کتاب چرت بعد از ظهر
معرفی کتاب چرت بعد از ظهر
کتاب چرت بعد از ظهر، نوشته تیلد باربنی با ترجمه هادی جامعی، جلد بیست و چهارم مجموعه تجربههای کوتاه است. بیست سال پیش که مجموعه تجربههای کوتاه زیر نظر حسن ملکی برای اولینبار منتشر شد، هدفش کمک به عاشقان کتاب بود که فرصت کمی برای مطالعه داشتند. این مجموعه را نشر چشمه دوباره منتشر کرده است.
درباره کتاب چرت بعد از ظهر
بسیاری از ما در زندگی فرصت خواندن یک رمان طولانی را نداریم، یا امکان حمل کتاب را هر روز تا محل کارمان نداریم و کتابها نیمهکاره میمانند. راه چاره پناه بردن به کتابهای کمحجم و کمورقی است که میشود آنها را بهسادگی خواند. کتاب خواندن در یک نشست. بین دو ایستگاه مترو، بین محل کار تا خانه،در مسیر دانشگاه و ... مجموعهی تجربههای کوتاه بهترین فرصت است برای خواندن در وقتهای اندک، برای خواندن در ساعتهایی که فکر میکنیم هیچکدام از کتابهای کتابخانهمان را نمیتوانیم بخوانیم. با مجموعهی تجربههای کوتاه شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان و تاریخ نمایش جهان در اختیار ما قرار میگیرد.
در کتاب چرت بعد از ظهر، داستان از زبان و نگاه سگی پیر و ماده روایت میشود. او از زندگیاش درمیان انسانها، ارزیابی روابط انسانها با یکدیگر و روابط آنها با خودش برای ما میگوید. درواقع نویسنده از این راه قصد دارد از زاویهای بدیع و غیرکلیشهای چشماندازی به سرگذشت انسانها بگشاید.
خواندن کتابهای مجموعه تجربههای کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر فکر میکنید فرصتتان برای کتاب خواندن کوتاه است اما عطش خواندن و لذت بردن از دنیای کتاب شما را رها نمیکند، این مجموعه برای شما نوشته شده است.
بخشی از کتاب چرت بعد از ظهر
قلّاده را بعد از آنکه به قوزک پایش بست ــ نه برای آنکه فرار میکنم، بیشتر برای آنکه ندزدنم غنج زد و به خواب رفت. از صبح صدایش را نشنیدهام. بیاعتنا به او کارم را دنبال کردهام. تاکنون دو نوازش و یک تکه شیرینی نصیبام شده. بعد از شیرینی تشنهام شد و زبانام شروع کرد به آویزانشدن. بهتان گفتم که آویزانبودن زبان دست خودم نیست. همین که بیدار شد، از نگاه او تا آخرش را خواندم، که روز بدی در پیش داریم.
«بهتر نیست دست از کار بکشی آلبرت؟ واقعاً که بلندپرواز ای! فایدهٔ کاری که میکنی چی ئه؟ میشه به من بگی؟»
چه جوابی میتوانستم به او بدهم؟ جز اینکه آن آلبرتی که او منظورش بود، من نبودم. من بِبِر هستم. دوازدهسال پیش توُی یک قفس به دنیا آمدم. هنوز چشم باز نکرده، از مادر جدایم کردند و خودم را با تولههائی یافتم که همگی از من بزرگتر بودند. از جزئیات بلاهائی که بر سرم آمد و ماجراهائی که بر من گذشت، چیزی به یاد ندارم. همینقدر میدانم که تمام مدت به مامان فکر میکردم. به مامان ناز و دوستداشتنی، و آن زبانی که بعد از شیر خوراندنام، با آن مرا میلیسید. به برادران و خواهرانام فکر میکردم که هرگز ندیدمشان. بهتان گفتم که روز بدی شروع شده بود. او به فکر آلبرتاش بود و من به یاد روزهای وحشتناکی که بر من گذشته بود. تازه یاد گرفته بودم شیر نیمخوردهٔ دیگران را، که پس از سیرشدن پیش من میگذاشتند، لیس بزنم که اولین تجربهٔ جابهجایی بیمارم کرد. قفس را ته کامیون پرت کرده بودند. جایش محکم نبود. لابد خیلی به من سخت گذشته بود؛ همین که به یک روشنایی رسیدیم، احساس کردم که حالام خیلی خراب است. هیچکس نبود لیسام بزند و از من دلجویی کند. با گلولهکردن خود روی یک تکهپارچهٔ کهنه سعی کردم چرتی بزنم. چشم که باز کردم، دو گلولهٔ بزرگ بلوطی سبز بالای یک ریش فلفلنمکی، دهانی باز، و زبانی پشت لبهای خیلی قرمز دیدم.
حجم
۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹ صفحه
حجم
۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹ صفحه
نظرات کاربران
چرت بعد از ظهر داستان زندگی سگ مادهای و صاحبشه که به زبان سگ ده سالهٔ داستان نقل میشه این کتاب واقعا عالیه. که در مورد اینکه سیاستمداران نزدیک انتخابات که میشه چه کارایی انجام میدن و چطور باعث رنجش و