کتاب شاهزاده و گدا

کتاب شاهزاده و گدا، ماجرای یک روز جا به جایی زندگی ادوارد ولیعهد انگلستان و تام پسر فقیری است که بسیار شبیه ادوارد است. مارک تواین نویسنده‌ی داستان مشهور شاهزاده و گدا است که از روی آن فیلم‌ها و انیمیشن‌های بسیاری ساخته‌اند و مرضیه خسروی آن را به فارسی ترجمه کرده است. انتشارات صوتی آوانامه با همکاری نشر آموت این کتاب را منتشر کرده است.

درباره‌ی کتاب شاهزاده و گدا

مارک تواین در کتاب شاهزاده و گدا، زندگی ادوارد ولیعهد انگلستان را بیان می‌کند که روزی با پسر فقیری به نام تام که بسیار شبیهش است آشنا می‌شود. ادوارد و تام تصمیم می‌گیرند تا یک روز جایشان را با هم عوض کنند و به این ترتیب تام، لباس‌های شاهزاده را می‌پوشد و ادوارد لباس‌های تام را. اما در این داستان، موضوع فقط جا به جایی و تجربه‌های عجیبی که ادوارد از زندگی فقیرانه و تام از زندگی و فرمانروایی در قصر می‌سازد نمی‌پردازد. بلکه از فساد درباره می‌گوید و فسادی که مردم به علت فقر به آن دچار شدند.

کتاب شاهزاده و گدا بارها توسط مترجمان مختلف، مانند محمد قاضی و کیومرث پارسای به فارسی ترجمه شده و ناشران مختلفی آن را چاپ کرده‌اند.

خواندن کتاب شاهزاد و گدا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب شاهزاده و گدا، برای نوجوانان جذاب است. اما از آن‌جایی که این اثر یکی از بزرگترین آثار نوشته شده قرن نوزدهم است، برای بزرگسالان نیز شنیدنی و دلچسب است.

درباره‌ی مارک تواین

ساموئل لنگهورن کلمنز، که او را بیشتر با نام هنری مارک تواین می‌شناسیم، نویسنده‌ی آمریکایی است. ویلیام فاکنر او را پدر ادبیات آمریکا می‌داند. مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدا متولد شده و در ۲۱ آپریل ۱۹۱۰ از دنیا رفت. او آثار بسیاری را نوشته است که همه به زبان‌های مختلف دنیا از جمله فارسی هم ترجمه شده‌اند و مهم‌ترین آن‌ها ماجراهای تام سایر، جزیره‌ی گنج و ماجرای هاکلبری فین است.

بخشی از کتاب شاهزاده و گدا

تام همیشه می‌توانست بهانه‌ای برای چرخیدن در اطراف مِی پل در چیپ ساید و بازارهای مکارهٔ آن دست و پا کند؛ و هر از گاهی هم او و باقی اهالی لندن شانس این را داشتند که رژه نظامیان را هنگام مشایعت یکی از دولتمردان نگون بخت به زندان برج لندن از مسیر زمینی یا رودخانه، تماشا کنند. یکی از روزهای تابستان تام شاهد بود که در اسمیت فیلد آنه آسکیوی بیچاره به همراه سه مرد آویخته بر چوبهٔ مرگ زنده زنده سوزانده شدند و سخنرانی اسقف کهنه‌کاری را خطاب به جمعیت شنید که جذابیت چندانی برای تام نداشت. بله، روی هم رفته زندگی تام به قدر کافی متنوع و دلپذیر بود.

به تدریج مطالعه و رؤیاپردازی تام دربارهٔ زندگی شاهزادگان چنان تأثیری بر وی گذاشت که ناخودآگاه همانند یک شاهزاده رفتار می‌کرد. سخنان و اعمالش به شکل جالبی رسمی و درباری شده بود تا جایی که تحسین و تعجب دوستانش را برانگیخت. تأثیر تام بر این مردان جوان روز به روز بیشتر می‌شد و زمانی رسید که آن‌ها با احترامی آمیخته به تعجب به وی به چشم موجودی فوق طبیعی نگاه می‌کردند. به نظرشان تام چیزهای زیادی می‌دانست! و می‌توانست سخنان و کارهای شگفت‌آوری بگوید و انجام دهد! و البته که او پسری بسیار متفکر و دانا بود! پسرها حرف‌ها و رفتارهای تام را برای بزرگ‌ترهای‌شان تعریف می‌کردند و این جماعت نیز شروع کردند به صحبت کردن با تام کانتی و به او به چشم مخلوقی با استعداد و فوق العاده نگاه می‌کردند. افراد بزرگسال مشکلات‌شان را پیش تام مطرح می‌کردند تا وی برای آن‌ها راه‌حلی بیابد و اغلب هم از خِرد و پختگی تصمیمات او شگفت‌زده می‌شدند. در واقع تام به قهرمان تمام کسانی که می‌شناختندش بدل شد اما قضیه درمورد خانواده‌اش فرق می‌کرد ـ آن‌ها چیز خاصی در تام نمی‌دیدند. پس از مدتی تام یک دربار شاهی خصوصی ایجاد کرد! خود او شاهزاده بود، دوستان نزدیکش نقش محافظان، پیشکاران، میرآخوران، بزرگان و بانوان درباری را ایفا می‌کردند. هر روز از شاهزادهٔ قلابی با همان تشریفاتی پذیرایی می‌شد که تام خودش در کتاب‌ها خوانده بود. هر روز صبح امور قلمرو مسخرهٔ پادشاهی در شورای سلطنتی به شور گذاشته می‌شد و اعلیحضرت قلابی هر روز صبح دستوراتی را خطاب به لشگریان، دریابانان و فرمانداران خیالی خویش صادر می‌کرد.