احمد کسروی
احمد کسروی (Ahmad Kasravi) (۱۲۶۹–۱۳۲۴) روشنفکر، تاریخنگار و حقوقدان برجستهی ایرانی بود که به دلیل آثار انتقادی خود در حوزههای تاریخ، فلسفه و دین شناخته میشود. او در کتابهایی مانند «تاریخ مشروطهی ایران» و «تاریخ هجده سالهی آذربایجان» به بررسی دقیق وقایع سیاسی و اجتماعی ایران در دورهی مشروطه پرداخته است و روایت وی از وقایع چنان دقیق بوده است که این کتابها را میتوان از معتبرترین اسناد مربوط به دوران مشروطه دانست. کسروی همچنین دیدگاههای تندی دربارهی اصلاحات دینی و دوری از خرافات داشت و به همین دلیل مورد مخالفت و تهدید گروههای تندرو قرار گرفت، تا آنجا که در ۲۰ اسفند سال ۱۳۲۴ توسط اعضای گروه فدائیان اسلام ترور شد.
زندگی احمد کسروی
احمد کسروی در هشتم مهر ماه سال ۱۲۶۹ در حکمآباد تبریز چشم به جهان گشود. نام خانوادگی نیز حکمآبادی (سید احمد حکمآبادی ملقب به کسری انوشیروان) بود که بعدتر به کسروی تغییر کرد. در دوران نوجوانی احمد کسروی پدر خود را از دست داد و برای مدتی دست از تحصیل کشید؛ ولی پس از چند سال دوباره به تحصیل در مدرسهی طالبیه تبریز پرداخت. با شروع جنبش مشروطه، کسروی با این جنبش آشنا شد و به آن گرایش پیدا کرد. این در حالی بود که خانواده و همشهریهای کسروی از مخالفان مشروطه بودند و کسروی لاجرم مجبور به مخفیکردن تفکراتش بود.
کسروی که در زمینهی علوم دینی تحصیل کرده و به درجهی روحانیت نائل شده بود در پی درگیری چهار روزهی روسها با مجاهدین تبریز به یاری مجاهدین شتافت و پس از آن، مردم حکمآباد وی را تکفیر کردند و او خانهنشین شد و از فعالیت در کسوت روحانیت دست کشید. پس از این دوره بود که کسروی با برخی آزادیخواهان از جمله شیخ محمد خیابانی و رضا سلطانزاده آشنا شد.
کسروی که در این زمان در یافتن پیشهای مناسب با دشواری روبهرو شده بود تصمیم به یادگیری زبان در مدرسهی آمریکایی مموریال اسکول گرفت. با توجه به سن وی به او پیشنهاد شد که در این مدرسه به تدریس بپردازد و در این بین زبان نیز بیاموزد. چنین شد و کسروی بهعنوان دبیر عربی شروع به فعالیت کرد و همزمان زبان انگلیسی آموخت. بعدتر زمانی که مدرسه تعطیل شد، کسروی به دنبال کار به تفلیس، باکو، عشقآباد و مشهد رفت؛ ولی سرانجام با بازگشایی دوبارهی مدرسه مموریال اسکول به تبریز بازگشت اما مدتی بعد به علت آزاری که در این مدرسه از ارامنه میدید از این شغل استعفا داد.
در مدت بیکاری اقدام به نگارش اولین اثر خود «النجمةالدریة» کرد. در این مدت کسروی مخالفان زیادی در حکمآباد داشت، پس محل زندگی خود را به لیلاوای تبریز تغییر داد و سپس به کار در عدلیه مشغول شد. ارتباط کسروی با خیابانی رفتهرفته به مشکل برخورد؛ خیابانی علیه دولت به پا خاست و سپس به تعقیب کسروی و سایر اعضای گروه و آزارشان پرداخت. به همین خاطر، کسروی بار دیگر محل زندگی خود را تغییر داد و به فخرآباد رفت؛ ولی مدتی بعد بار دیگر به تبریز بازگشت و به علت شدت فشاری که علیه وی ایجاد شده بود به تهران آمد. در تهران بار دیگر به شغل تدریس روی آورد و هرچند از وی میخواستند تا در مقابل خیابانی و برای اتمام شورش وی کمک کند وی نپذیرفت. شورش دو هفته بعد با مرگ خیابانی به اتمام رسید.
بعد از فرازونشیبهای فراوان و ازدستدادن همسر اول خویش و ازدواج مجدد کسروی بهعنوان عضو استیناف مازندران انتخاب شد و در آبان ماه ۱۳۰۰ از تهران راهی ساری گشت. چند ماه بعد استیناف مازندران برچیده شد و کسروی ناچار در اسفند ماه به تهران بازگشت. مقصد بعدی وی دماوند بود که عدلیه وی را به آنجا فرستاده بود. در پی این ماموریتها کسروی به زنجان، اراک و قزوین نیز اعزام شد. سپس به خوزستان رفته و در خرمشهر، آبادان، اهواز و شوشتر به فعالیت پرداخت. در میان این ماموریتها کسروی مشغول بررسی و پژوهش در مورد تاریخچه و گویشها و فرهنگ مردمان شهرهای مقصدش بود. بعد از این ماموریتها و پس از به روی کار آمدن پهلوی در سال ۱۳۰۵ کسروی بازرس عدلیه شد و همچنان بهعنوان بازرس به شهرهای دیگر از جمله قم اعزام شد. در سال ۱۳۰۷ به کسروی پیشنهاد شد که تحت نظر وزارت فرهنگ به پژوهشهایش بیشتر بپردازد؛ ولی عدلیه با استعفای کسروی مخالفت کرد. این کشمکش تا سال ۱۳۰۹ در جریان بود تا سرانجام کسروی از عدلیه بیرون آمد و به وکالت پرداخت. در تمام این مدت کسروی پژوهش خود را متوقف نکرد و در سالهای بیکاری آن را جدیتر دنبال کرده و تمام درآمد خود را نیز صرف آن میکرد. کسروی تا پایان عمر خود در کسوت وکیل فعالیت نمود تا در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ به قتل رسید و در امامزاده قاسم شمیرانات به خاک سپرده شد. کسروی در مدت طول عمر خود بالغ بر ۶۳ کتاب و رساله تالیف کرد.
احمد کسروی چگونه کشته شد؟
برخی آثار کسروی مورد انتقاد شدید روحانیت قرار گرفت و تا مدتها درگیریهای شدیدی بین طرفداران کسروی و مخالفان وی رخ میداد اما تا سال ۱۳۲۴ اقدام جدی سوءقصد علیه کسروی شکل نگرفته بود. در بهار ۱۳۲۴ نواب صفوی که طلبهای جوان بود و پیشتر در مباحثات با کسروی دچار درگیری شده بودند به همراه دستیارش، خورشیدی، با سلاح سرد و چاقو به کسروی حمله کردند و وی آسیب دید؛ ولی سوءقصد نافرجام بود. صفوی و دستیارش مدتی به زندان افتادند و سپس آزاد شدند. پس از آن تنش علیه کسروی افزایش یافت تا جایی که برخی روحانیون حکم اعدام وی را صادر کردند. در خرداد ۱۳۲۴ در پی این انتقادات وزارت فرهنگ دادخواستی علیه کسروی به دلیل پخش کتب خلاف شرع صادر کرد. جلسهی رسیدگی به این دادخواست روز ۲۰ اسفند سال ۱۳۲۴ بود. روز و محل این جلسه هرچند مخفی و غیر علنی بود، اما به گروه فدائیان اسلام که نواب صفوی مؤسس آن بود منتقل شد و در این روز گروه فدائیان اسلام به رهبری برادران امامی وارد ساختمان دادگستری شدند و کسروی و منشی وی سید محمدتقی حدادپور را با ضرب چاقو و شلیک گلوله به قتل رساندند. برخی ضاربان هرگز محاکمه نشدند و برخی دیگر خیلی زود آزاد شدند.
آبراهامیان در این باره میگوید: «سازمان کوچکی موسوم به فدائیان اسلام ارتباط نزدیکی با کاشانی داشت. این سازمان در سال ۱۹۴۶ توسط طلبهی ۲۲ سالهای در تهران، سید مجتبی میرلوحی که نام نواب صفوی را به یاد بنیادگذاران دولت شیعی در ایران بر خود گذاشته بود، ایجاد شد. فدائیان اسلام برای مبارزه با «هر نوع لامذهبی»، در نخستین اقدام خود، کسروی نویسندهی نامدار و مؤرخ را ترور کرد. قاتلان در دادگاه نظامی تبرئه شدند، زیرا از سویی رهبران دینی به نفع آنان پادرمیانی کردند و از طرفی مقامات حکومتی امیدوار بودند که از آنان ضد حزب توده استفاده کنند.»
دیدگاه سیاسی و فعالیتهای احمد کسروی
احمد کسروی که از جوانی به آزادیخواهی و مشروطه گرایش پیدا کرده بود همواره خود را ملیگرا میدانست. در جوانی با تشکیل حزب دموکرات آذربایجان کسروی با افرادی همچون شیخ محمد خیابانی در ارتباط بود و پس از جداشدن راهشان از یکدیگر نیز با آزادیخواهانی چون عارف قزوینی و افرادی چون تیمورتاش معاشرت داشت. علاوه بر این کسروی معتقد بود که دین اسلام بهدرستی به مردم معرفی و شناسانده نشده است و درصدد بود تا با بنیاننهادن جنبش «پاکدینی» که یک جنبش سیاسی-اجتماعی بود معانی دین را برای مردم آشکار کند. در پی این جنبش کسروی و همراهانش اقدام به سوزاندن کتابهایی که کسروی آنها را خطرناک دانسته است کردهاند.
معرفی کتابها و آثار احمد کسروی
کسروی در طول عمر خود از زمان تحصیل در علوم دینی تا دوران وکالت همواره به مطالعه و پژوهش مشغول بود و این تلاش منجر به نشر آثار بسیار مهمی در حوزههای مختلف از جمله تاریخ، زبانشناسی و همچنین آثاری انتقادی در زمینههای اجتماعی و ادبی شد. آثار پژوهشی کسروی از جمله آثار معتبر در از زمینه هستند.
در حوزهی انتقادی کسروی آثاری همچون «صوفیگری» و «بهائیگری» و همچنین «شیعهگری» را از خود به جای گذاشته است. کتاب «شیعهگری» از تندترین آثار انتقادی اوست که با اعتراض شدید روحانیون روبهرو شد. این کتاب یک سال پس از انتشار بازنگری شده و با نام «بخوانند و داوری کنند» بازنشر شد. در این کتاب کسروی به بیان خردهگیریهایی نسبت به مذهب شیعه پرداخته است. این کتاب در کنار کتابهای «صوفیگری» و «بهائیگری» از مجموعه کتابهای وی است که در مورد بددینی بودهاند. وی پس از بیان نگاه انتقادی خود به مسئلهی دین و مطرحکردن ایدهی «پاکدینی» مفاهیم مربوط به این ایده را در یکی از آثار خود با نام «ورجاوند بنیاد» منتشر کرد. این کتاب در سال ۱۳۲۲ برای اولین بار منتشر شده است و به نوعی تبلیغی برای شیوهای است که کسروی آن را بنیان نهاده بود. این کتاب شامل سه بخش «دربارهی جهان و آدمی»، «دربارهی دین» و «دربارهی زندگانی تودهای» است.
علاوه بر نگاه منتقدانه نسبت به مسائل اجتماعی و دینی کسروی نسبت به ادبیات نیز نگاهی سختگیرانه و جسورانه داشته است. یکی از آثار وی در نقد ادبیات مقالهی «حافظ چه میگوید» است که کسروی در این مقاله حافظ را قافیهسازی دانسته است که به سبب تلاش برای رعایت قافیه معنا را در شعر خود از دست داده است. علاوه بر این کسروی حافظ را شاعری میداند که با اشعار بیمعنی خود مسائل و عقاید خرافی را رواج داده است. این انتقادات وی به حافظ تا جایی بالا میگیرد که بعدتر تصمیم به آتشزدن دیوان این شاعر میگیرد.
در حوزهی زبانشناسی نیز آثاری همچون «زبان پاک»، «زبان فارسی»، «نامهای شهرها» و «دیههای ایران» از احمد کسروی منتشر شده است. در این بین مهمترین اثر وی در این حوزه بهحتم کتاب «آذری» یا «زبان باستان آذربایجان» است. کسروی از جمله اولین پژوهشگرانی است که در مورد زبان آذری تحقیق کردهاند. کسروی پس از بازگشت به تهران این کتاب را تالیف کرد. در این کتاب کسروی به بررسی زبان آذری که در کتب باستانی ذکر شده است پرداخته و اشاره دارد که این زبان با زبان ترکی متفاوت است.
سایر آثار مهم کسروی در حوزهی تاریخ قرار دارند و به راستی کسروی یکی از مهمترین مورخین معاصر ایران است. شهریاران گمنام، تاریخ پانصد سالهی خوزستان، پیدایش آمریکا، ترجمهی کتاب پلوتارک، تاریخچهی شیر و خورشید، شیخ صفی و تبارش، تاریخ مشروطه ایران و تاریخ هجده سالهی آذربایجان از جمله آثار وی در این حوزهاند.
کتاب «شهریاران گمنام» در سال ۱۳۰۷ نگارش شده است. در این کتاب کسروی پس از پژوهشها و تحقیقات مستند دربارهی حکومتهای محلی پس از ورود اسلام به ایران که در تاریخ گمنام ماندهاند و محدود به دورهی کوتاه یا منطقهای کوچک بودهاند مینویسد. این کتاب در سه بخش دیلمیان، روادیان و شدادیان نگاشته شده است. مهمترین اثر کسروی در این حوزه کتاب «تاریخ مشروطهی ایران» است که در سال ۱۳۱۹ به چاپ رسید. این کتاب با اینکه حتی در زمان حیات کسروی جزو آثار ممنوعه بوده است جزو معتبرترین اسناد تاریخ مشروطه به شمار میآید. در این کتاب کسروی وقایع و رخدادهای مربوط به بازهی زمانی ۱۲۸۴ تا ۱۲۸۸ را بازگویی کرده است. از آنجایی که کسروی خود ناظر وقایع این دوره بوده است این کتاب جزو مهمترین و معتبرترین اسناد به شمار میآید. کسروی در مورد نگارش این کتاب گفته است که «سی سال گذشت و یکی از آنان که در جنبش پا در میان داشته بود یا خود میتوانست آگاهیهایی گرد آورد به نوشتن آن برنخاست، و من دیدم داستانها از میان میرود و در آینده کسی گرد آوردن آنها نخواهد توانست. یک جنبشی که در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم دیگران چگونه خواهند نوشت؟»
اثر مهم دیگر احمد کسروی در این زمینه کتاب «تاریخ هجده سالهی آذربایجان» («سرنوشت گردان و دلیران») است که در دو جلد و ۴۶ بخش نگاشته شده است. در این کتاب که به نوعی دنبالهی کتاب «تاریخ مشروطهی ایران» است، کسروی دلاوریها و مقاومتهای مردم آذربایجان در دورهی مشروطه را از زمان فتح تهران تا زمان کشته شدن محمد خیابانی روایت میکند. این کتاب روایتگر عناوینی چون «شورش اسپهان و بختیارى»، «شورش گیلان»، «آشفتگى کارها و پذیرفتن محمدعلىمیرزا مشروطه را»، «پیشرفت گیلانیان و گشادن ایشان قزوین را»، «دودلى آزادىخواهان»، «بدرفتارىهاى روسیان در آذربایجان»، «گرفتن آزادىخواهان تهران را»، «برداشتن محمدعلىمیرزا از پادشاهى» و «رفتن محمدعلىمیرزا از ایران و کارهاى دیگر» است. نسخهی الکترونیکی دو کتاب «تاریخ مشروطهی ایران» و «تاریخ هجده سالهی آذربایجان» و همچنین کتاب «شهریاران گمنام» در طاقچه در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
از احمد کسروی خودنامهای با عنوان «زندگانی من» که شامل سه بخش «زندگانی من»، «ده سال در عدلیه» و «چرا از عدلیه بیرون آمدم» است نیز در سال ۱۳۲۳ منتشر شده است. هر بخش از این خودنامه بعدها به صورت کتابی مجزا نیز به چاپ رسیده است.