کتاب چاپلین به روایت بازن
معرفی کتاب چاپلین به روایت بازن
کتاب چاپلین به روایت بازن نوشته آندره بازن و اریک رومر است. آندره بازن شیفتهٔ چاپلین بود؛ از همان روزی که وارد حوزهٔ نقد سینما شد، یکی از کارگردانهای محبوبش خالق شخصیت اسطورهای چارلی بود. هر جا بهانهای دست میداد، یادی میکرد از چاپلین. اما مرگ زودهنگام امانش نداد تا این نقدهای پراکنده را در قالبی مدون گرد آورد.
این کتاب با مقدمه فرانسوا تروفو منتشر شده است.فرانسوآ تروفو نیز شیفتهٔ بازن بود؛ یا به قول خودش فرزندخواندهاش؛ تازه فیلمبرداری نخستین فیلمش چهارصد ضربه را شروع کرده بود که ناچار شد بر بالین مرگ بازن حاضر شود و برای پاسداشت مقام این پدرخوانده، شروع به جمعآوری نقدهای پراکندهٔ بازن کرد.
سال ۱۹۷۲ چاپلین تصمیم گرفت بار دیگر فیلمهایش را روانهٔ بازار کند و این بهانهای داد به دست تروفو تا نقدهای بازن را بر فیلمهای چاپلین یکجا گرد آورد و در کتابی مستقل به چاپ برساند. بازن بر تمام فیلمهای مهم چاپلین نقد نوشته بود، بهجز کنتسی از هنگکنگ. تروفو از اریک رومر، یکی از همراهان بازن در کایه دو سینما، خواست نقدی بر این فیلم بنویسد تا کتاب نقد فیلمهای چاپلین چیزی کم نداشته باشد که حاصل کار همین کتاب است.
خواندن کتاب چاپلین به روایت بازن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به سینمای چاپلین پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چاپلین به روایت بازن
بههرحال میبینیم شیرینکاریای که پیشتر به آن اشاره شد، بعد از آن غافلگیری کمیک ابتدایی، بیدرنگ پرتگاهی جلوِ چشم تماشاگر میگشاید که بیآنکه به او فرصت تجزیهوتحلیل بدهد، باعث میشود دچار سرگیجهای لذتبخش شود و خیلی زود لحن خندهاش تغییر کند. به خاطر همین است که چارلی براساس هدف بنیادین خود مبنی بر عدم تخطی از شیرینکاری لحظهای، به پیش میرود و آن را به مرز ابسورد میرساند. همین که به لطف توانمندیاش برای استفاده از پستیبلندیهای زمین و اشیای دمِدست از شرّ دو نگهبان خلاص میشود و همین که خطر از بیخ گوشش عبور میکند، دیگر احتیاط را کنار میگذارد: اما حادثه خبر نمیکند و اینبار خطر آنقدر جدی است که چارلی نمیتواند در لحظه راهحلی برایش پیدا کند (اما خُب اطمینان داریم که خیلی زود راهحلی پیدا خواهد شد) و به همین دلیل هم نمیتواند از وانمود کردن به بداههپردازی فراتر برود. در یک لحظه، در حد زمانی برای نشان دادن یک حرکت سلبی، تهدید موقتاً و با اَدای مسخرهٔ استفاده از پاککن برطرف میشود؛ اما قرار نیست این ادای چارلی را تقلیدی گلدرشت از کبکی بدانیم که سرش را زیر برف کرده! تمام رفتارهای چارلی نفیِ چنین چیزی است. چارلی خودِ خودِ بداههپردازی است، تخیلِ بیحدومرز در مواجهه با خطر است. اما اینبار سرعت پیشامد خطر و مهمتر از همه، ماهیت خشن آن، که با فضای سرخوشانهای که این خطر از آن سر برآورده منافات دارد، نمیگذارند چارلی بیدرنگ از مهلکه جان سالم به دربرد. چارلی به جای حل مشکل، هیچ دستاویز دیگری ندارد جز اینکه صورتمسئله را پاک کند. تازه از کجا معلوم که همین ژست، به خاطر غافلگیر کردن آن زندانبانی که منتظر واکنشی حاکی از ترس از سوی چارلی است، به اندازهٔ کسری از ثانیه این فرصت را در اختیار او قرار ندهد تا راهی برای فرار بیابد؟
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه