک باشد و یک چشمش خون. خاتون سعی می‌کند به مریم هشدار دهد که آینده بدی در انتظارش است اما مریم چندان گوش شنوا ندارد. همه چیز آماده است و مریم و دیگران منتظرند تا شب بشود و عاقد بیاید برای مراسم. اما چه سرنوشتی در انتظار مریم است؟

خواندن کتاب مریم و مردآویج را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب مریم و مردآویج

خاتون: عزیزکم، چون دوستت دارم و برام حرمت قائلی سفرهٔ دلمو پیشت باز می‌کنم، امشب برای تو هر شب نیست؛ امشب یا راهی جهنمی یا مسافر بهشت، چشمی رو که فردا می‌خوای آغشته از اشک و خون بکنی امشب باز کن!

دسته‌گل‌های تکمیل شده. هر دو یکدیگر را نگاه می‌کنند. خاتون دسته گلش را به او می‌دهد و راه می‌افتند.

سکانس ۵. داخلی. شب. داخل قلعه.

سرسرا را می‌چینند، میوه و آجیل و شیرینی، شمع و گل. ضیاءالملک و همسرش در میانه مریم و خاتون. نایب و وردست‌ها. همه چیز رنگ و بوی یک تدارک اشرافی را دارد. مادر مریم زنِ ضیاءالملک بیشتراز هر کس جوش می‌زند و با پیشخدمت‌ها سر و کله می‌زند. مریم شاخه‌گلی را از گلدان روی میز برمی‌دارد و می‌بوید و از سرسرا خارج می‌شود، به بهار خواب بالکن مانند خود می‌آید، روی صندلی لهستانی تنها می‌نشیند. روبرویش دو تخت چوبی نشسته است. مریم گلبرگی از گل می‌کند و به زمین می‌اندازد و این کار را تکرار می‌کند. نایب وارد شده و با احترام.

نایب: خانم، فرستاده‌ای از طرف پسر آقای بصیر دفتر اجازه می‌خوان بیان خدمتتون.

مریم با نگاه به آخرین گلبرگ مانده بر گونهٔ گل سرخ

مریم: بگو بیاد!

نایب می‌رود. مریم انتظار می‌کشد. مردی که خود نایب ارباب دیگر است با سیمائی چاق و قدی کوتاه خنده رو و دوست داشتنی وارد می‌شود.

نایب ۲: سلام به نجیب زاده و نجیب پرورانده و نجیب صورت و نجیب سیرت و فرشته خصائل ...

مریم: الی آخر. حرفت و بزن خان نایب. رو دست پسر اربابت بلند نشو!

نایب کمی شرم‌زده عرق از پیشانی پاک می‌کند. و سعی دارد که در انجام وظائفش کم‌وکاستی نباشد.

نایب ۲: خانم... از سوی پسر اربابم واجب‌الحضور شدم، تا در خدمت شما نزول اجلال کنم و پیغام پسر اربابمو برسانم.

مریم: برسان، برسان!

نایب ۲: ایشان فرمودند چون شرم حضور دارم مکنونات قلبم را در نامه‌ای می‌نویسم که نایب آن را برایتان می‌خواند.

مریم: من ته مانده سوادی دارم بده خودم می‌خوانم!

نایب ۲: به دستور ایشان من باید آن را بخوانم تا با تقلید احساسات ایشان، عطوفت و مهربانیشان را به شما بیان دارم.

مریم: پس بدار! بیان بدار!

نایب بر روی دو تا تخت کنار هم رفته سینه صاف می‌کند و حالت هنرمندان احساساتی را می‌گیرد و نامه را با غِلظتِ هر چه تمام دکلمه می‌کند.

M
۱۴۰۱/۱۱/۲۲

قشنگ بود.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۶,۰۰۰
۷۰%
تومان