کتاب خانم حوا
معرفی کتاب خانم حوا
کتاب خانم حوا، نوشته هانری تروایا با ترجمه سحر داوری، جلد شانزدهم مجموعه تجربههای کوتاه است. بیست سال پیش که مجموعه تجربههای کوتاه زیر نظر حسن ملکی برای اولینبار منتشر شد، هدفش کمک به عاشقان کتاب بود که فرصت کمی برای مطالعه داشتند. این مجموعه را نشر چشمه دوباره منتشر کرده است.
درباره کتاب خانم حوا
بسیاری از ما در زندگی فرصت خواندن یک رمان طولانی را نداریم، یا امکان حمل کتاب را هر روز تا محل کارمان نداریم و کتابها نیمهکاره میمانند. راه چاره پناه بردن به کتابهای کمحجم و کمورقی است که میشود آنها را بهسادگی خواند. کتاب خواندن در یک نشست. بین دو ایستگاه مترو، بین محل کار تا خانه،در مسیر دانشگاه و ... مجموعهی تجربههای کوتاه بهترین فرصت است برای خواندن در وقتهای اندک، برای خواندن در ساعتهایی که فکر میکنیم هیچکدام از کتابهای کتابخانهمان را نمیتوانیم بخوانیم. با مجموعهی تجربههای کوتاه شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان و تاریخ نمایش جهان در اختیار ما قرار میگیرد.
کتاب خانم حوّا، داستانی نوشتهی هنری تروایا دربارهی مردی ثروتمند است. مردی که مدیر یک شرکت بزرگ است. ثروت بسیاری دارد و حالا تصمیم گرفته است به ماجراجویی عجیبی در دل شهر دست بزند. او همیشه برای رفتن از جایی به جای دیگر از ماشین شخصی خودش استفاده میکرد. در دوران کودکیاش هم حتی برای رفتن به مدرسه، مرسدس خانوادگی در اختیارش بود. یکی دوبار با کمک و همدستی پرستارش مترو سوار شده بود. اما حالا از آن خاطره سالها میگذشت... بهرحال او که مرد بزرگی بود تصمیمش را گرفت و به سمت ایستگاه متروی نزدیک خانه رفت. همانجا، در همان ایستگاه مترو بود که برای اولین بار او را دید. این کتاب داستان عشق عجیب یک مرد ثروتمند است.
خواندن کتابهای مجموعه تجربههای کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر فکر میکنید فرصتتان برای کتاب خواندن کوتاه است اما عطش خواندن و لذت بردن از دنیای کتاب شما را رها نمیکند، این مجموعه برای شما نوشته شده است.
بخشی از کتاب خانم حوا
در محل کارش وقت نکرد از این خوشبختیاش لذت ببرد. هرسه دقیقه تلفن زنگ میزد و یکی از کارخانهداران تولیدکنندهٔ لوازم خانگی از او گله میکرد که حقوق پرسنلاش را به شکل بیرویهئی افزایش داده، بیآنکه با آنهائی که در این کار دستی دارند مذاکرهئی کند. به نظر این مردان سرمایهدار، چنین تصمیمی ممکن بود تأثیر فاجعهآمیزی بر بازار دستمزد بگذارد. آقای کُک ریکو دو لامارتینیر سربههوا به آنها گوش میداد و عاشقانه گرمِ تماشای قابی بود که بلیتهائی را که حوا سوراخ کرده بود مثل عکس در آن جا داده بود. دوست داشت باقی دنیا را از یاد ببرد تا فقط به او فکر کند، اما در کمتر از یک هفته وضع دشوار شد. خبر عملْکردِ دستودلبازانهٔ او مثل انفجار باروت در سراسر فرانسه پخش شد و هنوز هیچ نشده، مطالبات اجتماعی تازهئی سر
برآورد. در بیشتر شرکتها، حقوقبگیران خواستار امتیازاتی همتراز با حقوقبگیران شرکت نیاگارا شده بودند. سندیکاهای مختلف، متحیر از وسعت این حرکت، با شتاب بر این خواستها اصرار ورزیدند تا بدانها برچسب سستی سیاسی نزنند. ناگهان اعتصابهائی به راه افتاد و با تظاهرات خیابانی رونقشان بیشتر شد. برخی از رؤسای بیپشتوانه اعلام ورشکستگی کردند، پارلمان منقلب شد، حکومت تکان خورد، و درست همانگونه که انتظار میرفت، جنجال از بخش خصوصی به بخش دولتی نیز سرایت کرد.
آقای کُک ریکو دو لامارتینیر میرفت سوار مترویش شود که با نردههای بسته مواجه شد. سرش را که بلند کرد اعلامیهئی را دید که در آن اعلام شده بود رفتوآمد تا اطلاع ثانوی متوقف خواهد بود. مورموری از وحشت سرتاپایش را فرا گرفت، درست مثل اینکه مقابل درِ سردابی کوچک قرار گرفته باشد. به جای گرما و عشقی که او بهحق به خود وعده داده بود، چیزی جز خلأ، ظلمات، و سکوت زیرزمینِ رهاشده بر جای نمانده بود. فکر کرد که مقصر غیرمستقیم این حادثهٔ نابههنگام خودش بوده. پس اندوه روحاش را فرا گرفت. کار نیکاش به ضررش تمام شده بود، درست انگار خدا خواسته او را به خاطر دوستداشتن زیاد مردم تنبیه کند. با چشمهای پُر از اشک، رانندهاش را ــ او در اعتصاب نبود ــ خبر کرد تا وی را به دفترش برساند.
حجم
۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه
حجم
۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه
نظرات کاربران
زیبا بود ولی نه زیاد...بزرگترین مشکل این مجموعه ویراستاریشه، ولی خب میشه تحملش کرد