دانلود و خرید کتاب نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر جبران خلیل جبران ترجمه رضا محمودی فقیهی
تصویر جلد کتاب نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر

کتاب نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر

«نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر» نامه‌های عاشقانه جبران خلیل جبران به معشوقش ماری هسکل است. جبران در سال ۱۹۰۴با ماری هسکل که مدیر مدرسه بود آشنا شد و این آشنایی آغازگر دوستی مادام العمری شد که گاه به سوی عشق نیز کشیده شد. ماری تاثیری شگرف بر نویسندگی او داشت.

«ماری دوست‌داشتنی، تو استعداد فراوانی در درک چیزها داری. تو زندگی‌بخش هستی، ماری. مانند آن روح بزرگی که با انسان دوست می‌شود تا نه تنها با زندگی‌اش همراه شود، بلکه به آن چیزی بیافزاید. آشنایی با تو بزرگترین چیز در روز و شبهای زندگی من است، یک معجزه.

همیشه، همراه با مرد دیوانهٔ، بر این باور بودم که آنهایی که ما را می‌فهمند چیزی در ما را به بند می‌کشند. اما دربارهٔ تو چنین نیست. درک تو از من برایم رهایی‌بخش‌ترین چیزی بوده که می‌شناسم. و در دو ساعت آخر از آخرین دیدار ما، قلب مرا در دستت گرفتی و نقطه‌ای سیاه در آن پیدا کردی. اما به‌محض آنکه آن نقطهٔ سیاه را پیدا کردی برای همیشه از بین رفت و من کاملاً آزاد شدم.

و اکنون تو گوشه‌نشینی در دل کوهها هستی. از نظر من هیچ چیز شادی‌آورتر از آن نیست که در جایی «مملو از جاهای مخفی زیبا» گوشه‌نشین باشم. اما لطفاً، عشق من، اصلاً خطر نکن. یک بار گوشه‌نشینی کردن نمی‌تواند روح گرسنهٔ تو را سیر کند و تو باید قوی و سالم باشی تا بتوانی دوباره گوشه‌نشینی کنی.»

معرفی نویسنده
عکس جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران
لبنانیی | تولد ۱۸۸۳ - درگذشت ۱۹۳۱

جبران خلیل جبران در ۶ ژانویه‌ی ۱۸۸۳ در شهر باستانی بشاری، در جبل لبنان واقع در شمال لبنان، در خانواده‌ای از مسیحیان مارونی متولد شد. در زمان تولد او، محل تولدش در نیمه‌ی خودمختار امپراتوری عثمانی قرار داشت. پدر خلیل، بدهی‌های هنگفتی از قمار انباشته کرده بود و شغل خود را از دست داده بود، اما بعدها توسط یک مدیر محلی به مقام و منصب دست یافت. مادر خلیل پیش از ازدواج با پدر خلیل، دو بار ازدواج کرده بود و از ازدواج اولش صاحب یک پسر شده بود. خلیل به غیر از برادر ناتنی خود، پیتر، دو خواهر کوچک‌تر نیز داشت. او هرگز به مکتب نرفت، اما توسط کشیشانی که به خانه‌ی آن‌ها رفت‌وآمد داشتند، زبان عربی و خواندن انجیل را آموخت.

هنرمند هنردوست
۱۳۹۷/۰۴/۲۹

دلیل نامگذاری این کتاب و میشه توضیح بدین لطفا

ماری عزیز، دستانت را می‌بوسم و با این بوسه خود را متبرک می‌سازم.
هنرمند هنردوست
می‌دانی، ماری، من خیلی در درون خود زندگی می‌کنم، درست مانند یک صدف. صدفی که تلاش می‌کند مرواریدی را برای قلب خویش بسازد. اما آنها می‌گویند مروارید چیزی جز بیماری صدف نیست.
Mahdie
هیچ خواسته‌ای ژرف‌تر از شوق نمایان شدن نیست
Mahdie
یک ترانهٔ قدیمی عربی هست که با این جمله شروع می‌شود، «تنها خدا و من می‌دانیم که در دلم چیست»
Mahdie
آن روح متعال عزیز در زمان مناسب مرا به جای درست خواهد برد.
Mahdie
«ازدواج هیچ حقی را برای انسان نسبت به انسان دیگر ایجاد نمی‌کند، مگر حقوقی که او خود مایل است ببخشد. و آزادی او نسبت به آن دیگری، تنها در اموری است که آن دیگری به او می‌دهد.
نفس
در خلیل، وجودی نهفته است که فقط مشتاق آن است که فرصتی برای عشق ورزیدن بیاید، تا خود را بی‌دریغ ببخشد، تا تمام خویش را بیان کند، تا نزدیک‌تر از آنی شود که ارواح درونی یارای آن را دارند- همان حساسیتِ ناگفتنی.
Mahdie
وقتی ما عقیده‌ای را باور نداشته باشیم، دیگر آن را درک نخواهیم کرد؛ ما آن را می‌کُشیم و مرگ آن موجب مرگ ما می‌شود. بی‌ایمانی، همان چیزی است که ما را نابود می‌کند.
Mahdie
وقتی در یک شهر بزرگ، غریبه هستم، دوست دارم در اتاقهای مختلف بخوابم، در جاهای مختلف غذا بخورم، از خیابانهای ناشناخته عبور کنم و عابران ناشناس را تماشا کنم. عاشق آن هستم که مسافری تنها باشم!
Mahdie
قلب چیزی نیست که نتوان آن را تسلی داد...
Mahdie
چون عشق ورزیدن همان خوشامدگویی به عشق است.
Mahdie
من، آن منِ بزگتر را شناخته‌ام که حاکم بر رابطهٔ خود با من است، و اغلب این رابطه را از شر این منِ کوچکتر حفظ می‌کند. دعا می‌کنم که بودای من، یعنی همان منِ بزرگتر، که عمرش بیشتر است، این خویشتنِ کوچکتر من را به‌کار گیرد و به آن یاد بدهد تا خود را برای اهداف بزرگتر فدا سازد- نه اینکه سد راه یا مانع از ظهورِ آن منِ بزرگتر گردد
Mahdie
او گهگاهی به یک هم‌صحبتی ساده نیاز دارد تا دربارهٔ خود حرف بزند و درک شود، عشق بورزد و بگذارد که عاشقش باشند؛ او به این رهایی از تنهایی نیاز دارد.
Mahdie
در ذهنم این طور مجسم کردم که تمام مشکلاتی که تاکنون در رابطه با تو داشته‌ام، همه از نوعی حقارت یا ترسِ درون من ناشی می‌شود. و دعا کردم که اگر اینها در من هستند، که مطمئناً هستند، به هر قیمتی که شده، بسوزند و نابود شوند
Mahdie
صلح خواستهٔ دنیای سالخورده است ولی دنیا هنوز برای چنین آرزویی خیلی جوان است
Mahdie
زندگی‌ام چنان است که گویی پیش از این زندگی نکرده‌ام
Mahdie
می‌دانی چه احساسی دارد اینکه بسوزی و بسوزی و همچنان که می‌سوزی، بدانی که این سوختن تو را از هرآنچه در پیرامون تو است آزاد می‌کند؟ آه، هیچ لذتی بیشتر از لذت آتش نیست!
Mahdie
بیشتر مردم وقتی از سبک یک اثر هنری خوششان نیاید، می‌گویند که شیوهٔ اجرای آن بد است، درحالیکه دوست داشتن یا نداشتن یک سبک هنری بیشتر به روحیهٔ افراد بستگی دارد.
Mahdie
برای تو هزار چیز ناگفته دارم و برای زمستان آینده هزار برنامه دارم. ماری، دارم عاشق زندگی می‌شوم! کارهای زیادی دارم که باید به آنها برسم، پرسشهای زیادی دارم که باید پاسخ دهم، رؤیاهای زیادی برای دیدن دارم. بگو ببینم، به من اجازه می‌دهی فردا به دیدنت بیایم، البته اگر خیلی خسته نیستی؟ تمام روز در اینجا منتظر خواهم ماند تا صدای تو را از تلفن بشنوم.
Mahdie
حتی در بهشت نیز معشوقی باید همراه تو باشد تا بتوانی به‌تمامی لذت ببری.
Mahdie

حجم

۶۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۱۰ صفحه

حجم

۶۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۱۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان