کتاب ارواح سرکش
معرفی کتاب ارواح سرکش
کتاب ارواح سرکش نوشتهٔ جبران خلیل جبران و ترجمهٔ مهدی سرحدی است. انتشارات کلیدر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، شامل ۴ داستان و جلد ۹ از مجموعه آثار جبران خلیل جبران است.
درباره کتاب ارواح سرکش
کتاب ارواح سرکش ۴ داستان است که به ترتیب عبارتاند از
ورده هانی، در نقد ازدواجهای تحمیلی و دفاع از زنان
فریاد گورها، علیه سلطۀ زر و زور و تزویر و بیگناهانی که قربانی آن شدند
بستر عروس، باز هم در نفی ازدواج تحمیلی و مظلومیت زن
خلیل کافر، که تقریباً نسخهٔ کاملشدهٔ یوحنای مجنون در کتاب پیشین است.
خواندن کتاب ارواح سرکش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران در ۶ ژانویۀ ۱۸۸۳ و در خانوادهای مسیحی مارونی به دنیا آمد. او اهل بشرّی لبنان و یک نویسندهٔ لبنانی-آمریکایی است.
جبران خلیل در کودکی در فقر مطلق زندگی کرد و به همین خاطر از سواد و تحصیل بیبهره ماند. او پس از مهاجرت مادرش به آمریکا، توانست به مدرسه برود؛ پس در جوانی، تصمیم گرفت به آمریکا بازگردد تا زبان عربی را یاد بگیرد.
در جنگ جهانی اول جبران خلیل در جبههٔ آزادیخواهان فعال بود و در نشریههای عربیِ مهاجران عرب در آمریکا، مقالات، شعر و داستان منتشر میکرد. مهمترین کتاب او یعنی پیامبر در سال ۱۹۲۳ منتشر شد.
این نویسنده و شاعر، به نگارش اشعار معنوی و عرفانی پرداخت؛ اشعاری که میتوانند تأثیرات عمیقی بر روی خوانندگان خود بگذارند. از این رو است که قلم خلیل جبران، لطافتِ خاصّ اینگونه نوشتارها را در خود دارد.
لحن شعرهای خلیل جبران اغلب رسمی اما صمیمی است. او در شعرهایش از کلمات معنوی و عرفانی استفاده میکند.
آثار جبران خلیل جبران به دو دسته تقسیم میشوند: آثاری که به زبان عربی نوشتهاند و آثار انگلیسیزبان.
از میان آثاری که جبران خلیل به زبان عربی نوشته است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
موسیقی
عروسان دشت
ارواح سرکش
اشک و لبخند
بالهای شکسته
کاروانها و توفانها
نوگفتهها و نکتهها
و از میان آثاری که وی به زبان انگلیسی نوشته است، باید به موارد زیر اشاره کرد:
دیوانه
نامههای عاشقانه
آیا آدم ندید!
پیامبر و رازهای دل
ماسه و کف
مسیحا
پیشتاز
خدایان زمین
سرگردان
مسیح، فرزند انسان
پیامبر
باغ پیامبر
کتاب پیامبر (The Prophet)، مشهورترین اثر خلیل جبران است. این کتاب جز معدود کتابهایی در طول تاریخ بوده که چاپ آن هرگز متوقف نشده است.
بخشهایی از کتاب ارواح سرکش
«عروس و داماد، از کلیسا بیرون آمدند. میهمانان نیز شادمان در پی آنها روان شدند. پیشاپیش آنان، شمعدانها و مشعلهای پرنور در حرکت بود و دختران و پسران جوان، نغمهخوان و دستافشان، ترانهی شادمانی بر لب داشتند.
کاروان عروسی به منزل داماد رسید. خانه از اسباب و اثاثیهی گرانبها و جامهای بلورین و رایحهی گل آکنده بود. عروس و داماد، بر روی صندلی نشستند و میهمانان نیز گرداگرد آن دو، بر صندلیها و مبلهای مخملین جای گرفتند، چندان که تالار بزرگ خانه از حضور میهمانان آکنده شد. خدمتکاران با جامهای لبریز از نوشیدنیهای گوارا، پیش آمدند و صدای به هم خوردن جامها، با غوغای شادی در هم آمیخت. سپس نوبت نوازندگان بود که هنرنمایی کنند و با نفسهای سحرآمیز خود، جانها را سرمست سازند و با نغمهی تارهای بربط و نوای نی و ضرباهنگ دف، گوش جان حاضران را بنوازند.
دخترکان از جای برخاستند تا با حرکات موزون، نوای موسیقی را همراهی کنند، چنان که شاخههای نرم درختان با وزش نسیم به هر سو خم میشوند. دیدگان به سوی آنها خیره ماند و سرها در برابرشان فرود آمد. روح جوانان، آنها را در آغوش کشید و دل پیران از زیبایی آنها گداخته شد. آنگاه، همگی بیش از پیش نوشیدند و خواهش جان را از باده آکندند، چندان که جنب و جوش مجلس فروکش کرد و صداها بلند شد. آزادی و بیخیالی سایه گسترد و تعادل افکار و اندیشهها از میان رفت، جانها بیاراده شدند و دلها بیقرار گشتند و خانه و هر آنچه در آن بود، همچون سازی شد که تارهایش از هم گسیخته باشد و دستان دخترک جنّی ناپیدا، با شدت بر آن زخمه میزد و از آن، نغمههایی هماهنگ و در عین حال نامفهوم برمیآمد. در گوشهای از مجلس، جوانکی راز عشق خویش با دختری را بازگو میکرد که زیبایی، او را ناز و عشوهی بیاندازه آموخته بود. آن طرفتر، نوجوانی خود را برای گفتگو با دختر زیبارویی آماده میکرد و عبارات و جملات دلنشین و مؤدبانه را از ذهن میگذراند. آن سوتر، پیرمردی پیدرپی جام سر میکشید و با اصرار از ترانهسرایان درخواست میکرد آوازی را که یادآور دوران جوانیاش بود، تکرار کنند.
در کنج تالار، زنی مراقب حرکات مردی بود که به زنان دیگر چشم دوخته بود. در گوشهای دیگر، زنی که پا به سن گذاشته بود، با لبخند، جمع دخترکان را زیر نظر داشت تا برای یگانه پسرش، عروسی انتخاب کند؛ و خلاصه همهی آنان غرق دریای باده، خود را به امواج سرور و شادمانی سپرده، رویدادهای گذشته را از یاد برده و دغدغههای فردا را فراموش کرده بودند و تنها به بهرهگیری آن از دقایق میاندیشیدند.
این همه در حالی در جریان بود که عروس زیبارو، با دیدگانی اندوهبار به این صحنهها مینگریست. همچون اسیر نومیدی که به دیوارهای سیاه زندان مینگرد. عروس، هر از چندی به گوشهای از تالار نظر میکرد. آنجا جوانی بیست ساله، به دور از جمعیتِ خوشحال و شادمان، تنها و غمگین نشسته بود و همچون پرندهای زخمخورده که از دسته پرندگان به دور افتاده باشد، دست بر سینه نهاده بود، گویی میخواست دلش را از گریختن باز دارد. به دوردستها چشم دوخته بود، گویی روحش از محسوسات جدا گشته و اشباح تاریکی را دنبال میکرد.
شب به نیمه رسیده بود. سرخوشی میهمانان به اوج خود نزدیک میشد. باده، هوش از سر حاضران ربوده و زبانها از دایرهی اختیار برون افتاده بود. داماد، که مردی میانسال و خشن به نظر میرسید، سرمست و بیاختیار از جای برخاسته بود و در میان میهمانان میگشت و سعی میکرد با تظاهر به مهر و عطوفت، با آنان گفتگو کند.»
حجم
۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
نظرات کاربران
جالب بود و سوال برانگیز.. آیا یک شخص حق داره برای رسیدن به خوشبختی،خوشبختی را از دیگری دریغ کنه؟حتی اگر این حق به او داده شده باشه؟
وقتی شما این برنامه رو نصب کردید یعنی به دنبال کتاب های جذاب و خوبی بودید که حداقل برای مدتی شما رو از دغدغه های فکری و مشکلات ریز و درشت زندگی دور کنه. این کتاب یکی از همون کتاب