کتاب حسن صباح خداوند الموت
معرفی کتاب حسن صباح خداوند الموت
کتاب حسن صباح خداوند الموت اثری از نویسنده فرانسوی، پل آمیر است که به شرح زندگی و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی یکی از بنیانگذاران فرقه اسماعیلیه، حسن صباح میپردازد.
این کتاب را میتوانید با ترجمه ذبیحالله منصوری بخوانید و با بخشی از تاریخ ایران، فرقه باطنی، نحوه حکومت حسن صباح و تلاش او برای رهاندن مردم ایران از سلطه خلفای عباسی آشنا شوید.
درباره کتاب حسن صباح خداوند الموت
حسن صباح خداوند الموت بود. این لقب را میتوان لقبی برحق دانست که تعریفی از زندگی یکی از مهمترین رهبران تاریخی ایران است. اما خوب است ابتدا نگاهی به زندگی حسن صباح و فعالیتهای او بیندازیم.
حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری، مشهور به حسن صباح، در قرن پنجم هجری قمری، سال ۴۴۵ به دنیا آمد. پدرش از اهالی کوفه بود اما خودش ادعا میکرد که نسبتش به حمیری یمنی میرسید. او بنیانگذار فرقه اسماعیلیه الموت بود. او در ری و به عنوان یکی از شیعیان دوازده امامی تعلیم و پرورش یافت. اما پس از اینکه با ابونصر سراج آشنا شد، مذهبش را به اسماعیلیه تغییر داد؛ اسماعیلیه، یکی از فرق اسلامی است که به امامت اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق اعتقاد و باور دارد. بسیاری از اعراب نیز، فرقه اسماعیلیه را به نام فرقه باطنی میشناسند. چراکه اعتقاد دارند قرآن دارای دو معنی ظاهری و باطنی است و معنای باطنی و تاویل آن را تنها معلمان اسماعیلی میتوانند انجام دهند.
حسن صباح پس از آشنایی با یکی از رهبران اسماعیلی به اصفهان، مرکز فعالیت اسماعیلیون رفت و پس از آن به دستور او و برای تکمیل تحصیلاتش به مصر رفت و با خلافت فاطمیون آشنا شد. در بازگشت به ایران تصمیم گرفت تا مذهب اسماعیلیه و اندیشههای آزادیخواهانهاش را ترویج کند.
حسن صباح به شهرهای مختلفی، از جمله کرمان، یزد، دامغان، خوزستان، گرگان، ساری و دماوند سفر کرد. اما الموت، واقع در قزوین را به عنوان مرکز خلافتش برگزید. پس از اینکه المستنصر بالله، خلیفه فاطمیون در مصر از دنیا رفت، صباح به عنوان رهبر نزاریان، از شاخههای اسماعیلیون در ایران، عراق و شام فعالیت میکرد. او ارتباطش را با فاطمیون قطع کرد. او همچنین از فعالیتهای خلفای عباسی نیز ناراضی بود و تلاش میکرد تا افکار آزادیخواهانهاش را ترویج کند. او به حدی در اجرای قوانین و اصول دینش جدی بود که خواجه نظامالملک طوسی، وزیر دربار سلجوقیان و نیز دو پسر خودش را به جرم عدم اجرای قوانین دینی به قتل رساند. البته روشی که او برای اداره تشکیلاتش در نظر گرفته بود، به طور کلی روشی عجیب و رادیکال بود. او قوانین خاصی برای اداره کشور داشت و برای تمام آنها دلایلی میآورد که البته از نظر پیروانش پذیرفته بود. او با کمک برداشتهای خاص خودش از قرآن و احادیث انجام هر عملی را توجیهپذیر میکرد. ایده فکری باطنیون، حسن صباح و پیروانش چنین بود: قرآن دارای دو معنی است. یکی معنای ظاهری و دیگر معنای باطنی. معنای باطنی قرآن را تنها و تنها حسن صباح میتوانست درک کند. از همین رو، هر عملی، هر حکم و دستوری که از سوی شخص او صادر میشد، به نوعی به قرآن مربوط میشد. به عبارت دیگر، با تفسیر و سوءبرداشت از قرآن به نفع خودش، انجام هرکاری را مجاز کرده بود.
حسن صباح خداوند الموت بود. او با برقرار کردن مرکزی برای فرمانروایی و حکمرانی در الموت، با خلفای بنیعباس مخالفت میکرد. پیروانی را تربیت کرده بود که به نام حشاشین معروف بودند: آنان جان بر کفان و فدائیانی بودند که امروزه آنها را به چشم آدمکشهایی متعصب میبینند. وظیفه آنان انجام هر عملی بود که نهضتشان را به پیروزی برساند و برای این کار از هیچ عملی از جمله قتل دریغ نمیکردند. بههرحال عقیده داشتند که با چنین اعمالی، به وظیفه دینی خود عمل میکنند و جایگاهشان را در بهشت تضمین میکنند.
پل آمیر در کتاب حسن صباح خداوند الموت دورهای تاریخی از ایران را به تصویر کشیده است. او با مراجعه به کتابهای تاریخی ایرانی و همچنین منابع کشورهای دیگر، از جمله فرانسه، نگاهی به تاریخ ایران در طول دوران سلطنت سلجوقیان، خلفای عباسی و شکل گرفتن فرقه باطنی و اسماعیلیه انداخته است و آن را مورد بررسی دقیق قرار داده است. او همچنین از دوران اوج و شکوه فرقه اسماعیلیه سخن گفته است.
با خواندن کتاب حسن صباح خداوند الموت میتوان دریافت که چگونه هر زمانی، سوءبرداشت، تاویل و تفسیرهای شخصی از آموزههای اسلامی راهشان را به سیاست باز کنند، انجام هر علمی توجیهپذیر میشود و هر عمل اشتباهی را میتوان بهصورتی درست جلوه داد. البته نباید فراموش کرد که پس از سقوط قدرت الموت، تقریبا تمام منابع مکتوبی که درباره این فرقه وجود داشت از بین رفتهاند. بنابراین عجیب نیست اگر نویسنده بخشهایی از تخیل خودش را هم وارد ماجراهای کتاب کرده باشد.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
کتاب حسن صباح خداوند الموت کتابی تاریخی است. این کتاب به ما کمک میکند تا با تاریخ ایران آشنا شویم. تاریخی که بخش مهمی از زندگی و فعالیتهای سیاسی یکی از مهمترین رهبران تاریخی ایران، حسن صباح را روشن میکند.
خواندن کتاب حسن صباح خداوند الموت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب حسن صباح خداوند الموت اثری برای تمام علاقهمندان به تاریخ ایران است. اگر دوست دارید درباره ایران در دوران خلافت خلفای عباسی و حکومتهای وابسته به آن دوران بدانید، این کتاب انتخاب مناسبی برای شما است.
درباره ترجمه کتاب حسن صباح خداوند الموت
حسن صباح خداوند الموت کتابی از نویسنده فرانسوی، پل آمیر است که با ترجمه ذبیح الله منصوری در دسترس خوانندگان قرار دارد. اما نقدی که به ترجمه این کتاب و به طور کلی تمام آثار منصوری وارد است این است که او هرگز به متن اصلی کتاب وفادار نبوده و همیشه با شرح و بسط متن اولیه و اضافه کردن مطالبی به آن، اصالت کتاب را زیر سوال میبرد. چنین سبک ترجمهای سبب شده تا مخاطبان همواره از خودشان بپرسند آیا چنین نویسندهای واقعا وجود داشته است و یا او نیز ساخته و پرداخته ذهن مترجم است؟
افراد بسیاری با خواندن کتابهایی که ذبیح الله منصوری ترجمه کرده است، به خواندن داستانهای تاریخی علاقهمند شدند اما همین موضوع نیز میتوان نقطه ضعفی بر این آثار و مطالعات باشد: آیا میتوان این کتابها را به عنوان منبع در نظر گرفت یا باید آن را تنها به چشم یک متن داستانی دید؟
درباره ذبیحالله منصوری
ذبیح الله منصوری با نام اصلی ذبیح الله حکیم الهی دشتی در سال ۱۲۷۸ در سنندج، استان کردستان به دنیا آمد. او را به عنوان یکی از پرکارترین مترجمان ایران و بنیانگذار سبک اقتباس و بسط و گسترش کتب میدانند؛ البته سبک ترجمه او، سبکی متفاوت و پرحاشیه است و نقدهای زیادی نیز به آن وارد شده است. او در دوران نوجوانی، به دلیل ماموریت و کار پدرش به کرمانشاه رفت. آنجا زبان فرانسه را آموخت و پس از اینکه پدرش را از دست داد، به نانآور خانواده تبدیل شد. همین موضوع سبب شد تا تحصیل را رها کند.
در طول دورانی که در تهران زندگی میکرد، کار روزنامهنگاری را آغاز کرد. با روزنامههایی مانند روزنامه کوشش، اطلاعات و کیهان همکاری میکرد و کتابهایی را که ترجمه میکرد در این روزنامهها به صورت پاورقی منتشر میکرد. علاوه بر این، با روزنامهها و نشریات دیگری مانند مجله دانستنیها، مجله ترقی، تهران امروز، خواندنیها و روزنامه ایران ما و روزنامه روشنفکر نیز همکاری میکرد.
ذبیح الله منصوری دیر ازدواج کرد. حاصل ازدواجش دو فرزند به نامهای سهیلا و سیامک است. منصوری در ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ چشم از جهان فروبست و در بهشت زهرا در آرامگاه خانوادگیشان به خاک سپرده شد.
بخشی از کتاب حسن صباح خداوند الموت
صبح روز بعد تمام مردانی که جزء فداییان و یا در زمرهٔ رفقا بودند با لباس معمولی خود عبارت از کمرچین و شلوار در دامنهٔ وسیع الموت حضور به هم رسانیدند. علی کرمانی شب قبل شادان بود که روز دیگر روز ورزش و تمرین جنگی است. صبح زود از خواب برخاست و نماز صبح را طبق معمول فرادا خواند و لقمهالصباح خورد و راه دامنهٔ الموت را پیش گرفت. علی کرمانی نیزهای در دست و شمشیری بر کمر و کمانی بر دوش داشت و ترکش پر از تیر را به کمر خود نصب کرده بود. آن روز هرکس او و دیگران را میدید تصور میکرد که برای جنگ میروند در صورتی که آن جوان میرفت تا ورزش کند و به تمرینهای جنگی مبادرت کند. علی کرمانی جزء فداییان بود و میدانست تا روزی که همسری نگرفته و دارای فرزند نشده، جزء فداییان است. ولی بعد از اینکه زن گرفت و دارای فرزند شد جزء طبقهٔ رفقا میشود؛ ولی رفقا هم مثل فداییان مکلف بودند که همواره ورزش و تمرین جنگی کنند. ما تصور میکنیم اروپاییان اولین فرقههای مذهبی که در عین حال دارای جنبهٔ نظامی بودند در اروپا به وجود آمدند، در صورتی که اولین فرقهٔ مذهبی و نظامی را ایرانیان به وجود آوردند و در فرقهٔ باطنیه ورزش و تمرینهای جنگی جزء تکالیف مذهبی به شمار میآمد و مثل نماز و روزه واجب بود. علی کرمانی از روزی که به سن بلوغ رسید شروع به ورزش و تمرینهای جنگی کرد، زیرا ورزش و تمرینهای جنگی از زمانی برای مردها واجب میشود که نماز و روزه بر آنها واجب میشد. علی کرمانی میدانست ایام ورزش و تمرین جنگی را خداوند تعیین میکند و در مذهب باطنیه ایام ویژهای برای آن وضع نشده است. در جاهایی که فرقهٔ باطنیه شعبه داشت، داعی بزرگ زمان ورزش و تمرین جنگی را تعیین میکرد. در هر نقطه که مردم میتوانستند بیشتر از فراغت استفاده کنند، مردها زیادتر ورزش و تمرین جنگی میکردند و در جاهایی که مردها فراغت کمتر داشتند، کمتر به ورزش و تمرین جنگی میپرداختند. وقتی علی کرمانی به دامنهٔ الموت رسید، ابتدا به سمت سرپوشیده رفت تا قبل از ورزش و تمرینهای جنگی با دیگران قدری صحبت کند. سرپوشیدهٔ دامنهٔ الموت، در دنیای آن روز منحصربهفرد بود و در هیچ نقطه از آسیا و اروپا چنان سرپوشیدهٔ بزرگی دیده نمیشد؛ زیرا دوازدههزاروپانصد مترمربع وسعت داشت و پانصد ستون، آن سرپوشیده را نگه میداشت. از آن سرپوشیده چند استفاده میشد، یکی اینکه فداییان و رفقا در روزهایی که ورزش و تمرین جنگی میکردند (داعیها و داعیهای بزرگ مجبور نبودند ورزش و تمرین جنگی کنند، ولی میتوانستند به اختیار خود ورزش تمرین جنگی کنند)، غذای نیمروز را در آن سرپوشیده صرف میکردند و بعد از غذا قدری استراحت میکردند. استفادهٔ دیگری که از آن سرپوشیده میشد این بود که در روزهایی که باران و برف میبارید، مردان الموت در آن سرپوشیده ورزش و تمرین جنگی میکردند. سومین استفادهای که از آن میکردند این بود که وسایل ورزش را آنجا میگذاشتند تا مجبور نباشند هر روز که موقع ورزش و تمرین جنگی است وسایل ورزش را از شهر به آنجا بیاورند و بعد از خاتمهٔ ورزش آن وسایل را به شهر برگردانند. هنگامی که علی کرمانی در سرپوشیدهٔ وسیع که دویستوپنجاه گز طول و پنجاه گز عرض داشت با دیگران صحبت میکرد، صدای صفیر داعی بزرگ به گوش رسید. در فرقهٔ باطنیه، مربی ورزش و تمرینهای جنگی (البته در شهر الموت) یک داعی بزرگ بود و داعی بزرگ در فرقهٔ باطنیه از حیث مرتبه، بلافاصله بعد از خداوند الموت قرار میگرفت. صدای صفیر داعی بزرگ به مردها اخطار میکرد که برای ورزش آماده شوند. علی کرمانی مثل مردهای دیگر نیزه و شمشیر و کمان و ترکش خود را در مکان بهخصوصی گذاشت و بعد کمربند را گشود و کمرچین را (که میتوان اسم کلیچه هم روی آن نهاد) از تن بیرون آورد و از سرپوشیده خارج شد و در پرتو آفتاب صبح در جایی که مخصوص او بود قرار گرفت. آن وقت پنج طبال مقابل ورزشکاران قرار گرفتند و با آهنگی مخصوص شروع به نواختن طبل کردند تا حرکات ورزشکاران را منظم کنند. بعد از اینکه چند دقیقه طبل نواخته شد، یک خوانندهٔ خوشآواز شروع به خواند کرد و در مقدمه اشعاری در مدح پیغمبر اسلام و علی بن ابیطالب (ع) و فرزندان او خواند و بعد به خواندن اشعار فردوسی شاعر معروف خراسانی که یک قرن قبل از آن تاریخ زندگی را بدرود گفته بود پرداخت.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۹۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۹۲ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب را به بی نهایت اضافه کنید
من این کتاب رو حدودا ۱۰سال پیش خوندم البته نسخهی چاپی با ترجمهی عالی اقای ذبیحالله هیچوقت یادم نمیره با چ ولعی این کتاب رو میخوندم فوقالعاده جذاب هستش اگر ب طاقچهی بینهایت اضافه کنید ممنون میشم خیلی دوست دارم دوباره بخونمش❤
۵۴ تومن واسه نسخه الکترونیکی خیلیییی زیاده
حدودا 12 سال پیش خوندمش جزء اولین کتاب هایی بود که خوندم هنوزم بعد از خوندن چند صد جلد کتاب از مترجمین مختلف، میگم نثر منصوری هیچ وقت کهنه نمیشه و شیرین ترین و قشنگ ترین ترجمه های فارسی رو
تاریخ در خودش ثبت کند تمامی نویسندگان و مترجمان ایران عزیزمان محترمند و در نوع خود استاد اما نثر منصوری نخواهد آمد منصوری دیگر تکرار نمیشود اعجوبه داستان نویسی ایران و مترجم قهاری بود
کتاب تاریخی و فوقالعاده جذاب و خواندنی میتونم اینو بگم از صفحه ۵۰ به بعد نمیتونی کتاب رو زمین بذاری
این کتاب واقعا عالیه بعد از حدود ۱۵ سال، هنوز جذابیتش یادم نرفته.
قیمت در حال حاصر ۱۲۰ هست ودیجی کلا نود میفروشه حالا طاقچه جان ۵۴ براچیه؟
توصیه میکنم بهتون نویسنده یکم توی توصیف جزئیات زیاده روی کرده ولی از بار معنایی کم نمیشه. داستان اسماعیلیان به رهبری حسن صباح که تلاشش بر این بودکه هویت ایرانی مثل زبان و... رو بعد از حمله اعراب به ایران احیا کنه بخونیدش
سلام من دنبال چاپ قدیمی بدون سانسور این کتاب هستم که نویسنده این کتاب یک خانم خارجی بود