دانلود و خرید کتاب شوماخر همیشه این‌جاست فرهاد بردبار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب شوماخر همیشه این‌جاست اثر فرهاد بردبار

کتاب شوماخر همیشه این‌جاست

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شوماخر همیشه این‌جاست

کتاب شوماخر همیشه این‌جاست نوشته فرهاد بردبار است. این کتاب را نشر چشمه برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی ایران منتشر کرده است.

درباره کتاب شوماخر همیشه این‌جاست

 رمان روایت نویسنده‌ی جوانی ا‌ست که عملاً درس و دانشگاهش را رها کرده و مشغول نوشتن است. او زندگی آشفته‌ای دارد و در آغاز رمان ناچار می‌شود خواب‌آلود از خانه‌اش بیرون بزند. او خوابش می‌آید و دنبالِ خانه‌ی دوستی یا آشنایی برای چند ساعت خوابیدن می‌گردد. اما در این مسیر اتفاق‌های بسیاری در انتظارِ اوست. اتفاقاتی که فکرش را هم نمی‌کند

 قهرمانِ رمان بردبار در حرکتِ مداومش در اصفهان شهر و آدم‌هایی را کشف می‌کند که هر کدام ماجراهای خاصِ خودشان را دارند. رمان طنزی گزنده دارد و با زبانی پُرضرب‌آهنگ نوشته شده است. 

خواندن کتاب شوماخر همیشه این‌جاست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی ایران پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب شوماخر همیشه این‌جاست

اول رفتم سروقت کشوها و هر چی کاغذ توی کشوها چپانده بود درآوردم و گذاشتم کنارِ تخت، روی زمین. پرده را بو کردم. هیچ بویی نمی‌داد. پنجره را بستم و پرده را کشیدم و نشستم روی تخت. سرم هنوز گیج بود و چشم‌هام سیاهی می‌رفت. دهنم تلخ شده بود. لبهٔ پیرهنم را دادم توی شلوارم. نگاهی به ساعتِ روی دیوار انداختم. فایده نداشت، چشم‌هام تار بود و نمی‌توانستم چیزی ببینم. نگاهی به کاغذها انداختم. روی این کاغذها رمانم را نوشته بودم. به خاطر همین کاغذها بود که چند شب بیداری کشیده بودم. کاغذها را با پا هُل دادم زیر تخت و بلند شدم و از اتاق آمدم بیرون.

یواش‌یواش از پله‌ها آمدم پایین، رفتم دم‌در آشپزخانه ایستادم. سرم گیج می‌رفت. خمیازه کشیدم. مادر سرِ ظرف‌شویی داشت لیوان‌ها را می‌شست.

«دست و روتو شستی؟»

«نه...»

«منتظری من برات بشورم؟»

با اسکاچ و مایع ظرف‌شویی افتاده بود به جان لیوان‌های پافیلی و با وسواس عجیبی بعد از چندبار شستن آن‌ها را بو می‌کرد تا از تمیزی‌شان مطمئن شود.

رفتم توی دست‌شویی و شیر آب سرد را باز کردم. خودم را توی آینه نگاه کردم. چشم‌هام قرمزِ قرمز شده بود. این سومین شبی بود که نخوابیده بودم، یا اگر خوابیده بودم چرتی بود که بیش از یکی دو ساعت دوام نیاورده بود. سرم درد می‌کرد و دلم می‌خواست میخِ درد را از توی سرم بکشم بیرون و راحت بشوم. چند مشت آبِ سرد به صورتم زدم و مشتی آب توی دهنم کردم و تف کردم توی راه‌آب و دوباره دست‌هایم را گرفتم زیر آب و دست کشیدم توی موهام.

نظرات کاربران

Mehran
۱۴۰۲/۰۱/۰۵

حال و هوای داستان به شدت تحت تاثیر گاوخونی بود

علی امیدیان
۱۴۰۰/۰۵/۱۰

بیش از نیمی از کتاب رو خوندم و هنوز جذبش نشدم، روایت کند و خسته کننده‌ای داره.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۱۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان