دانلود و خرید کتاب کافه مهاجر نغمه دهقانی
تصویر جلد کتاب کافه مهاجر

کتاب کافه مهاجر

معرفی کتاب کافه مهاجر

حال و هوای داستان‌ها، همچنان که از نامش پیداست، بوی مهاجرت می‌دهد اما راوی داستان‌ها در کشوری عربی زندگی می‌کند و ما را با خود به خیابان‌های دوبی می‌برد.

داستان اول این مجموعه با عنوان «بچه‌ها» درباره زنی است که با خودش کلنجار می‌رود برای دفاع از دخترش به مدرسه او برود یا نه؟ زنی که از فقدان پدری شهید تا به امروز رنج می‌برد حالا دخترش را در مدرسه‌ای امریکایی در کشوری عربی گذاشته و از قضا دخترش با دختر مردی عراقی مشاجره کرده است.

در یکی از داستان‌های این مجموعه به نام «بی‌خوابی» می‌خوانیم:

«زن بیدار دراز کشیده بود. صدای نفس‌های منظم دخترک، تنها صدای اتاق خواب بود. صدایی آمد؛ انگار زوزۀ لولای در. نور باریکی تاریکی را شکافت. سایۀ مرد روی دیوار افتاد. زن روی آرنج به پهلو نیم‌خیز شد و آهسته صدا زد: سعید! تویی؟!

در بسته شد. دوباره تاریکی و سکوت. آهسته منتظر ماند. صدایی نیامد. ملحفه را کشید تا روی سینۀ بچه. آرام خود را بر تخت جلو سراند. سرامیک سرد بود. روی انگشت‌ها آرام‌آرام رفت سوی هال. کسی نبود. ساکت ماند. صدای تیک‌تاک ساعت می‌آمد. روشنایی کمرنگی از خیابان، هال را روشن می‌کرد.

از روی گل‌های پردۀ حریر که روی سرامیک کف هال افتاده بود رد شد. باد پرده را لرزاند و گل‌ها بهم ریختند. نور قرمز کوچکی روی بالکن، معلق در هوا، کمرنگ می‌شد و دوباره جان می‌گرفت.

دوطرفِ لباس خواب را بلند کرد و با قدم‌های بلند رسید پشت درِ بالکن. مرد را دید که روی نردۀ کوتاه بالکن تا کمر خم شده بود. وحشت کرد، دست روی دهان گذاشت و جیغ ضعیفی کشید. همین‌که مرد سویش چرخید، سیگار افتاد پائین. مرد، دستپاچه، تا جایی‌که می‌شد روی نردۀ بالکن دولا شد و به پائین نگاه کرد. زن خود را پرت کرد و کمرِ مرد را گرفت».

S
۱۳۹۵/۰۱/۲۵

داستانها در مورد ایرانیهاییست که به دوبی مهاجرت کردند و اتفاقهایی که در این سفر برایشان رخ داده. داستانها در مجموع متوسط بودند.

«هرگز سر از کار ملکی د‌‌ر نیاورد‌‌م، کشتی‌کشتی بار می‌بره ایران بد‌‌ون ترس از گمرک و بگیروببند‌‌های اینجا و اونجا، هر جنسِ خلافی را می‌تونه ببره، هر شرکت معروفی که بگویی با این آقا معامله د‌‌اره، از قاچاقِ د‌‌ارو و تجارت لباس از چین و اقامت کاناد‌‌ا و ویزای تحصیلی انگلیس و پاسپورت سنت‌کیتس تا خرید‌‌ قبر توی قطعه کمیاب بهشت‌زهرای تهران! هر کسی روبگویی می‌شناسد‌‌ و هر جا که بری، هست. واقعاً کیه؟ گاد‌‌فاد‌‌ر؟ »
رعنا
اسکاچ را برمی‌د‌‌ارم، انگار ذهنم د‌‌نبال د‌‌رد‌‌سر است. هر وقت فکرم د‌‌رگیر باشد‌‌، تند‌‌تند‌‌ کار می‌کنم؛ کارهای بی‌هد‌‌ف. به خود‌‌ که می‌آیم، نصف کارهای روز را د‌‌ر نیم‌ساعت انجام د‌‌اد‌‌ه‌ام!
رعنا

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان