دانلود و خرید کتاب از روزگار رفته؛ چهره به چهره با ابراهیم گلستان حسن فیاد
تصویر جلد کتاب از روزگار رفته؛ چهره به چهره با ابراهیم گلستان

کتاب از روزگار رفته؛ چهره به چهره با ابراهیم گلستان

معرفی کتاب از روزگار رفته؛ چهره به چهره با ابراهیم گلستان

ابراهیم گلستان( -1301)، کارگردان و نویسنده است. «از روزگارِ رفته» گفت و گویی است از حسن فیاد با ابراهیم گلستان پیرامون اندیشه، زندگی هنری و آثار وی. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «تجربه شما از ... آشنایی با چوبک و هدایت و آل احمد چگونه بود؟ از ته شروع کنم. آل احمد قصه‌نویس نبود. قصه‌هایی که نوشته، قصه نیستند. از همه این‌ها قصه‌نویس‌تر چوبک بود. هدایت قصه بوف کورش هست که فرم مدرن دارد، بقیه قصه‌ها همان قصه‌های ساده عمومی هستند؛ مثل قصه‌های قرن نوزده فرانسه، مثل قصه‌های قرن نوزده روسیه. ولی چوبک به عنوان قصه‌نویس آگاه‌تر به مسائل مملکت بود. مسائل نه با حساب آنالیزهای جامعه‌شناسی، نه. تجربه شخصی‌اش این‌جوری بود. کم‌تر از هدایت تعصب داشت در مورد بعضی چیزها. آدم‌ها را می‌شناخت، تا حد زیادی. این تجربه من است. البته، خُب من سال ۱۳۲۱ با هدایت آشنا شدم تا آخرین باری که دیدمش، دو سه ماه قبل از رفتنش به اروپا بود. من آبادان که بودم مرتب در ربط بودم باهاش، می‌نوشتم، با هم رابطه داشتیم. وقتی می‌آمدم تهران، واضحه. مرد خیلی فوق‌العاده‌ای بود، نجابت درجه اول داشت؛ ولی چوبک زنده‌تر بود. آل احمد چیزی نبود.... از نویسندگان خارجی چه کسانی مورد توجه شماست یا کارشان را دوست دارید؟ خیلی‌ها هستند. خُب، واضحه که خیلی‌ها هستند: استاندال، ویکتور هوگو، موپاسان، فلوبر. گردن‌کلفت‌ترین نویسنده‌ای که کلمه را به کار برده باشد و پشت کلمه تمام انسانیت را درک کرده باشد، هیچ‌کس مثل شکسپیر نیست. شکسپیر! چی بگویم من به شما دیگر؟ در زبان فارسی از نظر شناختن انسان، دو تا هستند که وحشتناک گردن‌کلفت هستند: یکی سعدی است و یکی هم مولوی است. از بین منقدین آن‌هایی که در زمان معاصر هستند، هیچ گفتگو ندارد که هفت هشت ده سر و کله از همه بالاتر بدیع‌الزمان فروزانفر است، پیداست. اگر بخوانید می‌بینید دیگر چی‌چی هست. فروزانفر به لحاظ هم احاطه‌اش بر مطلبی که نقد می‌کند، هم بر عمق و دیدش و هم با نگاه دایره‌ای گِردِ سیصد و شصت درجه‌ای در حد توانایی فکر و موجودی محیط».
R B
۱۴۰۱/۱۲/۱۱

با ابراهیم گلستان روزهایی دمخور بودم که استخوان هایم زیر فشارهای روزگار ترق ترق صدا می کردند، قدم هایم لرزان بودند و چشم هایم جهان را تیره و تار می دیدند. گلستان همچون کوه بلندی که همه دامنه ها و

- بیشتر
AbolFazL
۱۳۹۷/۰۷/۱۹

تو حرفاش گاهی تناقض دیده می‌شه به نظر من، نظرای جنجالی هم داره راجع به آدمای دیگه که معروف‌ترین‌شون شاملو، آل‌احمد و نجف دریا‌بندری هستن، ولی یه گفتگوی جذاب و خوندنیه راجع به ادبیات و سینما، من که دوست داشتم.

Hamidy
۱۴۰۰/۰۴/۱۴

ابراهیم گلستان آدم بزرگی است در هنر معاصر کسی که در داستان و فیلم کار های نوی کرده، البته با شاملو و خیلی های دیگر خوب نیست می توانی با او موافق نباشی اما خواندن آرا و افکارش برای آگاهی

- بیشتر
.
۱۴۰۲/۰۶/۰۷

سالهایی که دانشجوی فیلمسازی بودم فیلم‌ها و آثار ابراهیم گلستان این غول سینمایی منحصر به فرد رو به شکل جدی پیگیری می‌کردم. در اون زمان چند وقتی با آقای پورعظیمی به دلایلی هم اتاق بودم و گویا همون روزها روی

- بیشتر
کسی که شعور دارد، راه می‌افتد. کسی هم که شعور ندارد، خِنگ است، اَدا درمی‌آورد.
AbolFazL
انتقام چیز بدی هست؛ ولی وقتی‌که دارند پدرت را درمی‌آورند و ممکن است پدر دیگران را هم دربیاورند، تو به عنوان انتقام شخصی پدرشان را دربیاوری، درست است.
AbolFazL
کسی که دارد یک کاری می‌کند، باید به کار خودش علاقه و اعتقاد داشته باشد. اگر بفهمد که دارد مزخرف می‌کند نباید بکند؛ اما اگر فکر می‌کند که دارد درست انجام می‌دهد باید سرِ اعتقاد خودش رفتار کند، نه با تملق و چاپلوسی و ننه من غریبم!
AbolFazL
هیچ جایزه‌ای برای هیچ فیلمی یا برای هر اثر دیگری در هیچ زمانی هیچ اعتبار ابدی ندارد.
AbolFazL
شعار بدهم و بروم روی پشت بام عربده بکشم و زنده باد و مرده باد بگویم، این‌ها توی سیستم فکری من نبود و نیست.
AbolFazL
دنیا زشتی کم ندارد زشتی‌های دنیا بیش‌تر بود اگر آدمی دیده بر آن‌ها بسته بود؛ اما آدمی چاره‌ساز است.
AbolFazL
در هر کاری قریحه لازم است. در بند کفش بستن هم قریحه لازم است؛ چون اگر قریحه نداشته باشید بند کفشتان را بد خواهید بست.
AbolFazL
همه پول‌هایی که به دلار می‌گرفتم به صرفم بود و تو بازار آزاد می‌فروختم؛ چون دلار سه تومان بود. اگر دلار را در بازار آزاد می‌توانستم بفروشم، دلاری بیست تومان بود. خُب، طبیعی است که آن بهتر بود. بیست تومان هم بیش‌تر. بیست و چهار تومان هم من دلار فروختم
Mohammad Hossein gholizade
بیلی وایلدر، که فیلم‌ساز هوشمندی بود، در پایان فیلم بعضیا داغشو دوس دارن از زبان کاراکتر فیلمش می‌گوید: «هیچ‌کس کامل و بی‌نقص نیست. » ما باید آدم‌ها را با ضعف‌هاشان بپذیریم و قضاوت را به زمان که قاضی منصفی است بسپاریم.
AbolFazL
وقتی حرف می‌زند آدم، با کمال تأسف، خواننده ایرانی جوری بار آمده که فکر می‌کند این حرف‌ها را از روی حُب و بُغض می‌زند آدم. اصلاً حُب و بُغضی وجود ندارد این‌جا.
AbolFazL
گیر هم آوردم که زاهدی می‌خواست تماشا بکند، دادم به سپهبد زاهدی، که خیلی هم به من محبت داشت. وقتی فهمید که من پسر پدرم هستم، چون رفیق خیلی نزدیک پدرم بود، خیلی به من محبت کرد و این محبتش به من سبب حسودی یارو شد، مازندی. با هم رفته بودیم و برای همین هم پول‌های مرا خورد. آن‌وقت هم ده هزار و هفتصد دلار در سال ۱۹۵۳ خیلی پول بود. وقتی زاهدی من را بغل کرد که تو پسر تقی هستی، و ها ها ها! و این را مازندی دیده بود و دیده بود که مصدق هم به من محبت کرده، او هم به خاطر پدرم بود دیگر. آره حسودیش شد.
Mohammad Hossein gholizade
چون برای حساب بازکردن باید در محل باشی که حساب باز کنی؛ در نتیجه قرار شد که من بگویم پول‌ها را بگذارید به حساب یک آشنای دیگر، به حساب جو مازندی. هیچی دیگر. پول‌ها به حساب او می‌رفت. ده هزار و هفتصد دلار پیشش جمع شد و مازندی یکمرتبه همه را خورد و نداد به من. آره، حسودیش شد که قصه دیگری دارد.
Mohammad Hossein gholizade
کلینکس‌های دور افتاده را با «سند زنده» اشتباه کردن خودش همتی از نوع خاص لازم دارد.
AbolFazL
این سؤال شما از یک روحیه ایرانی خاصی حکایت می‌کند که دست‌کم از زمان مانی مانده است و از وقتی که باید یا طرفدار سیاه بود یا سفید و باید غریزه، و نه منطق، و نه وجدان، و نه شناخت دنیا سازنده قضاوت و سازنده رفتار آدمی باشد. برداشت و موضعی که مطلقا غلط است.
AbolFazL
من هرگز به هیچ‌کس و هیچ‌چیز، گورِ پدرتان نگفته‌ام، که این از منتهای ضعف آدم حکایت می‌کند.
AbolFazL
دیدم افکارم تطبیق می‌کند با حرف‌هایی که این‌ها می‌گویند و می‌زنند. رفتم توی حزب کار کردم. خیلی هم کار کردم. به کسی هم مربوط نیست که این کارها را کردم یا نکردم.
AbolFazL

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان