کتاب آسمان شیشهای نیست
معرفی کتاب آسمان شیشهای نیست
کتاب آسمان شیشهای نیست نوشته مهدی انصاریزاده است. این کتاب روایت جوانی به نام حامد با اعتقادات مذهبی سخت است که شروع به درس خواندن در دانشگاه میکند.
ورود قهرمان داستان به خوابگاه با شناختن و آشنا شدن او با بیشتر بچهها همراه است. هرکدام از پسرها در تهران مسیر تازهای را پیدا میکنند و برای این مسیر دلایل خودشان را دارند. اما بسیاری از مسیر حق منحرف میشوند. در این میان خودش هم باید میان مریم و سارا دو دختر کاملا متفاوت انتخاب کند.
خواندن کتاب آسمان شیشهای نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب آسمان شیشهای نیست
موبایلش را زد به شارژ و از لای وسایلش دمپاییها را بیرون کشید و رفت که آبی به سر و صورتش بزند.
در آینه به ناهموارهای صورتش نگاه کرد. صورتش کمتر جوش تازه به خود میدید و بیشتر به خاطر لکهها و تورفتگیهای قدیمی بود که یکدستی خودش را از دست داده بود. ته ریشش توانسته بود کمی از این ناهمواریها را بپوشاند.
روی صورتش که آب ریخت و طراوتش را که حس کرد، یاد آیه «و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم» افتاد.
- آب بود که به صورتش طراوت داد یا خدا؟
- این حرفت خیلی سطحیه.
- چرا؟
- چون خدا خواسته که آب همچین ویژگیای داشته باشه.
- اون برای چی روی صورتش آب ریخت؟ برای اینکه آب صورتش رو طراوت بده یا خدا بهوسیلهٔ آبی که همچین ویژگی براش قرار داده، این کار رو انجام بده؟
- دومی.
- واقعاً؟
- آره.
- وجدانی... هر وقت آب روی صورتش میریزه یا چه میدونم دارویی میخوره، همینقدر توجه به خدا داره؟
- توجه اون ربطی به درستی و غلطی این موضوع نداره.
- من هم از درستی و غلطی سؤال نکردم، دربارهٔ باور خودش پرسیدم.
حجم
۱۴۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۴۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
خوب بود موضوع داستان ولی کاش حداقل در طی داستان، اعتقاداتش درستر میشد و اخرش معلوم میشد امتیاز از ۵: ۳
با سلام من کتاب رو به این صورت دانلود نکردم خودم قبلا از کتابخانه امانت گرفتم و خواندم و خیلی جالب هست و در مورد یک اقا پسر که مشغول درس خواندن در دانشگاه هست و..... و من نمیتوانم بقیه
قلم فوق العاده جذاب به طوریکه من جای اون حامد زندگی کردم واقعا به اون اتفاقای کوچیکی که هرروز برامون میفته حتی از خواب بیدار شدنمون یا پوشوندن لباس به بچه ها همه جور دقتی شده بود ولی حیف که پایان نامفهومی داشت نویسنده
من احساس کردم فقط وقتم تلف شد😄 داستان بی سر و ته، با پیام نامعلوم میتونست خیلی جذاب تر باشه چون موضوع مطلوبی انتخاب شده بود قلم داستان نظر هرکسی رو جلب نمیکنه...
برای نوجوان ها مناسب تره
کتابش محتوا نداش خب ملوم است که آسمان شیشه ای نیست ما چرا باید این را بدانیم نخاندمش اما ملوم است که چرت است و خوشنمک نیست در واقع بی نکم است