کتاب باب هنر
معرفی کتاب باب هنر
باب هنر، از افلاطون تا هگل کتابی نوشته ارسطو خوشحساب است که نظریات فلاسفه از دوران ارسطو تا هگل را پیرامون مفهوم و چیستی هنر بررسی میکند.
درباره کتاب باب هنر
خوشحساب در این کتاب هنر و مفهوم زیباییشناسی را از منظر فلاسفه یونان باستان تا هگل در قرن نوزدهم میلادی واکاوی میکند.
باوجوداینکه سقراط و اندیشمندان بزرگی پیش از او در باب هنر اندیشیده و نظریات و تمایلاتی داشتهاند، کهنترین نظریات معروف در این زمینه را در فلسفهٔ جهان غرب، افلاطون و شاگردش ارسطو ارائه دادهاند. دیدگاه افلاطون نسبت به هنر و هنرمند یک دیدگاه منفی بوده و به طوری که او با آن که خود شاعر بود، شعر را بیهودهگویی می دانست و هنرمندان در فلاسفه افلاطون جایی در آرمانشهر و دولت آرمانی آنان نداشتهاند اما به تدریج شاگردان او از این نظر برگشتند و دیدگاهی تلطیف شده تر نسبت به زیباییشناسی و هنر پیدا کردند.
ارسطو خوش حساب در کتاب باب هنر، نظرات چندین فیلسوف از دوران یونان باستان تا قرن نوزدهم را بررسی میکند. دیدگاههای فلاسفهای مانند ارسطو، فلوطین، ادموند برک، کانت، تولستوی، کروچه، کالینگوود، هایدگر، موریس وایتر، تاتنارکیویچ، جرج دیکی، جرالد لوینسون و هگل درباره هنر در این کتاب بازبینی و تشریح شدهاند.
خواندن کتاب باب هنر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام پژوهشگران حوزه هنر و فلسفه هنر را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب باب هنر
فریدریش هگل آلمانی برای اولین بار در سال ۱۸۱۸ در شهر هایدلبرگ، هنر را بهاجمال موردبحث قرار داد و در ماه اکتبر سال ۱۸۲۰ در دانشگاه برلن و همچنین در کلاسهای تابستانی سال ۱۸۲۳ تا ۱۸۲۶؛ و زمستانی سالهای ۱۸۲۸ و ۱۸۲۹ تدریس کرد. مجموعه افکار هگل درباره هنر بعد از مرگ، در سه مجلد به چاپ رسید.
او هنر را همچون دین و فلسفه، کلیدی میداند که راز فهم و فرزانگی را میگشاید. هنر به روش خاص خود برترین چیزها را بهگونهای محسوس میپروراند و بدینوسیله والاترین پدیدهها را به مشابهت نمودارهای طبیعت، به حواس و دریافت حسی نزدیک میکند. به گفتهٔ هگل، روح از خمیرهٔ خود آثار هنری زیبا میآفریند و بین محسوسات بیرونی محض و گذرا از یکسو و تفکر از سوی دیگر آشتی برقرار میکند. هگل در پاسخ به این اعتراض (افلاطونی) که هنر به نمود (پدیدار) میپردازد و غلطاندازی میکند، میگوید که نمود (پدیدار) را نباید جدای از محمل آن (وجود یا شیء فینفسه) درک کرد. محمل نمود ذات ماهوی آن است. نمود، ذاتاً به هستی ماهوی تعلق دارد. حقیقت اگر دارای نمود نبود، وجود عینی نمیداشت.
وی درباره علم زیباییشناسی به دنبال آن است که آیا میتوان معرفت دقیق و معتبری از هنر و اثر هنری به دست آورد یا نه؟ آیا امکان دارد درباره هنر به تجزیهوتحلیل پرداخت و به کسب حقیقتی نائل آمد؟ یا اینکه چون اثر هنری از تخیل مایه میگیرد درنتیجه غیرقابل تعریف است و موضوع هیچ علمی نمیتواند واقع شود؟
به نظر هگل شناخت دقیق و آثار گوناگون آن امکانپذیر است. بهطورکلی هنر در قالب محسوس و انضمامی خود، حاوی حقایقی است ذاتی که عقل به نحو دیالکتیکی بدانها راه مییابد و شناسایی معتبر و صحیحی در مورد هنر به وجود میآورد.
همین اعتقاد به امکان شناسی هنر، ما را متوجه میسازد که نظر هگل درباره هنر و زیباییشناسی قسمت مجزا و مستقلی را بهطورکلی در فلسفه او تشکیل نمیدهد، بلکه برداشت او از فلسفه درواقع آگاهی و وقوف به روش خاصی است که به نظر وی نهتنها در موضوعهای مختلف قابلاعمال است بلکه هر موضوعی بهخودیخود صحت آن روش را ثابت میکند.
حجم
۷۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه
حجم
۷۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه