دانلود و خرید کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر پیام لاریان
تصویر جلد کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر

کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر

نویسنده:پیام لاریان
انتشارات:انتشارات ورا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر

کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر نوشته پیام لاریان شامل سه نمایشنامه به نام‌های استرالیا، پروانه الجزایری و تاریخ مردم کوچه و بازار در قرن ۱۸ است. از این آثار نمایشنامه پروانه الجزایری بین مخاطبان و علاقه‌مندان به ادبیات نمایشی بسیار مشهور است.

درباره کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر

سه نمایشنامه تاریخ مردم کوچه و بازار فرانسه در قرن ۱۸، پروانه الجزایری و استرالیا که به ترتیب در دوره‌های سی‌وچهارم تا سی‌وششم فجر، در بخش مسابقه نمایشنامه‌نویسی برگزیده‌شده‌اند، نمایشنامه پروانه الجزایری درر سی و هفتمین دوره جشنواره بین‌المللی فجر برنده تندیس بهترین نمایشنامه از بخش مسابقه صحنه تئاتر ایران شد. نمایشنامه استرالیا در این دوره از جشنواره تئاتر فجر توسط گروه‌هایی از اصفهان و بیجار به صحنه رفته بود.

منتقد تئاتر سایت تسنیم درباره این نمایشنامه می‌نویسد:

«لاریان در پروانه الجزایری شانس آن را می‌یابد تا زمان را درهم بریزد و از آن مفهومی ساختگی بیافریند، مفهومی که از دل برداشت‌های متعدد سینمایی می‌آید. اما انتزاع وی با نوعی یأس همراه است. او برخلاف قهرمان «بازگشت به آینده» نمی‌تواند زمان را شکست دهد یا همانند کوپر در «بین‌ستاره‌ای» حداقل پس از تجربه یک کرم‌چاله، به آینده‌ای که می‌توانسته دیده باشد، امیدوار باشد. شخصیت‌های «پروانه الجزایری» امیدی به زمان ندارند؛ مگر آنکه در حال به پایان می‌رسیدند.»

محمدحسن خدایی، منتقد روزنامه شرق، درباره این نمایشنامه می‌نویسد:

 «این نمایش تذکر می‌دهد که چگونه روایت و بازنمایی زندگی روزمره، توان آن را دارد که از نو امر برگشت‌ناپذیر را با تکنیک تکرار، بار دیگر بازسازی کرده و پایانی خوش رقم بزند» 

دکتر رفیق نصرتی، استاد تئاتر دانشگاه تهران نیز درباره این نمایش می‌نویسد: 

«ساختار هندسی این نمایش یک هذلولی است و نقطه هندسی این هذلولی دری است با دو دستگیره که از دو سو باز می‌شود و یکی به روایت نیمه بالای ساختار هندسی و دیگری به سوی پایین آن»

خواندن کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات نمایشی معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

درباره  پیام لاریان

پیام لاریان متولد ۱۳۶۰، اهواز نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است. او در  رشته تئاتر در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل کرده است. لاریان در سه دوره پیاپی جشنواره تئاتر فجر، جایزه بهترین نمایشنامه‌نویس و در دو دوره آن، جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کرده‌است. پیام لاریان فرزند نعمت‌الله لاریان، نویسنده و کارگردان بزرگ تئاتر ایران است. 

بخشی از کتاب استرالیا و دو نمایشنامه دیگر

یه ظهر از ظهرای زمسونی. یه تعویض روغنی که قوطیای روغن همه جاش به چشم می‌خوره. کف زمین، یه تخته افتاده که لابد باش رو چاه تعویض روغنُ پوشوندن. اون ته هم یه ردیف از بشکه‌های بزرگ روغنه که یه راهروی ریزه‌ای، اون ته‌مه‌ها درست کرده. این وسط خسرو که دسشو تو بغلش گرفته، رو زمین پهن شده، به یه دلهٔ ۵۰ لیتری روغن تکیه داده. دسش که با یه پارچه بسته شده، خونیه. خون هم از لای پارچه ریخته تا رو بازوش. اون‌ور تعویض روغنی، کاظم نشسته رو یه مبل زوار در رفته و سیگار می‌کشه. خسرو اولش داره چس‌ناله می‌کنه، بعد آروم خودشُ جمع و جور می‌کنه. زمان نسبتن درازی می‌گذره. حدود چهار، پنج دیقه. هیچ‌کدومم حرفی نمی‌زنن. کاظم زل زده به خسرو که سعی می‌کنه یه راهی واسه حرف زدن پیدا کنه.

خسرو: تو... نمی‌دونی اینا انگشت منو کجا انداختن؟

کاظم فقط نگا می‌کنه. خسرو دیگه کامل نشسته و به همون دله تکیه داده.

بازم همه چی ساکت می‌شه. بازم یه زمان بلند.

خسرو: سیگارت... تموم شد.

کاظم فقط نگا می‌کنه. سیگارش لای انگشتاش مونده.

خسرو: اینا کجا رفتن؟ رفتن بیرون، نه؟

خسرو: یه دیقه گوش کن ببین چی می‌گم. این لعنتی خیلی درد داره... خونش بند اومده، دردش شروع شده.

خسرو: ببین چه بلایی سرم آوردن! چرا هیچ‌کی نمی‌گه چه مرگ‌تونه؟ تو می‌دونی؟ ها؟ حتمن یه چیزایی بت گفتن. گفتن دیگه؟! نگفتن؟

خسرو: آخه این که نمی‌شه یه آدمو بی‌خودی بندازن تو ماشین، بیارن این‌جا، انگشت‌شو بزنن. می‌شه؟ نمی‌شه. الآن اینا می‌خوان چی‌کار کنن؟ تو می‌دونی نه؟ ... نمی‌دونی؟

خسرو: تو که این‌جا نبودی ببینی چه‌طوری راحت کندنش... اون موقع کجا بودی؟ اولش که گفتن... گفتم دروغ می‌گن... حالا ببین... از ته زدنش. نمی‌گن من بقیه عمرم چه غلطی باید بکنم؟ [دسشو نگا می‌کنه.] حالا چرا اینو؟ [منظورش انگشت اشارشه.] این همه انگشت. خب کوچیکه رو می‌زدن.

...

خسرو: ببین! ... تو بت نمیاد مث اینا باشی. اینا کی‌اَن اصلن؟ هر چی بشون التماس کردم، انگار نه انگار. به خصوص اونی که چاقه بش می‌گفت گولاخ... اون کوتوله‌هه... اسمش چیه؟

...

خسرو: آدم وقتی می‌خواد انگشتِ یه‌کی‌یو قطع کنه... لاقل یه کم فکر می‌کنه. این که کاری نیست که هر روز آدم بکنه. این انگشته هم خیلی واسه آدم کار می‌کنه... نمی‌کنه؟ چه کل دستُ ببری... چه اونو. کلی به اون کوتوله‌هه التماس کردم، اونو نبره... گوش نکرد که.

داره درد می‌کشه. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۹۸ صفحه

حجم

۱۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۹۸ صفحه

قیمت:
۱۰۴,۳۰۰
تومان