کتاب حوالی هزار و سیصد
معرفی کتاب حوالی هزار و سیصد
کتاب حوالی هزار و سیصد مجموعه هشت داستان از احسان عبدی است که از دهههای مختلف این سده روایت میکنند.
داستانهای کتاب حوالی هزار و سیصد از دهههای مختلف هزار و سیصد روایت میشوند و داستانها از هم مستقلند اما نویسنده دیدگاه، فرهنگ، جنسیت و موقعیتزمانی شخصیتها، دو احساس مشترک را در شخصیتهای اصلی این کتاب به هم پیوند داده است.
داستانها از تنهایی روایت میکنند و امید. احسان عبدی با نگاهی واقعگرا و از زوایای گوناگون به این دو مساله پرداخته است تا در نهایت پایان تمام داستانها، مشابه هم و رمانتیک نباشد.
کتاب حوالی هزار و سیصد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
حوالی هزار و سیصد داستانهای جالب دارد که برای تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی ایرانی جذاب است.
بخشی از کتاب حوالی هزار و سیصد
سرش را به طرف صورت عباس برد و بو کشید. بوی خاصی حس نکرد. اولش فکر کرد شاید از مسکرات استفاده کرده باشد؛ اما اینطور به نظر نمیرسید. با اینکه اهل نماز و روزه بود اما به خاطر کثرت مشتریانی که به حجرهاش رفت و آمد میکردند، خواسته و ناخواسته از خبرهای دو کافه شهر، دعواها و آژانکشی ها و افرادی که آنجا پاتوق داشتند اطلاع پیدا میکرد. تا به حال پیش نیامده بود کسی نامی از عباس برای حضور در چنین جاهایی برده باشد؛ مضاف بر اینکه خودش هم به یاد نداشت که او شبی را خارج از خانه گذرانده باشد.
صدای ناله عباس او را به خودش آورد و افکارش از چگونگی ماجرا به چگونه کمک کردن تغییر مسیر داد. یادش آمد پارسال وقتی برای عروسی پسر فتحعلی خان متقالچی همسایه حجرهاش رفته بود با چنین وضعیتی مواجه شده بود. جوانی مست لایعقل و بیهوش روی زمین اُفتاده و رنگ پریدهاش نشان از وخامت اوضاع جسمیاش داشت و هرآن ممکن بود جانش را از دست بدهد. چند نفر از مهمانان دور او حلقه زده بودند. هر کسی حرفی میزد و راهکاری میداد. خلاصه اینکه همه در نقش یک طبیب نسخهای برای آن بخت برگشته میپیچیدند، تا اینکه یکی از الوات محل با نوچههایش جمعیت را شکافت و به خاطر تجربههای زیادی که در این زمینه داشت، وظیفه نجات جوان را بر عهده گرفت. کت و کلاه شابگاهش را به همراه دستمال ابریشمی دور گردنش به نوچهاش داد و آستین پیراهن سفید دکمهدارش را بالا زد و دستش را داخل حلق مصدوم کرد و بعد با حرکتی فنی او را به پشت برگرداند و با ضربه به پشتش زد. صدایی از گلوی جوان خارج شد، نفسنفسی زد و به یکباره تمام محتویات معدهاش را بالا آورد و بوی تند و مشمئز کننده الکل فضا را پُر کرد. اما دقایقی نگذشته بود که سرحال آمد و کمی آبقند و گلاب حالش را مثل قبل کرد.
حاجی به سرش زد این کار را امتحان کند. اما بعید به نظر میرسید از عباس چنین کاری سر زده باشد. خواست دستش را در حلق او کند ولی ترس برش داشت. مانده بود چه کاری انجام دهد. به سرش زد به شهربانی برود و با پاسبان برگردد، اما این فکر سریع در ذهنش به بنبست خورد؛ چون تا شهربانی فاصله زیاد بود؛ رفت و برگشتش هم زمان زیادی میبرد. تازه معلوم نبود حرف پیرمرد را قبول کنند و کسی را با او همراه کنند. از تمام این حرفها گذشته پاسبان که دکتر نبود؛ چیزی که در الویت امر بود، جان او بود نه چیز دیگری. از بخت بد تا بیمارستان هم کم راهی نبود. توانایی به دوش کشیدن عباس هم برایش امری محال به نظر میرسید. مستاّصل و درمانده شده بود. چه باید میکرد؟
حجم
۱۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۱۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
نظرات کاربران
تنهایی درونی انسان ها فارغ از موقعیت زمانی و مکانی و سن و جنسیت در نقطه ای خاص به یک اشتراک همگانی می رسد. در این هشت داستان سعی کرده ام تنهایی و تمسک به امید برای برون رفت از
یک قلم شیوا با دیدگاهی کاملا واقع گرایانه. واقعا لذت بردم. نویسنده در قالب داستان آنچه که باید را به خوبی بیان کرده.
داستان تنهایی آدمها سرزمین بی مرزی ست که در آن زندگی میکند. شخصیت های حوالی هزار و سیصد چون خودِ ماییم که در تنهایی خودساخته زندگی می کنیم. گاهی با لبخند گاهی با اخم..... طراحی جلد کتاب فوق العاده است. تنهایی
تنهایی و امید برای رها شدن از اون حسیه که همه تجربه اش کردن. ولی چیزی که این کتاب را جالب کرده اینه که این حس ها را از دیدگاه پیر و جوان، زن و مرد، قدیمی و جدید، بی
سلام به همه دوستان کتاب خوان من این کتاب و به همه عزیزان پیشنهاد میدم قلم روان نویسنده باعث میشه که از مطالعه اون لذت ببرید
نوشته ای روان و عامیانه که مرا در جایگاه تعریف شده قرارداد وگذرزمان رامتوجه نشدم آفرین
داستان های کوتاه و روان و جذاب به قدری شخصیت پردازی عالی بود که گاها خودم رو جای شخصیت ها میذاشتم دوست دارم کتاب های دیگر این نویسنده رو مطالعه کنم.
با سلام نسخه چاپی این کتاب بالاخره به دستم رسید و با خواندن دو فصل اول بسیار لذت بردم با آرزوی موفقیت و آثار بعدی این نوییسنده توانا
عالی بود لذت بردم
کتاب به زبان سلیس و واقع گرایانه نوشته شده است و انسان را در همه مراح داستان با ان همراه می کند