کتاب خزان در خزان
معرفی کتاب خزان در خزان
کتاب خزان در خزان نوشتۀ گودرز شکری است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. خران در خزان مجموعه داستانهایی است که نویسنده در آن توانسته تلفیقی هنرمندانه میان فرم روایی و زبان و لفظ ایجاد کند و در کوتاهترین شکل روایت که خصیصه ذاتی داستان کوتاه است هرآنچه را که آمالش است بهسوی مخاطبش روانه کند.
درباره کتاب خزان در خزان
اگر حتی به ضربالمثلها هم کاری نداشته باشیم و تنها به این باور قدیمی تکیه کنیم که همیشه از جایی که هیچ انتظاری از آن نداریم باید انتظار کشف یک خرق عادت را داشته باشیم، آنگاه میتوانیم بگوییم که تورق مجموعه داستان کمحجم «خران در خزان» اثر گودرز شکری را نیز باید یک خرق عادت و اتفاق درخور اعتنا در فضای ادبیات داستانی ایران دانست. مجموعه داستانی کم ادعا و پرمغز از نویسنده ناشناخته آن که نخستین گام خود را در داستاننویسی و در قالب هشت داستان کوتاه در این مجموعه باصلابت و قدرت برداشته و در برابر دیدگان مخاطبان خود نگاه جدی و زیان حساس خود را بهخوبی به نمایش کشیده است. خران در خزان مجموعه داستانهایی است که نویسنده در آن توانسته تلفیقی هنرمندانه میان فرم روایی و زبان و لفظ ایجاد کند و در کوتاهترین شکل روایت که خصیصه ذاتی داستان کوتاه است هرآنچه را که آمالش است بهسوی مخاطبش روانه کند. شکری هرچند که نشان داده به فرم و شیوه ارائه مخاطب بیشتر از زبان تعلق خاطر دارد، اما زبان برای او یکی از بهترین ابزارهایی است که به کمک آن سعی در ساختارمند کردن فرم بیان محتوا دارد و این مسئله تا جایی در کار وی مشهود شده است که نمیتوان این دو را موضوعاتی مستقل از هم در روایت داستانی او دانست. داستانهای او در این مجموعه با روایت ساده و سرراستی در مورد زندگی اقلیت یهودی در ایران آغاز میشود که سعی دارد برخی باورهای رایج غلط در مورد آنها را بهپیش چشم مخاطب خود بکشاند. داستانی که هیچ دغدغه فرمی ندارد، اما محتوای بارز و شیوه بازگویی عادات و باورهای رایج در مواجه با یک اقلیت مذهبی در آن بسیار جسورانه روایت شده است.
جسارت اما در داستانهای دیگر این مجموعه از جمله داستانهای «دو مرد در دل شب» و «در اندرون من خستهدل» به سمت ساخت کاراکترهای منفرد و بسیار خاص پیش میرود. کاراکتری که در داستان دو مرد در قالب یک انسان بهظاهر بیخیال و سرخوش و در باطن بسیار هوشمند نمایان شده تا نویسنده بتواند تضادهای درونی انسان را از زاویه روایت داستانی گاه طنزگونه خود به تصویر بکشد. در داستان در اندرون من خستهدل اما این خاص بودن به سمت بازنمایی انسانی متمایل میشود که بسیار درونگرا و بهظاهر منفعل است که در پس این انفعال از خود چهرهای مواج و بسیار پرجوش و غرور به تصویر میکشد که مدعی است در صورت داشتن موقعیتی خاص میتوانست کمی بیشتر از این انفعال بیرون بیاید.
استراتژی شکری در داستان «جن دره ظلمت» اما از خلق شخصیتهایی متضاد به سمت ساختن فضایی وهمی تغییر میکند و او داستان انسانها در مواجهه با فضایی خوفناک که ناشی از توهم حضور جن در یک منطقه زیستی انسانی است به تصویر میکشد و از منظر این موجود بهعنوان یک آلترناتیو بیرونی سعی در سوق دادن کاراکترهای داستانیاش در واکاوی در خودشان دارد.
مجموعه داستان «خزان در خزان» را با این ترکیب میتوان یک بسته داستانی پرحرف و پرمعنی در قامتی کمحجم و کم ادعا دانست که مانند یک نهال نوپا نوید آینده درخشانی را برای این نویسنده و مخاطبان داستانهای او در آینده میدهد.
خواندن کتاب خزان در خزان را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به مجموعه داستانهای ایرانی میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره گودرز شکری
گودرز شکری متولد ۱۹ شهریور ۱۳۱۵ در محله «کولهوند» که امروز به «کوی جلالی» در همدان معروف است و شروع داستاننویسی جرقهاش در کلاس انشایی میخورد که موضوع آن بهار بوده و انشای شیوای او معلم را به تشویق واداشته و استعداد نویسندگی گودرز شکری را کشف کرده. بعدها آنطور که خودش گفت «خوشبختانه» مسیر زندگیاش بهگونهای رقم میخورد که درس را رها میکند به تهران برای کار میرود. پیش یک روس مهاجر کار میکند بعد هم یک ارمنی و بعد هم در یک چاپخانه و آنجا برای حروفچینی کتاب، کتابهای بسیاری از نویسندگان بزرگ را از زیردست میگذرانده.
بخشهایی از کتاب خزان در خزان
الیاهو فروشنده دورهگرد نهتنها در محله یهودینشین شهر و بین هم - مسلکان خود که در سراسر شهر آشنایی قدیمی بود. صدای یکنواخت او سالهای سال با لهجه عبریاش در کوچه، کوچه شهر به گوش رسیده بود: «جنس خرازی، سوزن، نخ، کش و قیطان، سنجاق و منجوق از همه رقم.» در کنار این اقلام، زمانی که نامی از آدامس نبود، سقز شنگ میفروخت و لباس کهنه میخرید.
یهودیان شهر مانند اقلیتهای آشوری، ارمنی، کلدانی و روسهای مهاجر در دورانی که شاید یکی دو نسل پیش به یاد داشتند در شهر ساکن شده بودند و کنیسه و کلیسا و مدارس خود را داشتند. نه ارمنیها به پشت پرده آهنین که کشورشان جزئی از آن بود راه داشتند و نه از کلده و آشور خاک و حکومتی به جا بود که کوچ کنند. یهودیان هم لقب قوم سرگردان را پذیرفته بودند. روزی از روزها بابام در جواب مادرم که پرسیده بود: «تازگی چه خبر؟» گفت: «امروز یزقل بزاز آمد بانک، موجودی حسابش رو تا دینار آخر گرفت.»
مادر گفت: «خب، لابد خانهای، باغی، دکانی، چیزی میخواسته بخره.»
بابام گفت: «ما هم همین فکر رو میکردیم. رئیس باهاش صحبت کرد. بهش گفت، ها، میرزا یزقل خیره انشاءالله. یزقل گفت خیر یا شرش بعداً معلوم میشه. حال حاضر در واقع ریسکه. قصد جابهجایی دارم آقای رئیس. رئیس پرسید: تهران آمیرزا؟ جواب داد نه اون دور، دورها، ارض موعود.»
مادر پرسید: «ارض چی چی؟»
بابام گفت: «یعنی زمینی که وعدهاش رو داده باشن.»
حجم
۴۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه
حجم
۴۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه
نظرات کاربران
نثری روان بر اساس ادبیات رئالیسم👌
خواندن یکی از کارهای آقای شکری کافی است که سراغ همه آثار ایشان بروید. این کتاب هم مثل بقیه کارهایشان عالیست
روز سرد الیاهو و روایت یهودیان قدیمی ایران بسیار جالب بود