کتاب پسران کلاغ (کتاب دوم؛ غارتگران رویا)
معرفی کتاب پسران کلاغ (کتاب دوم؛ غارتگران رویا)
کتاب الکترونیکی پسران کلاغ (کتاب دوم؛ غارتگران رویا) نوشتۀ مگی استیفواتر با ترجمۀ زهرا لاری و ویرایش ناهید علیخانی، توسط انتشارات طلوع ققنوس منتشر شده است. این کتاب دومین جلد از مجموعهٔ پسران کلاغ است که در ژانر فانتزی نوجوانان نوشته شده و به کشف دنیایی اسرارآمیز، رویاهای دستنیافتنی و تلاش برای یافتن حقیقت میپردازد.
درباره کتاب پسران کلاغ (کتاب دوم؛ غارتگران رویا)
کتاب غارتگران رویا، ادامهای بر جلد نخست این مجموعه، پسران کلاغ، است و ماجراهای گروهی از نوجوانان را دنبال میکند که درگیر جستجوی یک شاه اسطورهای ولزی به نام گلنداور میشوند. این جلد بهطور خاص بر یکی از شخصیتهای اصلی، رانان لینچ، تمرکز دارد که قابلیت منحصربهفردی برای آوردن اشیا و موجودات از رویاها به دنیای واقعی دارد. داستان با تعمیق در دنیای رویاها و پیامدهای این قدرت عجیب، پیوندهای شخصیتی و چالشهای اخلاقی بیشتری را پیش روی شخصیتها میگذارد.
در این جلد، علاوه بر تقویت دوستیها و روابط میان شخصیتها، تهدیدهای بیرونی از سوی نیروهای مخفی و قدرتمند نیز شدت میگیرد. مگی استیفواتر با بهرهگیری از زبان توصیفی قوی، خلق دنیایی پر رمز و راز، و پرداختن به موضوعاتی همچون هویت، خانواده، و کشف خود، داستانی جذاب و پیچیده ارائه داده است.
این کتاب به سبک خاص نویسنده، با تعادل میان تخیل، هیجان، و تأثیرگذاری احساسی نوشته شده و توانسته است مورد توجه خوانندگان نوجوان و بزرگسال قرار گیرد. مگی استیفواتر نویسندهای آمریکایی است که در ژانر فانتزی نوجوانان فعالیت میکند. او با مجموعههایی مانند پسران کلاغ و گرگهای مرکفال به شهرت رسید. سبک نوشتاری او بهخاطر ترکیب توصیفات شاعرانه، شخصیتپردازی عمیق، و ایجاد دنیایی تخیلی و جذاب شناخته میشود.
کتاب پسران کلاغ (کتاب دوم؛ غارتگران رویا) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فانتزی، رازآلود و ماجراجویی، بهویژه مخاطبان نوجوان و جوانی که به داستانهایی با محوریت دوستی و چالشهای درونی علاقه دارند، مناسب است.
بخشی از کتاب پسران کلاغ (کتاب دوم؛ غارتگران رویا)
«بهعنوان یک فرد عادی در خانوادهای که همه فالگیر بودند، بارهاوبارها آیندهٔ بلو را برای او پیشبینی کرده بودند و هر بار به او گفته بودند که در صورت بو... یدن عشق واقعیاش، او را میکشد. همچنین، پیشبینی شده بود که امسال همان سالی است که او عاشق میشود و هم او و هم خاله ناتنی پیشگویش نیو، در آوریل امسال پسری را دیده بودند که در کنار جاده نامرئی مرگ راه میرفت که یعنی قرار بود پسر در دوازده ماه آینده بمیرد. همهٔ اینها به یک معادلهٔ ترسناک اضافه شد.
آن موقع به نظر میرسید که بههیچوجه امکان کشتن پسر مذکور، ریچارد کمپبل گانسی سوم وجود ندارد. در میان باد نمناک بالای تپهٔ وسیع سبز، یک پیراهن یقه دار زردرنگ کاملاً جذب تنش بود و یک شلوارک خاکیرنگ پوشیده بود که به پاهای برنزه شده زیبایش میآمد. پسرهایی مثل او نمیمردند؛ بلکه از آنها مجسمه میساختند و بیرون کتابخانههای عمومی نصب میکردند وقتی از خودرو پیاده شد و از تپه بالا میرفت، دستش را بهطرف بلو گرفته بود، ژستی که بیشتر از آنکه شبیه اشتیاق باشد، گویی متصدی هدایت ترافیک هوایی است.
«جِین. باید این و ببینی!» صدایش پر از لهجهٔ شیرین اشرافزادههای قدیمی ویرجینیا بود. بلو درحالیکه تلسکوپ روی دوشش بود و تلوتلوخوران از تپه بالا میرفت، سطح خطر را در ذهنش امتحان کرد. «الان عاشقش شدم؟»
گانسی بهسرعت از تپه پایین آمد و تلسکوپ را از او گرفت. به بلو گفت: «اون قدرها هم سنگین نیست.» و از همان راهی که آمده بود برگشت.»
حجم
۳۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰۵ صفحه
حجم
۳۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰۵ صفحه