دانلود و خرید کتاب انقراض ششم الیزابت کلبرت ترجمه نیک گرگین
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب انقراض ششم

کتاب انقراض ششم

معرفی کتاب انقراض ششم

کتاب انقراض ششم، یک تاریخ غیرطبیعی اثری از الیزابت کلبرگ با ترجمه نیک گرگین است. این کتاب که برنده جایزه پولتیزر سال ۲۰۱۵ در بخش غیر داستانی است درباره انقراضی قریب الوقوع صحبت می‌کند که حیات در کره زمین را تهدید می‌کند.

درباره کتاب انقراض ششم

کتاب انقراض ششم که در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار دارد و همچنین در لیست کتاب برتر سال نیویورک تایمز هم هست از انقراضی قریب الوقوع حرف می‌زند که زیست گونه‌های مختلف را در معرض خطر قرار داده است.

زمین از زمان پیدایش خود تا به حال بارها شاهد چنین رخدادهایی بوده است. پنج رخداد آنقدر بزرگ و هولناک که شایسته نام پنج واقعه عظیم است. یکی از مهم‌ترین‌ها برخورد شهاب سنگ‌ها به زمین بود که در نهایت باعث انقراض و نابودی دایناسورها شد. اما در حال حاضر رخداد بعدی آنچنان بزرگ است که شاید دوباره شاهد نابودی زمین باشیم. این‌بار تمام ما انسان‌ها که زندگی طبیعی در زمین را برای راحتی خودمان دستکاری کرده‌ایم مغلوب می‌شویم و انقراض ششم را رقم می‌زنیم. انقراضی که از برخورد شهاب‌ها به زمین هم ویرانگرتر و مخرب‌تر است.

الیزابت کولبرت، با بهره‌گیری از مفهوم تاریخ انقراض و توصیف گونه‌های حیرت‌انگیزی که قبلا از بین رفته‌اند، یک گزارش جامع از حیات زمین و نابودی گونه‌ها ارائه می‌کند. او همچنین در این کتاب نشان می‌دهد که انقراض ششم که میراث بشر است تا چه حد توان تخریبگری دارد. در پایان این کتاب ذهن به سمت این سوال معطوف می‌شود که به راستی معنا و مفهوم انسان بودن چیست؟

این اثر عنوان فینالیست جایزه ملی حلقه نقد کتاب را هم از آن خود کرد. یو اس ای تودی این کتاب را خیره کننده خواند و بوستون گلوب آن را «به طرز شگفت آوری لطیف، کاملا جذاب و سرگرم کننده» دانست.

کتاب انقراض ششم همچنین برنده جایزه پولیتزر سال ۲۰۱۵ نیز شده است.

کتاب انقراض ششم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست‌داران کتاب‌های علمی را به خواندن کتاب انقراض ششم دعوت می‌کنیم. این داستان با نثری صریح و نگاهی آگاهی بخش به همه افراد کمک می‌کنند تا دریابند که زندگیشان تا چه حد به سلامت و حفظ محیطی که در آن زندگی می‌کنند وابسته است.

بخشی از کتاب انقراض ششم

می‌گویند بهتر است با ابهام شروع شود. این داستان هم همین‌طور است: با ظهور یک گونه جدید شروع می‌شود که شاید از دویست هزار سال پیش آغاز شد. این گونه هنوز نامی ندارد؛ هیچ گونه‌ای هنوز نامی ندارد. اما شایستگی داشتن یک نام را دارد.

این‌یکی هم مثل هر گونه نوپای دیگر موقعیتی ناپایدار دارد. شمارش اندک است و گستره زیستی‌اش به نوار کوچکی از شرق آفریقا محدود می‌شود. اما جمعیتش به آرامی افزایش می‌یابد و کاملاً امکان دارد که دوباره کم شود و به حد چند هزار جفت برسد.

اعضای این گونه چندان چابک و قوی و بارآور نیستند ولی به طور چشمگیری توانایی دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلات را دارند و به تدریج به مناطق گوناگونی، با شرایط اقلیمی متفاوت، جانوران درنده مختلف و طعمه‌های شکار گوناگون پیشروی می‌کنند. چنین می‌نماید که هیچ‌کدام از محدودیت‌های معمول زیستگاه‌ها یا ویژگی‌های جغرافیایی دست و پایشان را نمی‌بندند. آن‌ها از رودها، فلات‌ها و کوهستان‌ها عبور می‌کنند؛ در مناطق ساحلی حلزون جمع‌آوری می‌کنند و کمی دورتر، در خشکی پستانداران را شکار می‌کنند. هر کجا ساکن می‌شوند، خود را با آن‌جا سازگار می‌کنند و ابتکار به خرج می‌دهند. وقتی به اروپا می‌رسند با موجوداتی روبرو می‌شوند که بسیار به خودشان شبیهند، اما درشت‌اندام‌تر و شاید عضلانی‌ترند و مدت‌هایی طولانی در آن قاره زندگی کرده‌اند. آن‌ها با ساکنان این قاره جدید آمیزش می‌کنند و سپس به دلیل نامعلومی آن‌ها را به کلی نابود می‌کنند.

بعدها معلوم شد که این ماجرا پایان ترسناکی داشته است. همین‌طور که جمعیت این گونه زیستی بیش‌تر می‌شود، با جانورانی مواجه می‌شود که دو یا ده و حتی بیست بار از خودش بزرگ‌ترند: گربه‌های عظیم‌الجثه، خرس‌های قدرتمند، لاک‌پشت‌هایی به بزرگی فیل و تنبل‌هایی پنج متری. این گونه‌های زیستی قدرتمندتر و اغلب وحشی‌ترند ولی از آن‌جا که به کندی تولیدمثل می‌کنند، اکنون از میان رفته‌اند.

این گونه انسانی همیشه‌مبتکر، جانور خشکی است، ولی از آب‌ها عبور می‌کند و به جزایری پا می‌گذارد که بدایع تکامل در آن‌ها می‌زیستند: پرندگانی که تخم‌هایی به اندازه یک هندوانه می‌گذاشتند، اسب‌هایی آبی به اندازه خوک و مارمولک‌هایی عظیم‌الجثه. اما از آن‌جا که این جانوران با زندگی در انزوا خو گرفته بودند، آمادگی لازم را برای دفاع از خود در مقابل این تازه‌واردان یا شاید همراهان آن‌ها (بیش از همه موش‌ها) نداشتند و بدین ترتیب بسیاری از آن‌ها از پای درآمدند.

این روند بارها طی هزاران سال تداوم یافت تا این‌که این گونه تهاجمی (که دیگر چندان نوظهور نبود) عملاً در چهار گوشه دنیا پراکنده شد. در این مقطع چندین واقعه کمابیش همزمان رخ داد و باعث شد این موجود (که بعدها نام انسان خردمند را بر خود نهاد)، خود را در ابعاد بی‌سابقه‌ای تکثیر کند. ظرف صد سال جمعیتش دو برابر شد، و باز هم دو برابر و باز هم. جنگل‌های وسیع کاملاً تخریب شدند. انسان‌ها این کار را عمداً برای سیر کردن شکم خود انجام می‌دهند، اما موجودات زنده را غیرعمدی از قاره‌ای به قاره دیگر منتقل می‌کنند و ترکیب زیستی زمین را عوض می‌کنند...

Sharareh Haghgooei
۱۴۰۰/۰۸/۲۰

کتاب در مورد نقش انسان و سبک زندگیش بر محیط زیسته.مثالهای بسیار زیادی از انقراض حیوانات و گیاهان مختلف و تاثیر فراگیر دی اکسید کربن بر گرم شدن زمین و اسیدی شدن اقیانوسها و ... با جزئیات نسبتا کامل در

- بیشتر
کاربر 7174320
۱۴۰۲/۰۷/۱۱

انقراض ششم را به زبان انگلیسی شنیدم. کتاب برنده جایزه ی پولیتزر سال 2015 در بخش کتاب هایِ عمومیِ غیر داستانی شده است و در برخی از فهرست ها در فضای مجازی به عنوان بهترین کتاب تاریخ در این دسته

- بیشتر
1984
۱۴۰۱/۱۲/۱۲

گاهی خیلی فنی و تخصصی گفته اما در کل جذابه.

زیرا انسان‌ها خود میمون هستند. به طوری که هر کسی می‌داند __ و آزمایش‌هایی که روی دوکانا انجام شده این را تأیید می‌کند __ میمون‌های غیرانسان بسیار باهوشند. آن‌ها قادرند نتیجه‌گیری کنند و معماهای پیچیده‌ای را حل کنند و همچون ما می‌توانند میمون‌های دیگر را از هم تشخیص دهند. وقتی محققان در لایپزیگ آزمایش‌هایی را روی شامپانزه‌ها، اورانگ‌اوتان‌ها و یک کودک دوونیم‌ساله انجام دادند، پی بردند که شامپانزه‌ها، اورانگ‌اوتان‌ها و کودکان از پس مجموع گسترده‌ای از وظایف برآمدند، که این نشان‌دهندهٔ درکشان از دنیای مادی بود. برای مثال، اگر یک محقق جایزه‌ای در یکی از سه فنجان وارونه قرار می‌داد و بعد فنجان‌ها را جابجا می‌کرد، میمون‌ها و کودکان تقریباً به یک میزان جایزه را پیدا می‌کردند، اما شامپانزه‌ها مهارت بیش‌تری از خود نشان می‌دادند. به نظر می‌رسید میمون‌ها تعداد را به خوبی کودکان می‌فهمیدند و به طور پیوسته بشقاب‌هایی را انتخاب می‌کردند که حاوی تعداد خوراکی‌های بیش‌تری بودند، حتی وقتی انتخاب، یک انتخاب ریاضی بود و مستلزم فهمیدن روابط علیتی می‌بود
محمد طاهر پسران افشاریان
قبل از آن‌که انسان‌های نوین «جایگزین» نئاندرتال‌ها شوند، با آن‌ها آمیزش جنسی می‌کردند، که حاصل آن فرزندانی بود که در اروپا، آسیا و دنیای جدید جای‌گیر می‌شدند. فرضیهٔ جایگزینی نشتی __ با این فرض که به لحظهٔ مناسبی اشاره دارد __ قوی‌ترین سند ممکن را برای نزدیکی میان نئاندرتال‌ها و انسان‌های نوین به دست داد. این دو گونه، خواه از روی عشق یا نه، با هم آمیزش کردند. خواه به فرزندان ترکیبی این دو همچون هیولا بنگرند، در هر صورت کسی __ شاید نئاندرتال‌ها یا شاید انسان‌های نوین __ پیشقدم شدند تا آن‌ها را به وجود آورند. برخی از این فرزندان دورگه تا جایی باقی ماندند که فرزندان خودشان را به دنیا آورند، و این نسل جدید هم به نوبهٔ خود فرزندان جدیدی متولد کردند و این روند تا به امروز ادامه داشته است. حتی حالا، حداقل سی‌وپنج هزار سال بعد از این ماجرا، علایم قابل‌تشخیصند: تمام غیرآفریقایی‌ها، از گینهٔ نو تا فرانسوی‌ها و چینی‌های هان بین یک تا چهار درصد از دی‌ان‌ای نئاندرتال‌ها را در خود دارند.
محمد طاهر پسران افشاریان
«در علم گاهی پیشرفت بیش از آن‌که حاصل ذکاوت باشد، نتیجه خوش‌اقبالی است.»
shahram naseri
مایکل توماسلو، رئیس بخش مؤسسهٔ روان‌شناسی تکاملی و تطبیقی، گفت: «شامپانزه‌ها کارهای هوشمندانه و شگفت‌انگیز بسیاری انجام می‌دهند، اما به طوری که دریافتیم، تفاوت عمده در همفکری است. اگر شما امروز در باغ‌وحش می‌بودید، هرگز نمی‌توانستید شاهد این باشید که دو شامپانزه چیز سنگینی را به کمک هم حمل کنند. آن‌ها قابلیت چنین همکاری‌هایی را ندارند.»
محمد طاهر پسران افشاریان
تحقیقات در زمینهٔ تکامل انسان طی بیست‌وپنج سال اخیر تحت تسلط نظریه‌ای بوده که در نشریات عامیانه به «خارج از آفریقا» لقب گرفت و در حیطه‌های علمی به آن «منشأ واحد اخیر» یا فرضیهٔ «جایگزینی» می‌گویند. این نظریه می‌گوید انسان‌های نوین از جمعیت کوچکی ریشه گرفته‌اند که در حدود دویست هزار سال پیش در آفریقا زندگی می‌کرده‌اند و بعد زیرمجموعهٔ کوچک‌تری از آن به خاورمیانه مهاجرت کرد و از آن‌جا به تدریج زیرمجموعه‌های بیش‌تری به شمال‌غربی اروپا و غرب در آسیا رانده شدند و تمام راه را تا شرق در استرالیا طی کردند. هنگامی که انسان‌های نوین طی مهاجرت خود به شمال و شرق با نئاندرتال‌ها و نیز با به اصطلاح انسان‌های کهن دیگر روبرو می‌شدند که از قبل در آن مناطق زندگی می‌کرده‌اند، خود را «جایگزین» آن‌ها می‌کردند، که بهتر است بگوییم آن‌ها را به انقراض می‌کشاندند
محمد طاهر پسران افشاریان
در نتیجهٔ این آمیزش‌ها بعضی از انسان‌های امروزی __ تا چهار درصد __ نئاندرتالند. تی‌شرتی که در نزدیکی ایستگاه تغییر چهره به فروش گذاشته شده، با حروف بزرگ مثبت‌ترین تلقی را از این میراث به نمایش می‌گذارد: «من افتخار می‌کنم که یک نئاندرتال باشم.» من به قدری از آن تی‌شرت خوشم آمد که یکی برای همسرم خریدم، اما به ندرت این تی‌شرت را به تن او می‌بینم.
محمد طاهر پسران افشاریان
همان‌طور که او و بسیاری از معاصرانش به آن پی بردند، همتراز دانستن انسان و سایر موجودات زنده بنیادی‌ترین جنبه کار او بود. انسان هم مثل هر گونه زیستی دیگری خصایل خود را برای فرزندانش به ارث می‌گذارد. حتی ویژگی‌های متمایز انسان‌های مختلف، مثل زبان، فهم و خرد، درک از درست و غلط، به همان شیوه‌ای تحول یافته که رفتارهای انطباقی دیگر شکل گرفته‌اند؛ مانند منقارهای درازتر یا دندان‌های تیزتر.
shahram naseri
یکی از واژه‌های مورد علاقهٔ په‌بو در انگلیسی «چه خوب» است. وقتی او بالاخره به این فکر رسید که نئاندرتال‌ها بعضی از ژن‌های خود را به انسان‌های نوین داده‌اند، به خود گفتم «چه خوب!» این بدین معنی است که آن‌ها به طور کامل منقرض نشده‌اند و ذرات کوچکی از آن‌ها در درون ما زندگی می‌کنند.
محمد طاهر پسران افشاریان
بسیاری از اعضای گروه په‌بو مظنون بودند که تعصب اوراسیایی نشانی از آلودگی است. در مقاطع مختلف اروپایی‌ها و آسیایی‌ها با گروه‌هایی برخوردهای نژادی کرده‌اند، زیرا دی‌ان‌ای مردم این گروه‌ها با دی‌ان‌ای نئاندرتال‌ها آمیخته شده بود. آزمایش‌هایی انجام شد تا صحت‌وسقم چنین احتمالی را تعیین کند. نتیجه کاملاً منفی بود. رایک گفت: «ما در ادامه این الگو را زیر نظر گرفتیم و هر چه داده‌ها بیش‌تر می‌شد، این نتیجه از نظر آماری قوی‌تر می‌شد.» اعضای دیگر گروه به تدریج این موضوع را کنار گذاشتند. آن‌ها در مقاله‌ای منتشرشده در نشریهٔ ساینس در ۲۰۱۰، فرضیه‌ای را معرفی کردند که په‌بو به عنوان فرضیهٔ «جایگزینی نشتی» از آن یاد می‌کرد (این مقاله بعدها به عنوان مقالهٔ ممتاز سال این نشریه انتخاب شد و گروه یک جایزهٔ بیست‌وپنج هزار دلاری دریافت کرد
محمد طاهر پسران افشاریان
بالاخره پروژه به دستاوردهای مفیدی رسید که اساساً فهرستی بود طولانی از A, T, G, C و آن زمانی بود که یکی از اعضای گروه په‌بو به اسم دیوید رایک ژنتیک‌شناس از هاروارد مدیکال اسکول متوجه چیز عجیبی شد. آن‌طور که انتظار می‌رفت، توالی ژنتیک نئاندرتال‌ها شبیه به توالی ژنتیک انسان‌ها بود، اما این شباهت در بعضی انسان‌ها بیش‌تر بود و به طور مشخص اروپایی‌ها و آسیایی‌ها، در مقایسه با آفریقایی‌ها، دی‌ان‌ای مشابه بیش‌تری با نئاندرتال‌ها داشتند. رایک گفت: «ما فکر کردیم اشتباهی صورت گرفته و سعی کردیم این نتیجه را نادیده بگیریم.»
محمد طاهر پسران افشاریان
میان تغییرات زمین‌شناختی متعدد: ـ فعالیت بشر بین یک‌سوم تا نیمی از سطح خشکی سیاره را دگرگون کرده است. ـ اغلب رودهای بزرگ جهان سدبندی یا منحرف شده‌اند. ـ نیتروژنی که کود گیاهی تولید می‌کند بیش‌تر است از میزان تولید طبیعی نیتروژن در تمام اکوسیستم‌های خشکی. ـ ماهیگیری بیش از یک‌سوم تولید اولیه ماهی را از آب‌های ساحلی اقیانوس‌ها خارج می‌کند. ـ بشر بیش از نیمی از آب تازه قابل‌دسترس را مصرف می‌کند. کراتزن گفت مهم‌ترین چیز این است که انسان‌ها ترکیب اتمسفر را تغییر داده‌اند. به دلیل ترکیب سوخت سنگواره‌ای و نابودی جنگل‌ها، میزان دی‌اکسید کربن در هوا طی دو قرن اخیر بیش از چهل درصد افزایش داشته است، در حالی که میزان گاز متان، که گاز گلخانه‌ای قوی‌تری است، بیش از ده برابر شده است.
shahram naseri
تمام آن چیزهایی که برای ما باارزشند ‫__ مجسمه‌ها، کتابخانه‌ها، بناهای تاریخی و موزه‌ها، شهرها و کارخانه‌ها __ همه در لایه‌های رسوباتی به ضخامت یک کاغذ سیگار متراکم خواهند شد.
کاربر ۶۰۳۳۸۳۰
جوزف مندلسون۴۱، خزنده‌شناس باغ‌وحش آتلانتا نوشت: «من به دنبال حرفه خزنده‌شناسی بودم،‌ زیرا از کار با حیوانات لذت می‌برم. اما نمی‌توانستم پیش‌بینی کنم که این کار به دیرین‌شناسی شبیه است.»
کاربر ۶۰۳۳۸۳۰
برای رسیدن به سطح دی‌اکسید کربن بالاتر از آنچه امروز وجود دارد (و گرمایش جهانی متعاقب آن) لازم است تا زمانی بسیار طولانی به گذشته بازگردیم؛ شاید تا دوران میوسن میانی؛ یعنی پانزده میلیون سال قبل. کاملاً محتمل به نظر می‌رسد که سطح دی‌اکسید کربن در انتهای این قرن به سطحی برسد که از دوران نخل‌های قطب جنوب در دوران ایوسن __ در حدود پنجاه میلیون سال قبل __ تاکنون سابقه نداشته است. این‌که گونه‌ها هنوز ویژگی‌هایی را دارا هستند که پیشینیانشان را قادر ساخت تا در دوران کهن به بقای خود ادامه دهند، چیزی در بارهٔ تأثیر کنونی گرمایش بیش‌تر روی گونه‌های نسل‌های آینده نمی‌گوید.
1984
به عقیده زالیژویچ، فرزندان موش‌های امروزی منطقه‌ای را که راتوس اکسولانس و راتوس نروجیکوس خالی کرده بودند، به جایگاه مناسبی برای خود بدل خواهند کرد. او گمان می‌کند شکل و اندازه موش‌های آینده تغییر خواهد کرد، بعضی‌ها کوچک‌تر از موش حشره‌خوار خواهند شد و برخی بزرگ‌تر از فیل. او نوشت:‌ «ما باید __ از روی کنجکاوی و امکان انتخاب بیش‌تر __ یک یا دو گونه موش را در جمع جوندگان بزرگ بدون مو قرار دهیم که در غارها زندگی می‌کنند، و ابزارهای سنگی ابتدایی می‌سازند و پوست پستاندارانی را می‌پوشند که کشته و خورده‌اند.»
1984
در پایان دوره اردویسین، حدود ۴۴۴ میلیون سال قبل، اقیانوس‌ها خالی شدند و حدود هشتادوپنج درصد از گونه‌های زیستی دریایی نابود شدند. این واقعه تا مدتی طولانی همچون فجایع به نظر می‌رسید تا نشان دهد که داده‌های سنگواره‌ای تا چه حد غیرقابل‌اطمینان می‌توانستند باشند. امروزه به آن به عنوان اولین مورد از پنج انقراض بزرگ می‌نگرند و گمان می‌رود که در دو انفجار شدید کشنده کوتاه رخ داده باشد. اگرچه قربانیان آن هیچ‌جا اقتدار و ویژگی‌های موجودات منقرض‌شده پایان دوره کرتاسه را نداشتند، به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ حیات شناخته می‌شوند؛ این لحظه‌ای بود که قوانین بازی ناگهان عوض شد، و پیامدهای آن مهر خود را به تمام حوادث آینده زد.
1984
لایل تصور می‌کرد صخره‌های مرجانی از حاشیه‌های کوه‌های آتشفشانی در زیر آب به وجود می‌آیند. اندیشه‌های داروین به قدری در ماهیت خود ملهم از اندیشه‌های لایل بودند که وقتی آن‌ها را در بازگشت به انگلستان برای لایل بازگو کرد، لایل خرسند شد. آن‌طور که مورخ علم، مارتین رادویکاشاره می‌کند، لایل «متوجه شد که داروین از او جلو زده است». یک زندگینامه‌نگار نفوذ لایل بر داروین را چنین جمع‌بندی کرد: «بدون لایل داروینی وجود نمی‌داشت.» داروین پس از انتشار تحقیقاتش پس از سفر بیگل و نیز انتشار کتابی در بارهٔ صخره‌های مرجانی نوشت: «همیشه احساس می‌کنم کتاب‌های من تا نیمی، از مغز لایل بیرون آمده‌اند.»
1984
چند ماه قبل کوویه طرح‌هایی از یک اسکلت دریافت کرده بود که در سواحل ریولوخان، در غرب بوئنوس‌آیرس کشف شده بود. این اسکلت، به درازای بیش از سه متر و نیم،‌ و بلندی بیش از یک متر و هشتاد سانتیمتر، به مادرید منتقل شد و در آن‌جا به دقت روی هم سوار شد. کوویه با حرکت از اسکلت، صاحب آن را یک بار دیگر شناسایی کرد، که به درستی یک گونه تنبل عظیم‌الجثه بیگانه بود. او آن را مگاتریوم یعنی «جانور عظیم‌الجثه» نامید. اگرچه کوویه هیچ‌گاه به آرژانتین، یا در واقع به مکانی دورتر از آلمان سفر نکرده بود، متقاعد شده بود که این مگاتریوم دیگر در سواحل آمریکای جنوبی پرسه نمی‌زند، زیرا هم‌اکنون منقرض شده است. همین امر در بارهٔ حیوانی صدق می‌کند که جانورِ ماستریخت نامیده می‌شد.
1984
هیچ موجودی پیش از این حیات روی زمین را بدین شکل دگرگون نکرده بود. وقایع مشابه باز هم اتفاق افتاده بود، اما در گذشته‌هایی بسیار دور. این سیاره در مواردی بسیار استثنایی شاهد تغییراتی چنین گسترده و دردناک بوده است که باعث کاهش شدید تنوع زیستی شود. زمین در دوران کهن پنج رخداد هولناک را پشت سر گذاشته که هر کدام به عنوان یک مقوله خاص طبقه‌بندی شده و به «پنج واقعه عظیم» معروف شده است. شاید اصلاً تصادفی نباشد که تاریخ این وقایع هولناک تنها وقتی برای انسان آشکار می‌شود که خودش آفرینندهٔ واقعه مشابه جدیدی می‌شود. اگرچه هنوز کمی زود است که بفهمیم آیا ابعاد این واقعه کنونی در حد «پنج واقعه عظیم» بوده یا نه، اما در هر صورت نام «انقراض ششم» بر آن می‌نهیم.
1984
تحقیقات در زمینهٔ تکامل انسان طی بیست‌وپنج سال اخیر تحت تسلط نظریه‌ای بوده که در نشریات عامیانه به «خارج از آفریقا» لقب گرفت و در حیطه‌های علمی به آن «منشأ واحد اخیر» یا فرضیهٔ «جایگزینی» می‌گویند. این نظریه می‌گوید انسان‌های نوین از جمعیت کوچکی ریشه گرفته‌اند که در حدود دویست هزار سال پیش در آفریقا زندگی می‌کرده‌اند و بعد زیرمجموعهٔ کوچک‌تری از آن به خاورمیانه مهاجرت کرد و از آن‌جا به تدریج زیرمجموعه‌های بیش‌تری به شمال‌غربی اروپا و غرب در آسیا رانده شدند و تمام راه را تا شرق در استرالیا طی کردند. هنگامی که انسان‌های نوین طی مهاجرت خود به شمال و شرق با نئاندرتال‌ها و نیز با به اصطلاح انسان‌های کهن دیگر روبرو می‌شدند که از قبل در آن مناطق زندگی می‌کرده‌اند، خود را «جایگزین» آن‌ها می‌کردند، که بهتر است بگوییم آن‌ها را به انقراض می‌کشاندند
محمد طاهر پسران افشاریان

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۱ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۱ صفحه

قیمت:
۱۸۰,۵۰۰
تومان