کتاب یک گرگ، یک اردک، یک موش
معرفی کتاب یک گرگ، یک اردک، یک موش
کتاب یک گرگ، یک اردک، یک موش داستانی از مک بارنت با تصویرگری جان کلاسن و ترجمه آناهیتا حضرتی است. داستان درباره موشی است که گذرش به شکم گرگ میافتد و آنجا با اردکی آشنا میشود که مدتها پیش توسط گرگ خورده شده است، اما در شکم گرگ حسابی به او خوش میگذرد!
انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب یک گرگ، یک اردک، یک موش
یک گرگ، یک اردک، یک موش داستانی هیجان انگیز با پایانی غافلگیرکننده است. یک روز صبح زود، یک موش گرگی را میبیند. خب گرگ هم وقت را تلف نمیکند و موش را یک لقمه چپش میکند. موش فکر میکند این آخر کار است. اما وقتی به شکم گرگ میرسد متوجه میشود یک اردک آنجا زندگی میکند که اتفاقا زندگی خیلی خوبی دارد و هر چیزی هم که میخواهد برایش فراهم است. موش و اردک حسابی خوش میگذرانند و خوراکیهای خوشمزه میخورند و آنقدر بالا و پایین میپرند که شکم گرگ درد میگیرد...
داستانی جذاب و خندهدار که قصه زوزه کشیدن گرگ را برایتان تعریف میکند و به شما کمک میکند تا با نگاهی متفاوت به زندگی و دنیا بنگرید و یادتان میدهد از زندگی لذت ببرید. حتی زمانی که گرگ شما را خورده است، شما خیال خورده شدن نداشته باشید!
کتاب یک گرگ، یک اردک، یک موش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
یک گرگ، یک اردک، یک موش داستانی جذاب برای تمام بچهها است. مربیان و والدین نیز میتوانند از این داستان زیبا برای قصه گویی و گفتگو درباره مهارت خوشبینی استفاده کنند و همچنین از یک داستان بامزه و زیبا لذت ببرند.
درباره مک بارنت
مک بارنت (Mac Barnett)، نویسنده آمریکایی کتاب کودکان، در حال حاضر در اوکلند، کالیفرنیا زندگی میکند. او در کالج پومونا و زیر نظر دیوید فاستر والاس تحصیل کرد.
مک بارنت کتابهای بسیاری را برای کودکان و نوجوانان نوشته است. مجموعه دوتا خفن، آن پایین چه خبر است؟ و سیبیل از آن جملهاند. علاوه بر این او موفق شد برای کتاب آنابل و جعبه جادویی با تصویرگری جان کلاسن جایزه بهترین کتاب سال از طرف روزنامه بوستن گلاب را از آن خود کند. در سال ۲۰۱۳ این کتاب جایزه «کتابهای مناسب بلندخوانی ای بی وایت» را نیز کسب کرد.
حجم
۵٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۵٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
نظرات کاربران
#۱۴۸ داستانی جذاب و خواندنی از مک بارنت با تصویرگری خوب جان کلاسن بود که پایان فوقالعادهای هم داشت. به نظرم محوریت این داستان با "اردک" پرشور و شجاع داستان بود که گفت حتی اگر گرگ مرا بخورد، من قصد
داستان بامزه ای داشت، دختر هشت ساله من خیلی خوشش اومد🍒🍓
جذاب بود، ایده جالبی داشت.
به نام خدا اتفاقا مختلف برای افراد مختلف رخ میده، مهم اون عینکی هست که تو به چشمت میزنی. دقیقا همون عینک هست که دنیا رو برات سیاه یا سفید جلوه میده. تو کتاب یک اردک، یک گرگ، یک موش، نویسنده با قلم
خیلی جالب و کیوت بود😍😍😍
بامزه و کوتاه
جالب نبود ! باید بیشتر دیتیل میشد ... و سوال : اردک و موش از گرگ چی خواستند دقیقا؟ و این چه ربطی به زوزه کشیدن گرگ به سمت ماه داشت؟
کتابی که میشه ازش مفاهیم خیلی زیاد و متفاوتی برداشت کرد، مناسب کودک و بزرگسال. کنار اومدن با شرایط، سندروم استکلهم امید، تغییر شرایط و....
بسیار قشنگ و جذاب بود👌 بخشی از متن کتاب: یک روز صبح زود موشی، گرگی دید. و گرگی فوری او را یک لقمه ی چپ کرد. موش گفت : (اوه، وای! خدایا! من اینجا توی شکم این هیولا گیر افتاده ام. به
از خوندنش لذت بردم. رابطه این سه تا موجود شکل متفاوتی پیدا میکنه... یه شکل غیرمعمول... لبخند به لبتون میاره. مثل خیلی از کتابای خانم حضرتی...