کتاب تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
معرفی کتاب تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
کتاب تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی اثر محمدحسن روزیطلب و محمد رحمانی است که در انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است.
درباره کتاب تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی
مجموعه پیش رو مصاحبهها و گفتگوهایی با متصدیان سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که با پیروزی انقلاب در دستگاه سیاست خارجی منشأ اثر بودند. از لابهلای مصاحبهها نحوهی شکلگیری سیاست خارجی ایران، موضع کشورهای مختلف در قبال جمهوری اسلامی ایران، فعالیت سفرا برای رساندن پیام انقلاب به اقصی نقاط جهان و فراز و نشیبهای سیاست خارجی در زمان جنگ تحمیلی، دولت سازندگی، دولت اصلاحات و دورهی حاکمیت اصولگرایان روشن میشود.
خواندن کتاب تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران و علاقهمندان علوم سیاسی و روابط بین الملل مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی
گفتوگو با محمدرضا شیبانی: ماجرای جنگ ۳۳ روزه
یک روز مانده به ماه رمضان ۱۳۸۹ به ساختمان قدیمی وزارت خارجه در میدان توپخانه رفتیم تا شنوندهٔ روایت محمدرضا شیبانی معاون خاورمیانهٔ وزارت امور خارجه باشیم. شیبانی که از دیپلماتهای کهنهکار جمهوری اسلامی است در روزهای سخت جنگ ۳۳ روزه و درگیریهای داخلی لبنان، سفیر ایران در این کشور بوده است. با دکتر شیبانی دربارهٔ لبنان، مصر و وضعیت کنونی خاورمیانه صحبت کردیم. محمدرضا شیبانی همچنین سابقهٔ معاونت خاورمیانهٔ امورخارجه و سفارت سوریه را نیز در کارنامه دارد.
ضمن توضیح مختصری از زندگی شخصیتان بفرمایید چگونه وارد وزارت امور خارجه شدید؟
من در ایام جنگ (حدود سال ۶۰-۱۳۵۹) در آبادان بودم؛ در منطقهای به نام چوئبده کنار بهمنشیر پایینتر از ذوالفقاریه. آن زمان آبادان محاصره بود و عراقیها خرمشهر را گرفته بودند. یک بار که من از مرخصی برگشته بودم یکی از همدورهایها به من گفت که اطلاعیهای در روزنامه دیدم که وزارت خارجه امتحان ورودی برای جذب نیرو داده است. من گفتم وزارت خارجه ورودش برای ما افراد عادی کمی سخت است ولش کن. دوست ما هم فرم را خودش فرستاده بود و من گفتم نمیرویم امتحان بدهیم. ایشان خیلی اصرار داشت تا بالاخره با هم امتحان را دادیم و من قبول شدم و متأسفانه ایشان قبول نشد.
بلافاصله وارد دانشگاه وزارت خارجه شدیم. اولین دورهٔ دانشکدهٔ روابط بینالملل وزارت امور خارجه تقریباً ۱۰۰ نفر میگرفت. از بین نیروهای خوب دبیرستانی از رشتههای تجربی و ریاضی با شرط معدل و نمره زبان بالا جذب و گزینش شدند. کلاً بچههایی که در آن دوره وارد دانشگاه شدند نیروهای خوبی بودند. ما در این دوره چهار ساله لیسانس روابط بینالملل گرفتیم و بعد از آن جذب وزارت خارجه شدیم، ولی در سنوات اول تلاش کردم که فوقلیسانس هم بگیرم و در سال ۱۳۷۱ موفق به کسب فوقلیسانس علوم سیاسی شدیم. آن موقع در دانشکده هم که بودم مطالعات بحث فلسطین و رژیم صهیونیستی را داشتم. برای پایان دورهٔ لیسانس مقالهای دادیم تحت عنوان بررسی تطبیقی ساختارهای سیاسی- اجتماعی رژیم صهیونیستی و آپارتاید.
با این نگاه که در حقیقت آن چیزی که در داخل فلسطین اشغالی اتفاق میافتد همان نمونهٔ مشابهی است که در آفریقای جنوبی تحت عنوان آپارتاید صورت میگیرد و مؤلفههایی که در آفریقای جنوبی پیدا کرده بودیم عیناً و بلکه شدیدتر در رژیم صهیونیستی هم قابل مشاهده بود.
با پایان دورهٔ دانشکده به عنوان کارشناس خاورمیانه وارد وزارت خارجه و در ادارهٔ سوم سیاسی به ریاست آقای محمود هاشمی رفسنجانی مشغول به کار شدم. بعد از مدت یک سال در سال ۶۷ کارشناس فلسطین، معاون اداره شدم. بعد از گذشت یک سال و اندی به عنوان نفر دوم به نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در قبرس اعزام شدم. در زمانی که در قبرس بودم کویت توسط عراق اشغال شده و قبرس از نظر موقعیت ترانزیتی و رفتوآمد به خاطر بسته بودن مسیر پروازی به دمشق، یکی از محلهای اصلی ترانزیت و رفتوآمد تیمهای مختلف شد. رژیم صهیونیستی مجموعاً به تحرکات دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران حساس بود و حوادثی که زمان مأموریت من در آنجا اتفاق افتاد متأثر از تلاش عناصر رژیم صهیونیستی در شنودگذاری روی سیستم تلفنی ساختمانی بود که سفارت در آنجا قرار داشت. ساختمان سفارت جمهوری اسلامی در قبرس ساختمان مستقلی نبود. در واقع سفارت در ساختمان پنج طبقهای مستقر بود که جاسوسان رژیم صهیونیستی توسط همکاران و نگهبانهای سفارت لو رفتند البته دولت قبرس زیر فشار رژیم صهیونیستی یک مقدار کوتاه آمد. بعد از یک سال و خردهای که در قبرس بودم سال ۱۳۷۰ دفتر حفاظت منافع در قاهره باز شد و رئیس نمایندگی از من درخواست کرد که به عنوان نفر دوم همراهیشان کنم و اولین تیمی بودیم که ارتباطات رسمی با مقامات مصری را شروع کردیم.
حدود سه سال هم در قاهره بودم و بعد مجدد به ایران برگشتم و معاون اداره خاورمیانه شدم. تا سال ۱۳۷۳ دو سال معاونت اداره را داشتم. بعد به عنوان نفر دوم به سفارت جمهوری اسلامی در دمشق رفتم. بین این فاصله در زمان دو سال اقامت در تهران پروژهای را پیشنهاد دادیم و آن گشایش یا افتتاح یک شعبه دانشگاه آزاد اسلامی در لبنان بود که این طرح هم با مسئولان وزارت خارجه و هم با مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی مطرح شد.
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
نظرات کاربران
دانلود چی شد