دانلود و خرید کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی گیل لیندن فیلد ترجمه آرزو خوشابی
تصویر جلد کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی

کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی

معرفی کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی

کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی نوشته گیل لیندن فیلد است که با ترجمه آرزو خوشابی منتشر شده است. این کتاب شما را در شناخت انواع احساس گناه و روش‌های پیروز شدن بر آن کمک می‌کند. این کتاب کمکتان می‌کند دیگر به دنبال قدیس شدن نباشید.

درباره کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی

اگر جان سالم به در بردن از یک فاجعه یا یک بیماری حاد در حالی که دیگران نتوانسته‌اند به اندازه شما خوش‌شانس باشند. به شما احساس گناه می‌دهد، اگر احساس گناه داشتن از این‌که با تصمیم‌هایی که در زندگی‌تان می‌گیرید، باعث صدمه زدن به دیگران می‌شوید. اگر دوست دارید به روشنی دریابید چه وقت‌هایی احساس گناه می‌کنید و چه وقت‌هایی این حس را ندارید، اگر دوست دارید از حالت خودتان در قبال این حس سر در بیاورید که تا چه حد از سر اعتمادبه‌نفس و قاطعانه با آن روبه‌رو می‌شوید،  اگر می‌خواهید که به دیگران هم کمک کنید تا احساس گناهشان را به شکل مؤثرتری مدیریت کنند. این کتاب را بخوانید.

گیل لیندن فیلد در کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی می‌گوید در زندگی‌اش همواره احساس گناه داشت زیرا او از کودکی آرزوی تبدیل شدن به یک قدیس را داشت و همواره در زندگی تلاش می‌کرده یک قدیس باشد اما حقیقت زندگی متفاوت است و او از همین موضوع همواره احساس گناه داشته. این کتاب می‌تواند به کسانی که مانند نویسنده فکر می‌کنند، کمک کند از این شرایط نجات پیدا کنند.

روان‌شناسان احساس گناه را یک حس «خودآگاه» می‌دانند. حس‌های دیگری که در این شاخه طبقه‌بندی می‌شوند عبارت‌اند از غرور، دست‌پاچگی و شرم. همه این‌ها با احساسات اصلی ما همانند ترس، تنفر و لذت که غریزی‌اند و به‌صورت همگانی در اولین سال تولدمان حس می‌شوند متفاوت هستند.

خواندن کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همه کسانی که به دنبال یک زندگی شاد هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بگو نه، تو مقصر نیستی

احساسات خودآگاه ما کمی دیرتر و در زمانی که به‌تدریج خودمان را سوای دیگران در نظر می‌گیریم شروع به رشد می‌کند که معمولاً در پایان دومین سال زندگی ما و طی سومین سال حیاتمان به ظهور می‌رسد. پیش از آن‌که احساس گناه به ما دست دهد، باید بتوانیم قضاوت کنیم. این امر به وقوع نمی‌پیوندد مگر مرکز تفکر مغزمان (نئوکورتکس) به اندازه کافی رشد کرده باشد؛ یعنی این‌که اطفال و کودکان کوچک نخواهند توانست احساس گناه کنند. مغز آن‌ها به اندازه کافی پیشرفته نشده است که بتواند این موضوع را پردازش کند. از دیدگاه فیزیولوژی، آن‌ها نمی‌توانند تفاوت میان درست و نادرست را بفهمند.

نوه کوچکم در سیزده ماهگی هر وقت کاری می‌کرد که اجازه انجام دادنش را نداشت، انگار می‌فهمید که نباید آن را انجام می‌داده است. او غذایش را به زمین می‌انداخت و با نیش باز به ما نگاه می‌کرد. البته دلیلش این نبود که از شیطنتش لذت می‌برد (که بعداً به آن خواهیم پرداخت). خنده‌اش به این دلیل بود که از دیدن واکنش ما بزرگسالان لذت می‌برد. شاید از آن‌جا که ما در ماه‌عسل پدربزرگ _ مادربزرگ بودنمان به سر می‌بردیم، رفتارش به‌نظرمان سرگرم‌کننده و خنده‌دار بود و برای همین بود که او دائماً کارش را بی‌هیچ احساس گناهی تکرار می‌کرد.

به هر حال، این مرحله فارغ از هر احساس گناه در زندگی بسیار کوتاه است. اخیراً هنگام پیاده‌روی در ساحل با دو دختربچه کوچک عریان روبه‌رو شدم که لب آب بودند. به محض دیدن من یکی از آن‌ها با عجله برخاست و لباس شنایش را جلوی قسمت‌های خصوصی بدنش گذاشت. اگرچه آن‌ها ریزریز می‌خندیدند، متوجه شدم سرشان را پایین انداخته بودند. تقریباً سه ساله بودند، یعنی در سنی که احساس گناه شروع کرده که راهش را در روان ما پیدا کند. خوشبختانه برای آن‌ها آن‌قدر پیشرفته نشده بود که تفریحات معصومانه‌شان را که شیطنتی کودکانه بود تحت‌الشعاع قرار دهد.

این مرحله دلپذیر در فرایند پیشرفت احساس گناه همانی است که بسیاری از بزرگسالان تلاش می‌کنند دوباره آن را ازآنِ خودشان کنند. این‌جا مثال‌هایی برای تشخیص آن آورده‌ام:

روزهای تعطیل که دختران حریصانه دسرهایی را با ولع می‌بلعند که خوردنشان در برنامه غذایی آن‌ها ممنوع شده است.

پسرانی که در فاصله زمانی بازی‌هایشان در زمین، همدیگر را به نوشیدن بیش‌تر وادار می‌کنند تا سرآخر کله‌پا شوند.

شرکت‌کنندگان در کارناوال‌ها که برخلاف رسوم رایج و به شکل عجیب و غریب لباس می‌پوشند و آواز می‌خوانند که به‌صورت معمول روزمره به‌هیچ‌وجه تحمل کردنی نیست.

مهمانی‌های برگزارشده در دفترهای کار که در آن افراد با کشیدن نفسی راحت موهای خود را افشان می‌کنند و روز بعد در حالی که لبخندی به لب دارند و سرشان را پایین انداخته‌اند دوباره بر سر کارشان حاضر می‌شوند، دقیقاً مانند دختران کوچک لب ساحل.


این منم که رهایت می کنم!
هایدی پریپ
آسیب‌شناسی وفاداری در زندگی زناشویی
دیوید لاسترمن
شکست چرخه خشونت روانی
ترزا کومیتو
اگر عشق را یارای تفکر بود
آلون گرچ
گذران زمستان های زندگی
کاترین می
مواجهه نوشتاری برای درمان اختلال استرس پس از حادثه
دنیس ام. اسلون
همسر نافرمان من...
کمال هادی
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ACT
گریس دیویس
تنظیم هیجان و کاهش طلاق عاطفی زوجین
پروانه سعیدفر
درمان شناختی رفتاری اضطراب نوجوانان؛ برنامه مدیریت ترس (کتاب کار)
فیلیپ کندال
درمان شناختی رفتاری اضطراب نوجوانان؛ برنامه مدیریت ترس (راهنمای درمانگر)
فیلیپ کندال
چرا مردها... چرا زن ها...
آلن پیز
لذت بی خیالی!
تونیا دالتون
سطح زندگی ات را بالا ببر
اس. جی. اسکات
راهنمای جامع CBT برای پیشگیری از خودکشی
راشل بنسون
چگونه با سوگ فقدان و مرگ کنار آییم
ریچارد بنکس
اختلال سلوک
مهدیه کاویی
قدرت تفکر منفی
جولی کی. نورم
وقتی غمگینی به یاد آر
مگی‌ فان ایک
درمان مبتنی بر پذیرش و پای بندی
پل ای. فلکسمن
فرو
۱۴۰۳/۰۸/۲۳

زیاده‌گویی بیش از حد داره، برای یه موضوع دو صفحه توضیح نوشته مثلا و باز خلاصش رو هم توی یه نیمچه پاراگراف دیگه میگه. از یه موضوع هم اینقدر مثال میزنه که به طور کل فراموش میکنی چی داشت میگفت،

- بیشتر
از این‌که احساس گناه نمی‌کنید هم احساس گناه به شما دست می‌دهد
سمانه
از این‌که خوشبخت‌تر، ثروتمندتر یا موفق‌تر از افراد دوروبرتان هستید به‌شدت احساس گناه می‌کنید و نمی‌توانید از داشته‌هایتان لذت ببرید.
سمانه

حجم

۶۵۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

حجم

۶۵۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان