کتاب پیپ بارتلت؛ جلد سوم
معرفی کتاب پیپ بارتلت؛ جلد سوم
کتاب راهنمای هیولاهای دریایی جلد سوم از مجموعه کتاب پیپ بارتلت نوشته مگی استیف واتر و جکسون پیرس است که با ترجمه عاطفه احمدی در انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است. این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه پیپ بارتلت
پیپ بارتلت عاشق حیوانات افسانهای جادویی است و همیشه یک کتاب راهنمای حیوانات جادویی با خودش دارد. یک روز والدین دانشآموزان به مدرسه میآیند تا آنها را با شغلهای گوناگون آشنا کنند. پدر یکی از بچهها شرکت پرورش اسب تکشاخ دارد و با خودش چندتا اسب تکشاخ را برای نمایش به مدرسه آورده است. پیپ که زبان تکشاخها را میداند سوار یکی از آنها میشود و دور حیاط چرخ میزند. این باعث میشود تکشاخهای عاشق خودنمایی، حسادت کنند و حیاط مدرسه را بهم بریزند و به ماشینها خسارت بزنند. والدین پیپ که میدانند او چقدر به حیوانات جادویی علاقه دارد، در تعطیلات تابستان او را به خانه خالهاش اِما میفرستند اِما یک کلینیک مخصوص موجودات جادویی دارد. رفتن پیپ به کلینیک باعث به وجود آمدن ماجراهای جالب و هیجانانگیز این مجموعه میشود.
نویسنده در این اثر هیچ فرصتی را برای خلق صحنههای کمدی از دست نداده است.
خواندن مجموعه پیپ بارتلت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
بچههایی که به داستانهای ژانر فانتزی علاقه دارند از خواندن این مجموعه لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب پیپ بارتلت؛ جلد سوم
آقای رامیرز از توی آینهٔ جلوی ماشین نگاهم کرد. «پیپ تو همیشه دلت میخواد حیوونها رو ببینی. میدونستی توی تپههای شنی نزدیک بندر کَندِر اسبچههای لقلقوی وحشی زندگی میکنن؟» سرم را پایین انداختم و به شیپورماهیها نگاه کردم، نمیخواستم آقای رامیرز لبخندم را ببیند. با اینکه خانوادهٔ رامیرز را خیلی دوست داشتم، اما بعضی وقتها که با من صحبت میکردند، کمی خجالت میکشیدم؛ راستش را بخواهید با بیشتر آدمها همین حس را داشتم. با موجودات جادویی خیلی راحتتر صحبت میکردم که خوب هم بود؛ چون انگار توی تمام دنیا من تنها کسی بودم که موجودات جادویی واقعاً میتوانستند حرفش را بفهمند.
گفتم: «نمیدونستم.» میخواستم بگویم که اسبچههای لقلقو چهطور از نظر علمی گونهای از تکشاخهای بیشاخ هستند، اما دست و پایم را گم کردم.
«آره، اونقدر بیآزارن که درست میآن کنار ماشینت تا نازشون کنی یا بهشون غذا بدی! بدون اینکه ازشون بخوای این کار رو بکنن.»
میدانستم چرا؛ چون اسبچههای لقلقو خیلی سربههوا بودند. برعکس خویشاوندان تکشاخشان یا اسبهای معمولی پیر، چنان تلوتلو میخوردند که انگار همیشه سرگیجه داشتند. آنها هیچوقت حمله نمیکردند، اما با این حال اگر میافتادند رویتان، حسابی دردسر درست میکردند. حتی جاهایی که اسبچههای لقلقوی زیادی بود، چوبهایی شبیه گوشپاکنهای غولپیکر میفروختند تا با آنها اسبچههای لقلقوی در حال افتادن را به سر جایشان برگردانید.
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
شاید بچه گانه به نظر بیاد ولی واقعا ارزششو داره خب میتونم بگم این کتاب واقعا تحقیقات زیادی روش انجام شده چون واقعا موجودات جالب رو معرفی میکنه که حتی توی کتاب هری پاتر هم نیومده! خوب بود توصیه میکنم بخونینش