دانلود و خرید کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه جولین بارنز ترجمه عماد مرتضوی
تصویر جلد کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

نویسنده:جولین بارنز
انتشارات:نشر گمان
امتیاز:
۳.۸از ۵۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه نوشته جولین بارنز و ترجمه عماد مرتضوی است. این اثر سه جستار درباره زندگی، مرگ و عشق دارد و بارنز آن را به همسرش پت کاوانا که بر اثر تومور مغزی از بین رفت، تقدیم کرده است.

درباره کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه شامل سه جستار داستان گونه از جولین بارنز است. او این کتاب را به همسر و کارگزار ادبی‌اش، پت کاوانا تقدیم کرده است که بر اثر تومور مغزی از دنیا رفته است. کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه شامل سه جستار است که از لحاظ مفهوم و محتوا بهم ارتباط دارند و از عشق، اندوه و روبه‌رو شدن با مرگ عزیزان می‌گوید. هرکدام از این جستارها با این جمله شروع می‌شوند: «دو چیز را که تا حالا کنار هم قرار نگرفته‌اند کنار هم می‌گذارید.» 

کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران ادبیات داستانی و رمان‌های خارجی از خواندن کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه لذت می‌برند.

درباره جولین بارنز 

جولین بارنز در سال ۱۹۴۶ در انگلستان متولد شد. او پس از فارغ‌التحصیلی از کالج مگدالن آکسفورد به مدت سه سال، فرهنگ‌نویس واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد بود و پس از آن برای نیو استیتسمن و آبزرور نقد می‌نوشت. بارنز چهار مرتبه برای کتاب‌های طوطی فلوبر (۱۹۸۴)، انگلستان، انگلستان (۱۹۹۸)، آرتور و جورج (۲۰۰۵) و درک یک پایان (۲۰۱۱)، نامزد دریافت جایزه بوکر شده است. گفتنی است کتاب درک یک پایان، بالاخره او را موفق به دریافت جایزه بوکرد کرد. چاشنی فلسفه را باید از جذابیت‌های داستان‌های بارنز دانست؛ درواقع او سعی می‌کند خواننده را درگیر داستان کند.

بخشی از کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

دو چیز را که تا حالا کنار هم قرار نگرفته‌اند کنار هم می‌گذارید. و جهان تغییر می‌کند. احتمالاً کسی آن لحظه توجهی نمی‌کند، اما مهم نیست. به هر حال، جهان عوض شده دیگر.

کُلنِل فِرِد بِرنابی، از گارد سواره‌نظام سلطنتی و عضو شورای انجمن هوانوردان، بیست‌وسوم مارس ۱۸۸۳ از کارخانهٔ گاز دُوِر از زمین بلند شد و وسطِ راه، یک‌جایی بین دی‌یِپ و نُشَتِل، فرود آمد.

سارا برنارد چهار سال قبلِ این از دلِ پاریس بلند شد و نزدیکیِ اِمراویل، در شهرستانِ سِن‌امَرن، به زمین نشست.

فلیکس تورناشون که هجدهم اکتبر ۱۸۶۳ از میدانِ شان‌دومارسِ پاریس بلند شده بود، بعد این‌که تندبادی هفده ساعت او را به شرق کشیده بود، جایی حوالیِ خط راه‌آهن نزدیک هانوفر سقوط کرد.

فِرِد بِرنابی تک‌وتنها در بالونی زرد و قرمز با نام اِکلیپس سفر می‌کرد. طول سبدش یک‌ونیم متر بود و عرض و ارتفاعش کمی کم‌تر از یک متر. بِرنابی بیش‌تر از صد کیلو وزن داشت، کُت راه‌راه پوشیده بود و کلاه چسبانی بر سر داشت، و برای محافظت در برابر آفتاب، دستمال‌گردنی را دور گردنش پیچانده بود. بِرنابی همراه خودش دو ساندویچ گوشت گاو داشت، یک بطری آب معدنیِ آپولیناریس، فشارسنجی برای اندازه‌گیریِ ارتفاع، دماسنج، قطب‌نما و سیگاربرگ به مقدار لازم.

سارا برنارد، اما، با معشوق هنرمندش، جورج کلرین، و هوانوردی حرفه‌ای در بالونی نارنجی سفر کردند که نامش را از نقشِ اخیر خانم در تئاترشهر گرفته بود: دُنی‌یا سُل. ساعت شش‌ونیم بعدازظهر، ساعتی بعد از شروع پرواز، خانم بازیگر نقش مادر را ایفا کرده برای بقیه ساندویچ جگر گرفت. هوانورد بطریِ شامپاینی باز کرد و چوب‌پنبهٔ سر بطری را به هوا فرستاد و برنارد از جامی فلزی نوشید. بعد پرتقال خوردند و بطریِ خالی را به دریاچهٔ وَنسِن پرت کردند. یکهو باد زیر پوست‌شان رفت و با خوشحالی وزنه‌های تعادل را از بالا به سر تماشاچیان فقیرِ آن پایین ول کردند: یک خانوادهٔ توریست انگلیسی در بالکن برج باستیل؛ بعدتر هم بر سر جماعت سرخوشِ جشن عروسیِ بیرون شهر.

تورناشون هم با هشت نفر همراه در بالون شخصی‌اش در خیال بلندپروازانه‌اش سفر کرد: «باید بالونی درست کنم ـ‌یک بالون عالی‌ــــ عظیم‌الجثه و غول‌پیکر. بیست برابرِ بزرگ‌ترین بالونِ موجود.» اسمش را هم گذاشت جایِنت. این بالون بین سال‌های ۱۸۶۳ و ۱۸۶۷ هفت پرواز انجام داد. از مسافران دومین پرواز می‌شود به اِرنستین، همسرِ تورناشون، برادران هوانورد لویی و ژول گُدار و یکی از نوادگان خانوادهٔ مون‌گُلفیه ـ‌از پیشگامانِ بالون‌سواری‌ــــ اشاره کرد. از غذاهایی که با خودشان داشتند اما اطلاعی در دست نیست.

Mahi
۱۳۹۹/۰۸/۲۸

این کتاب داستانی نیست، بلکه مجموعه‌ای از سه جستاره که به زیبایی غم و اندوه از دست دادن عزیزان رو نشون می‌ده! شاید مخاطب در ابتدا سردرگم بشه اما آرام‌آرام همه چیز به‌هم مرتبط می‌شه!

k.t
۱۳۹۹/۱۱/۲۴

اگر به سراغ داستان اومدید، اینجا آنچنان خبری نیست :) ولی این کار از سه جستار تشکیل شده که در پایان به زیبایی بهم ربط پیدا می کنند و البته که در دل خودش داستان‌های بسیاری رو جا داده... از خواندن این

- بیشتر
Mah7dis
۱۳۹۹/۱۰/۰۶

نسخه چاپی کتاب را خریدم.3 جستار متفاوت در ارتباط با بالن سواری عشق میان دو بوهمی و اندوه و فقدان. به بهانه خود جولیان بارنز و معرفی کتاب در برنامه کتاب باز ترغیب شدم به خرید کتاب ولی از جمله کتاب

- بیشتر
Yalda
۱۳۹۹/۱۰/۲۲

من واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم. هرچی جلو رفتم بیشتر خوشم اومد و برگشتم یک قسمت‌هایی رو دوباره خوندم. سبک نویسنده و شیوه‌‌ای که استفاده کرده برای تلفیق تاریخ و داستان و واقعیت به نظرم خیلی جذاب بود.

1masoud1
۱۳۹۹/۰۹/۰۹

کتاب خوبی بود من خوشم اومد فصل های کتاب در ظاهر بهم بی ربط هست ولی هر چی به پایان کتاب نزدیک بشین رابطه بخش های مختلف بیشتر مشخص میشه تواین کتاب حس دلتنگی مردی که عاشقانه همسرش رو دوست داشته

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۲۵

عکاسی، بالون‌سواری، عشق و اندوه جستاری است متشکل از سه فصل که در فصل اول، شرح بالون‌سواری سه نفر در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم را برایمان تعریف می‌کند و از بالون‌سواری و عکاسی هوایی تاریخچه‌های جذابی را می‌گوید. در فصل

- بیشتر
zahra rahimzadeh
۱۴۰۱/۰۳/۰۶

مترجم با اضافه کردن بعضی مطالب کمک زیادی به فهم کتاب کرده، فقط اینکه این کتاب، شماره ها ارجاع نداشتن و من مجبور بودم مدام به انتهای کتاب برم برای خواندن ارجاعات، اگر تیم طاقچه این رو اصلاح کنه عالی

- بیشتر
کاربر elham
۱۴۰۰/۰۳/۲۳

کتاب جذابی اما کمی صبوری نیاز داره تا مثل یک لایه ای لطیف به دل بشینه و شاید برای غریبه ها کم تر جذاب باشه."غریبه ها طبق تعریف آنهایی هستند که درکی از اندوه ندارند."

fateme kheiripour
۱۴۰۲/۰۷/۲۳

خلاقیت نویسنده در نحوه بیان سوگ و فقدان عشق و اندوه عمیق خود در دل داستان های دیگر زمینه ی شکل گیری کلاژ ذهنی در مخاطب میشود که تمایز اساسی این کتاب از سایر کتب با عناوین مشابه شده و

- بیشتر
shirin
۱۴۰۰/۰۳/۲۶

این کتاب فوق‌العاده عالیه فوق‌العادههههههه داستان اولش ی ذره شاید گیجتون کنه چون کلی اسم وجود داره د ی عالمه ادمو باید جا کنین تو ذهنتون ولی سخت نگیرید و برید جلو وقتی به داستان دوم رسیدید دیگه نمیخواید ولش

- بیشتر
آپولو ۸ برای سفر به سوی ماه پرتاب شد. در شب کریسمس آن‌ها از سمت پنهانِ ماه بیرون آمدند و وارد مدار ماه شدند. فضانوردان آپولو اولین انسان‌هایی بودند که این پدیده را در بدو ظهور می‌دیدند و باید برایش اسمی دست‌وپا می‌کردند: «طلوع زمین».
k.t
هوانوردی اما گناهِ ارتفاع را تطهیر کرد
k.t
راستی کیست که این همه بر در می‌کوبد پشت ثانیه‌ها و ما در را باز نمی‌کنیم؟
k.t
و تا آدم را که تا حالا کنار هم قرار نگرفته‌اند، کنار هم می‌گذارید و دنیا تغییر می‌کند بعضی وقت‌ها؛ بعضی وقت‌ها هم هیچ. ممکن است آتش بگیرند و بسوزند و زمین بیفتند، یا این‌که عشق زمین‌شان بزند و در آتشِ عشقِ هم بسوزند. اما بعضی وقت‌ها این وسط یک چیزِ تازه درست می‌شود و بعد دیگر دنیا عوض شده است.
k.t
یک‌شنبه است، دلم نمی‌خواست بیدار شوم. دلم می‌خواست در خواب می‌مُردم. گناه کیست این توفان و گردبادی که به جان ما افتاده و جز ویرانی و پریشانی چیزی باقی نمی‌گُذارد...
متناقض الحال
هر داستان عاشقانه، بالقوه، داستانِ اندوه نیز هست؛ اگر نه در اوایل، اما در ادامه‌اش؛ برای این یکی‌شان نه، برای دیگری؛ بعضی‌وقت‌ها هم برای هر دوی‌شان.
k.t
رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است؛ این است که به گمانم انسان یک‌جورهایی به رنج رغبت دارد. اگر مهم نمی‌بود، اهمیتی هم نمی‌داشت.
MahSa
خیلی چیزها هست که ما را نمی‌کُشد، اما برای ابد ضعیف‌مان می‌کند. از کسانی که با قربانیان شکنجه سروکار دارند بپرسید. از مشاورانی بپرسید که درگیرِ قربانیانِ تجاوز و خشونت‌های خانگی هستند. به دوروبر نگاه کنید، به آن‌ها که همین زندگیِ روزمره از حیثِ عاطفی ویران‌شان کرده.
منصوره صادقی
کسی مُرده است شاید به این معنا باشد که دیگر او زنده نیست، اما به این معنا نیست که او وجود ندارد.
AmirHossein
اندوه‌زدگان افسرده نیستند، آن‌ها فقط، به‌درستی، به‌تناسب، از نظر ریاضی («رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است») غمگین هستند.
MahSa
هرچه ما را نمی‌کُشد قوی‌ترمان می‌کند. بعد از این اتفاق، حالا مدت‌هاست که به نظرم این جملهٔ نغز کمی غلط‌انداز است. خیلی چیزها هست که ما را نمی‌کُشد، اما برای ابد ضعیف‌مان می‌کند. از کسانی که با قربانیان شکنجه سروکار دارند بپرسید. از مشاورانی بپرسید که درگیرِ قربانیانِ تجاوز و خشونت‌های خانگی هستند. به دوروبر نگاه کنید، به آن‌ها که همین زندگیِ روزمره از حیثِ عاطفی ویران‌شان کرده.
rezai milad
جملهٔ نیچه را بازگو می‌کند که هرچه ما را نمی‌کُشد قوی‌ترمان می‌کند. بعد از این اتفاق، حالا مدت‌هاست که به نظرم این جملهٔ نغز کمی غلط‌انداز است. خیلی چیزها هست که ما را نمی‌کُشد، اما برای ابد ضعیف‌مان می‌کند.
zahra rahimzadeh
شاعری تمام در پیری و تحسّر و غُربتِ خانهٔ تجریشش می‌نویسد من اُستادم برای مردن، من اُستادم که نفهمند چه چیز مرا خُرد کرده است؛
متناقض الحال
ممکن است بگوییم داریم با سرطان مبارزه می‌کنیم، ولی صرفاً سرطان دارد با ما مبارزه می‌کند؛ ممکن است فکر کنیم شکستش داده‌ایم، در حالی که فقط رفته است تا تجدید قوا کند و از نو بزند به یک جای دیگر. بازیِ روزگار است دیگر؛ ما هم بازیچه‌اش.
پویا پانا
بی‌کسی در اصل بر دو نوع است. یکی بی‌کسی از فرط نیافتنِ کسی برای عشق ورزیدن و دیگری، محروم ماندن از کسی که عاشقش بوده‌اید. اولی بدتر است. هیچ‌چیز قابل مقایسه با تنهاییِ آدمی در نوجوانی نیست.
پویا پانا
خیلی چیزها هست که ما را نمی‌کُشد، اما برای ابد ضعیف‌مان می‌کند.
پویا پانا
دوستی که شریک زندگی‌اش ـ‌بعد هشت سال زندگیِ مشترک‌ــــ از ایدز مُرده بود دو چیز به من گفت: «مسئله این است که بتوانی شب‌ها را سر کنی» و «فقط یک خوبی دارد ـ‌می‌توانی کاری را که دوست داری انجام بدهی.»
پویا پانا
ارتفاعْ «همه‌چیز را به تناسب ابعادش کوچک می‌کند و به حقیقت فرومی‌کاهد.»
A oldman
به یکی از چند مسیحیِ معتقدی که می‌شناختم گفتم که زنم به‌شدت مریض است. گفت برایش دعا می‌کند. مخالفتی نکردم اما در عین تعجب دیدم که دارم ـ‌نه بدون عتاب‌ــــ به او خبر می‌دهم که خدایش خیلی هم مؤثر به نظر نمی‌رسد. جواب داد «تا حالا فکر کردی ممکن بود خیلی بیش‌تر از این زجر بکشد؟» آهان، با خودم گفتم پس این همهٔ کاری است که از دست جلیلیِ پریده‌رنگِ شما و پدرش (۴۹) برمی‌آید.
پویا پانا
من، خیلی واضح و روشن، سوگوار اویَم. این هم از خوش‌شانسیِ من است، هم از بدشانسی‌ام. خیلی زود کلمه‌ها به ذهنم هجوم آوردند: هر کاری بکنم یا هر کاری نکنم دلم برایش تنگ می‌شود. این از اولین جملاتی بود که با خودم تکرار می‌کردم تا یادم باشد چه هستم و کجایم.
پویا پانا

حجم

۲۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۲۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان