بریدههایی از کتاب عکاسی بالونسواری عشق و اندوه
۳٫۸
(۵۲)
آپولو ۸ برای سفر به سوی ماه پرتاب شد. در شب کریسمس آنها از سمت پنهانِ ماه بیرون آمدند و وارد مدار ماه شدند. فضانوردان آپولو اولین انسانهایی بودند که این پدیده را در بدو ظهور میدیدند و باید برایش اسمی دستوپا میکردند: «طلوع زمین».
k.t
هوانوردی اما گناهِ ارتفاع را تطهیر کرد
k.t
راستی کیست که این همه بر در میکوبد پشت ثانیهها و ما در را باز نمیکنیم؟
k.t
و تا آدم را که تا حالا کنار هم قرار نگرفتهاند، کنار هم میگذارید و دنیا تغییر میکند بعضی وقتها؛ بعضی وقتها هم هیچ. ممکن است آتش بگیرند و بسوزند و زمین بیفتند، یا اینکه عشق زمینشان بزند و در آتشِ عشقِ هم بسوزند. اما بعضی وقتها این وسط یک چیزِ تازه درست میشود و بعد دیگر دنیا عوض شده است.
k.t
یکشنبه است، دلم نمیخواست بیدار شوم. دلم میخواست در خواب میمُردم. گناه کیست این توفان و گردبادی که به جان ما افتاده و جز ویرانی و پریشانی چیزی باقی نمیگُذارد...
متناقض الحال
رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است؛ این است که به گمانم انسان یکجورهایی به رنج رغبت دارد. اگر مهم نمیبود، اهمیتی هم نمیداشت.
MahSa
هر داستان عاشقانه، بالقوه، داستانِ اندوه نیز هست؛ اگر نه در اوایل، اما در ادامهاش؛ برای این یکیشان نه، برای دیگری؛ بعضیوقتها هم برای هر دویشان.
k.t
خیلی چیزها هست که ما را نمیکُشد، اما برای ابد ضعیفمان میکند. از کسانی که با قربانیان شکنجه سروکار دارند بپرسید. از مشاورانی بپرسید که درگیرِ قربانیانِ تجاوز و خشونتهای خانگی هستند. به دوروبر نگاه کنید، به آنها که همین زندگیِ روزمره از حیثِ عاطفی ویرانشان کرده.
منصوره صادقی
کسی مُرده است شاید به این معنا باشد که دیگر او زنده نیست، اما به این معنا نیست که او وجود ندارد.
AmirHossein
اندوهزدگان افسرده نیستند، آنها فقط، بهدرستی، بهتناسب، از نظر ریاضی («رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است») غمگین هستند.
MahSa
شاعری تمام در پیری و تحسّر و غُربتِ خانهٔ تجریشش مینویسد من اُستادم برای مردن، من اُستادم که نفهمند چه چیز مرا خُرد کرده است؛
متناقض الحال
جملهٔ نیچه را بازگو میکند که هرچه ما را نمیکُشد قویترمان میکند. بعد از این اتفاق، حالا مدتهاست که به نظرم این جملهٔ نغز کمی غلطانداز است. خیلی چیزها هست که ما را نمیکُشد، اما برای ابد ضعیفمان میکند.
zahra rahimzadeh
ارتفاعْ «همهچیز را به تناسب ابعادش کوچک میکند و به حقیقت فرومیکاهد.»
A oldman
خیلی چیزها هست که ما را نمیکُشد، اما برای ابد ضعیفمان میکند.
پویا پانا
به یکی از چند مسیحیِ معتقدی که میشناختم گفتم که زنم بهشدت مریض است. گفت برایش دعا میکند. مخالفتی نکردم اما در عین تعجب دیدم که دارم ـنه بدون عتابــــ به او خبر میدهم که خدایش خیلی هم مؤثر به نظر نمیرسد. جواب داد «تا حالا فکر کردی ممکن بود خیلی بیشتر از این زجر بکشد؟» آهان، با خودم گفتم پس این همهٔ کاری است که از دست جلیلیِ پریدهرنگِ شما و پدرش (۴۹) برمیآید.
پویا پانا
بالونسواری نماد آزادی بود؛ اگرچه آزادیای اسیرِ نیروی باران و باد.
پویا پانا
چیزیهایی هست که نمیشود به کسی درس داد؛ مثل درکِ نور، شکارِ شعورِ سوژه و همینطور «بُعد روانشناختیِ عکاسی
پویا پانا
بالزاک نظریهای در باب نفس داشت مبنی بر اینکه ذات هر فرد از تقریباً بینهایت لایهٔ شبحگونِ برهمافتاده تشکیل شده است. این رماننویس همچنین اعتقاد داشت طی «عملیات داگرئوتایپی» (۲۰) یکی از این لایهها کنده شده و جذب دستگاه جادویی میشود. نادار یادش نمیآمد که این لایه قرار بود برای همیشه از بین برود یا برگرداندنش ممکن بود، با اینهمه گستاخانه گفت با توجه به فربهیِ بالزاک او میبایست کمتر از بقیه نگران از دست دادن لایهلایههای برهمنشستهاش باشد.
A oldman
ارتفاعْ اخلاقی بود؛ ارتفاعْ معنوی بود. حتا بعضی معتقد بودند ارتفاعْ سیاسیست. ویکتور هوگو بیشوخی باور داشت پرواز با وسیلهٔ سنگینترازهوا به دموکراسی منجر میشود.
k.t
ویکتور هوگو بیشوخی باور داشت پرواز با وسیلهٔ سنگینترازهوا به دموکراسی منجر میشود.
پویا پانا
به قولِ ادوارد مورگان فورستر، «یک مرگ ممکن است خیلی واضح و مشخص باشد اما هیچ کمکی به درک باقیِ مرگها نمیکند.» لذا از اندوهی که به دنبالش میآید هم هیچ تصوری نخواهیم داشت: نهفقط از عمق و طولش، که رنگ و جنسش، فریبها و امیدهای واهیاش، اعتیادِ به تجربهاش. و نیز شوکِ آغازینِ اندوه: یکهو پرتاب شدهاید به آبهای یخِ دریای شمال و تنها یک جلیقهٔ چوبپنبهایِ مسخره دارید که قرار است شما را زنده نگه دارد.
پویا پانا
خیلی چیزها هست که ما را نمیکُشد، اما برای ابد ضعیفمان میکند.
پویا پانا
سرشت واقعیِ مرد را با نگاه به یار و همسرش میتوان دریافت. مرد را از روی زنی که دوستش میدارد میشود شناخت و بالعکس، زن را هم.
پویا پانا
فورد مداکس فورد میگوید: «آدم ازدواج میکند تا به گفتوگو ادامه دهد.»
پویا پانا
در آغاز، پرندهها پرواز میکردند و خداوند بود که پرندهها را آفریده بود. فرشتگان پرواز میکردند و خداوند بود که فرشتگان را آفریده بود. مردان و زنان پاهای دراز داشتند و پشتهای بیبال، و خداوند لابد آنها را از روی قصدی آنطور آفریده بود. کلنجار رفتن با پرواز دخالت در کار خدا بود. آخرش هم معلوم شد مبارزهایست طولانی پُر از قصههای عبرتآموز.
A oldman
این واقعیت که کسی مُرده است شاید به این معنا باشد که دیگر او زنده نیست، اما به این معنا نیست که او وجود ندارد.
Yalda
اندوه تصویرِ نگاتیوِ عشق است؛ و اگر انبوهیدنِ عشق در سالیان ممکن است، چرا اندوه نتواند تلنبار شود؟
AmirHossein
جهان به دو دسته تقسیم میشود: آنها که بارِ اندوهی را به دوش میکشند و آنها که هنوز نه. این تقسیمات، بیچونوچرا هستند؛
پویا پانا
یک اندوه هیچ کمکی به درک سایرِ اندوهان نمیکند.
اندوه نیز همچون مرگ، پیشپاافتاده و بیهمتاست. پس چه قیاس مبتذلی. وقتی مدل ماشینتان را عوض میکنید یکهو میبینید چقدر ماشینهایی عین مدل شما توی خیابان هستند. قبلاً هیچوقت اینجور به چشم شما نمیآمدند. وقتی بیوه میشوید یکهو میبینید هرچه زن و مرد بیوه هست میآیند سراغ شما. قبل از این تقریباً نامرئی بودند و برای سایر رانندهها ـبرای بیوهنشدههاــــ همچنان نامرئی باقی میمانند.
پویا پانا
از کسانی که با قربانیان شکنجه سروکار دارند بپرسید. از مشاورانی بپرسید که درگیرِ قربانیانِ تجاوز و خشونتهای خانگی هستند. به دوروبر نگاه کنید، به آنها که همین زندگیِ روزمره از حیثِ عاطفی ویرانشان کرده.
پویا پانا
حجم
۲۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۲۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان