دانلود و خرید کتاب پایان عصر قاجار سیدمرتضی میرحسینی
تصویر جلد کتاب پایان عصر قاجار

کتاب پایان عصر قاجار

امتیاز:
۴.۲از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پایان عصر قاجار

کتاب پایان عصر قاجار نوشته سید مرتضی میرحسینی است. این کتاب به تاریخ دوره قاجار مخصوصا در اواخر دوران این سلسله و قدرت گرفتن رضاخان میرپنج می‌پردازد.

درباره کتاب پایان عصر قاجار

تاریخ دوره قاجار، یعنی از زمانی که آقامحمدخان پادشاهی خاندان زند را فروشکست تا روزی که اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در خلع احمدشاه از سلطنت به توافق رسیدند همیشه برای بسیاری از علاقه‌مندان به تاریخ جذاب بوده است. دورانی تقریباً یک‌صدوسی‌ساله که پس از دوره طولانی جنگ‌های داخلی و بی‌ثباتی سیاسی آغاز می‌شود و دگرگونی‌ها و حوادث بزرگ و کوچک زیادی را در خود جای می‌دهد. اما این کتاب، چنان‌که از عنوانش پیداست تنها به سال‌های پایانی این عصر پرفرازونشیب می‌پردازد و بر دهه منتهی به انقلاب مشروطه و سال‌های پس از آن درنگ می‌کند. 

خواندن کتاب پایان عصر قاجار را به چه کسانس پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به تاریخ معاصر پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب پایان عصر قاجار

میرزا رضا هم مانند بسیاری از مردم آن روزگار زندگی سختی را تجربه کرده بود، اما بعد از نقش‌آفرینی در قیام تنباکو بود که به صف معترضان وضع موجود پیوست و دشمن طبقهٔ حاکم شد. در آن روزهای پرالتهاب، مردم را به ادامهٔ اعتصاب و مبارزه و مخالفت با قرارداد رژی تحریک می‌کرد و همه، حتی وابستگان به حکومت را به مقابله با سیطرهٔ انگلیسی‌ها بر ایران فرامی‌خواند. گویا کوشیده بود که کامران‌میرزا نایب‌السلطنه را هم به پذیرش فتوای میرزای شیرازی و همراهی با این جنبش دعوت کند، اما تلاش‌هایش بی‌نتیجه ماند؛ به زندان افتاد و از ترس شکنجه خودکشی کرد؛ ولی هنوز نقش تاریخی خود را کامل بازی نکرده و زمان مرگش فرا نرسیده بود. از آن حادثه جان به‌در برد و از حبس هم رها شد و کشور را ترک کرد، اما زخم‌های قلب او هرگز التیام نیافت. در دشمنی با قاجارها، بیشتر از گذشته دلبستهٔ سید جمال شد و از هم‌نشینی و هم‌صحبتی با او بهره برد؛ و چندی بعد متأثر از آموزه‌های تازه به کشور بازگشت.

سید جمال‌الدین اسدآبادی یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های زمانه و محبوب‌ترین و منطقی‌ترین و بی‌پرواترین دشمن ناصرالدین‌شاه بود. زمانی برای تغییر نگاه شاه و ترغیب او به پذیرش و انجام مجموعه‌ای از اصلاحات ضروری تلاش کرده بود، اما کم‌کم دریافت که فرمانروای خوگرفته به استبداد و کهنگی، مرد اصلاح و تغییر نیست و هر چیز تازه‌ای را تهدید و خطر تلقی می‌کند. از آن پس بارها در سخنان و بیانیه‌هایش علما و بزرگان کشور را به مبارزه با شرایط موجود و خلع شاه دعوت کرد و بارها-چه در ماجرای تنباکو و چه پیش و پس از آن-گفت و نوشت که تمام بدبختی‌های ما ایرانی‌ها از ناصرالدین‌شاه مستبد و فاسد ناشی می‌شود که کشور را به بیگانگان فروخته و سرنوشت همهٔ مردم را فدای پست‌ترین تمایلاتش کرده است. مبارزهٔ او با شاه پس از اخراج از کشور و زندگی در تبعید همچنان ادامه یافت و شمار هوادارانش در بالا و پایین جامعه روزبه‌روز بیشتر شد. به گفتهٔ میرزا رضا، سلطان عثمانی احترام زیادی برای سید جمال قائل بود و همهٔ خواسته‌هایش را بی‌درنگ و بی‌منت می‌پذیرفت؛ اما سید هیچ شباهتی به مردم آن روزگار نداشت، به چیزی جز رهایی مردم و کشور نمی‌اندیشید و قلبش جز برای نجات مسلمانان نمی‌تپید. همیشه به میرزا رضا گوشزد می‌کرد که ناله و شکایت چارهٔ مشکلات تو و ایران نیست و جز بی‌آبرویی و خفت حاصلی برایت ندارد؛ شرافت خود را حفظ کن و سرت را بالا بگیر که هر چه کشیدی برای هدفی درست و بزرگ بوده است؛ و اینکه زندگی در این دنیای پر از ظلم و فساد چیزی نیست که به آن دل ببندی و برای حفظ آن هر حقارتی را تحمل کنی.

سیّد جواد
۱۴۰۰/۰۳/۱۳

کتاب ۴۰۴ از کتابخانه همگانی ، این کتاب وقایع سیاسی اجتماعی ایران را از بعد از ترور ناصرالدین شاه تا ابتدای حکومت پهلوی بیان می کند. متن کتاب شیوا و روان است و روایتی است تقریبا مستند از منابع دست اول

- بیشتر
Firooz
۱۳۹۹/۱۰/۱۸

این کتاب چکیده ای مستند و ارزشمند در مورد یکی از مهم ترین مقاطع تاریخ ایران به شمار می رود. دیگر کتاب نویسنده محترم به نام سی قرن و سی حادثه نیز بسیار با سلیقه و جذاب تالیف شده است.

رضاخان با تأیید علما به مشروعیت و مقبولیت عمومی دست یافت و تبلیغات مخالفان خود را خنثی یا کم‌اثر کرد. واقعیت آن بود که رضاخان با ادعای دفاع از اسلام و اجرای درست قوانین شرع آنها را فریب داد و در چند مقطع حساس از اعتبار و نفوذ اجتماعی آنها به نفع خود بهره گرفت.
سیّد جواد
مردم تهران از خبرهایی که می‌شنیدند و از اعلامیه‌هایی که بر درودیوار می‌دیدند و حتی از عبورومرور قزاق‌ها در شهر نمی‌ترسیدند و حکومت نظامی و تهدیدهای کودتاگران را خیلی جدی نمی‌گرفتند. حتی زیر بیشتر اعلامیه‌های کودتاگران، در پاسخ به «حکم می‌کنم» عبارت رکیک «گُه می‌خوری» دیده می‌شد که گویا مردم و رهگذران به شوخی یا جدی با مداد یا ذغال نوشته بودند.
سیّد جواد
محمدعلی‌شاه در حمایت از مردان خود ناصرالملک را به دربار فراخواند و با لحنی تند به کاهش دریافتی‌های دربار و حذف سهم شاهزادگان از درآمدهای دولت اعتراض کرد. رئیس‌الوزرا هم با جسارتی ستودنی پاسخ داد که این اقدام او نخستین گام و حرکتی ضروری برای عبور از بحران است و گام‌های بعدی را هم به‌زودی و با قدرت برمی‌دارد. سپس گفت که از نظر من دربار لانهٔ فساد است و شاه هم اگر چشمان خود را باز کند می‌بیند که درباریان مسبب همهٔ مشکلات کشور و رنج‌های مردم هستند.
سیّد جواد
دشمنان مشروطیت که تردیدهای شاه را حس کرده بودند و فرصت خود را هم اندک می‌دیدند، بدون هماهنگی با او دست به اقدام زدند و همهٔ هوادارانشان را به خیابان‌های پایتخت کشاندند. در نقشهٔ آنها مردم رودرروی مردم می‌ایستادند و آشوب و اغتشاش شهر را فرامی‌گرفت. سپس به بهانهٔ ایجاد نظم و امنیت مجلس را می‌بستند و هسته‌های مدافع مشروطه و محافل انقلابی را متلاشی می‌کردند. به‌این‌ترتیب قانون اساسی لغو و انقلاب به همان شیوهٔ خودش سرنگون می‌شد.
سیّد جواد
عده‌ای با ادعای دفاع از شریعت و در مخالفت با مشروطه و قوانین تازهٔ کشور در حرم عبدالعظیم جمع شدند و تحصن دیگری را آغاز کردند. آنها از توطئهٔ پنهان بابی‌ها در کسب قدرت و نقشه‌های پلید و خطرناک برای سیطره بر مسلمانان سخن می‌گفتند و تداوم انقلاب و تلاش در مسیر نوسازی را خیانت به اسلام و ضدیت با منافع مردم توصیف می‌کردند. شماری از آنها به‌راستی نگران دین و سنت بودند و از دگرگونی‌های سریع سیاسی و اجتماعی و پیامدهای اجرای قوانین غربی در کشور اسلامی می‌ترسیدند، اما دیگران با شاه و آخوندهای حامی او تبانی کرده و در اجرای بخشی از نقشه‌های دربار، به هدف سرنگونی مجلس و مهار انقلاب در حرم جمع شده بودند. آنها مردان مشروطه و آزادی‌خواهان کشور را به کفر و الحاد و بابی‌گری و فریب علما متهم می‌کردند و برای ایجاد تردید در مردم و شکاف در جامعه از هیچ دروغ و شایعه‌ای شرم نداشتند.
سیّد جواد
در نگاه مجاهدان تبریزی هر مردی که تسلیم دشمن می‌شد و امان می‌خواست بی‌شرف و بی‌غیرت و شایستهٔ لعن و نفرین بود؛ آنها باور داشتند که مردی و مردانگی جز با فداکاری و جانبازی برای مردم و کشور اثبات نمی‌شود و هیچ ننگی بدتر از ترک جبههٔ انقلاب وجود ندارد. همین باور بود که انقلاب را نجات داد و حملات سخت و سبعانهٔ قشون استبداد را دفع کرد.
سیّد جواد
نبرد بزرگی که حکومت و جامعه را رودرروی هم قرار داد و به انقلاب مشروطه منتهی شد، برای همهٔ ایرانی‌ها، از علما و نویسندگان مخالف گرفته تا مردم عادی و فرودست جامعه تجربه‌ای تازه و بکر بود و در چارچوب‌های شناخته‌شده و آشنای گذشته جای نمی‌گرفت. این نخستین بار در تاریخ طولانی و پرفرازونشیب ایران بود که مردم رودرروی استبداد ایستادند و برای کاهش قدرت و اختیارات شاه و دربار جنگیدند. گویا جهان ایرانی در گذر از تلاطم‌های دهه‌های پیشین به‌راستی دگرگون شده و در اعتبار بسیاری از سنت‌های قدیم خود و در وفاداری به میراث گذشتگان تردید کرده بود. در پایان این نبرد بزرگ و تاریخی، حکومت استبدادی-و نه خود استبداد-به زانو درآمد و ساختار سیاسی ایران به امید نقش‌آفرینی بیشتر مردم در سرنوشت کشور تغییر کرد.
سیّد جواد
بحث دربارهٔ سیاست و جامعه و مردم، بدون شناخت تاریخی چقدر خام و مضحک خواهد بود
zare64
تاریخ دورهٔ قاجار، یعنی از زمانی که آقامحمدخان پادشاهی خاندان زند را فروشکست تا روزی که اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در خلع احمدشاه از سلطنت به توافق رسیدند
سپیده دم اندیشه
کاپیتان کاظم‌خان سیاح، رضاخان را به سیدضیا معرفی کرد و از او خواست تا دربارهٔ این افسر قزاق که «به درد کار می‌خورد» فکر کند. ماژور مسعودخان کیهان با این پیشنهاد مخالف بود و می‌گفت: «این افسر قزاق هم بی‌سواد است، هم ترسو، اما اگر قدرت به دستش بیفتد، به همین دو دلیل خطرناک می‌شود».
Firooz
محمدعلی‌شاه و تمام کسانی که او را در کودتا یاری دادند برای نجات دنیایی تقلا می‌کردند که از مدت‌ها پیش محکوم به زوال بود و تداوم حیات آن حاصلی جز خون‌ریزی و کشته‌های بیشتر و البته بی‌آبرویی قاجارها نداشت؛ و قدرت‌نمایی شاه و کودتا و دخالت‌ها روس‌ها و خشونت قزاق‌ها-جز برای مدتی کوتاه-این دنیای مرده را سرپا نگه نمی‌داشت.
Firooz

حجم

۲۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰
۳۰%
تومان