دانلود و خرید کتاب امام رضا (ع) جواد نعیمی
تصویر جلد کتاب امام رضا (ع)

کتاب امام رضا (ع)

نویسنده:جواد نعیمی
انتشارات:به نشر
امتیاز:
۴.۷از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب امام رضا (ع)

کتاب امام رضا (ع) نوشته جواد نعیمی از کتاب‌های مجموعه قصه‌های زندگانی چهارده معصوم (ع) است.

 درباره کتاب امام رضا (ع)

کتاب امام رضا (ع) جلد دهم از مجموعه قصه‌های چهارده معصوم به نشر است. در این کتاب قصه‌هایی تاریخی از زمان امام رضا (ع) می‌خوانید. قصه‌هایی از زبان یاران و نزدیکان امام (ع) که از رحمت و بخشش و فضائل این امام معصوم می‌گویند و گاهی از زبان دشمنان امام که حیرت‌زده بزرگواری او شده‌اند.

 خواندن کتاب امام رضا (ع) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

همه شیفتگان امام هشتم و ارادتمندان خاندان پاک پیامبر (ص).

 بخشی از کتاب امام رضا (ع)

برایم بسیار جالب بود که می‌دیدم امام هفتم (ع) فرزند خردسال خود، رضا، را که بر او نیز درود باد، با شور و شوقی شگفت‌انگیز در آغوش می‌فشارد، سر و رویش را بوسه‌باران می‌کند، او را روی دوش خود می‌گذارد و خطاب به وی می‌گوید:

- فرزندم! تو چقدر خوشبو، خوش‌اخلاق و پاک‌نهاد هستی. برتریها (و خوبیهای) تو چه‌اندازه آشکار است. پدر و مادرم فدای تو باد!

با دیدن این‌همه اشتیاق و محبت، من نیز زبان گشودم تا حرف دلم را بزنم. به امام موسی‌بن‌جعفر (ع) گفتم:

- آقا، در دل من چنان علاقه‌ای به این کودک پدید آمده است که تاکنون جز شما به کسی چنین محبتی را در وجود خودم احساس نکرده‌ام!

امام هفتم که از زبان همهٔ مردم، درود بر او باد، درحالی‌که غنچهٔ لبخندی بر لبانش می‌شکفت، فرمود:

- ای مفضل، نسبت او با من، همچون نسبت من با پدرم است.

گفتم: آیا... آیا او امامِ پس از شماست؟

حضرت موسی‌بن‌جعفر (ع) بی‌درنگ پاسخ داد:

- آری، هرکس از او پیروی کند، به هدایت و رشد دست می‌یابد و هرکه از وی فرمان نبرد، کافر خواهد بود!






سیّد جواد
۱۴۰۲/۰۳/۰۶

کتاب ۴۹۵ از کتابخانه همگانی (بینهایت)، مجموعه کوتاهی از داستان های تاریخی از زمان حضرت امام رضا علیه السلام، با نثری زیبا و شیرین. ای کاش مولف محترم، داستان پیرمرد سلمانی را هم به مجموعه اضافه می کرد!

reza
۱۴۰۱/۰۶/۱۳

شروعی بر شناخت شخصیتی والا

طاها 1320
۱۴۰۲/۰۷/۱۷

اسلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام عالی و به صورت داستانی زندگینامه امام شهید مان را به رشته تحریر در آورده بود خیلی از اطلاعات را داشتم و این کتاب خیلی چیزی بهم اضافه نکرد اما در انتقال

- بیشتر
از نیشابور به‌سوی مرو می‌رفتند. در میان راه به روستای «ده‌سرخ» رسیدند که فردی رو به امام کرد و گفت: - ای پسر رسول خدا! هنگام ظهر فرارسیده است. امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)، بی‌درنگ پا از رکاب مرکب خود، خالی کرد و برای وضوگرفتن، سراغ آب را گرفت. همراهان گفتند: - متأسفانه آبی به‌همراه نداریم! امام هشتم (ع) با دستهای خود، خاکهای محلی از زمین را کنار زد. ناگهان در همان‌جا، چشمهٔ آبی پدیدار شد. آن بزرگوار و همراهانش از آب آن چشمه وضو گرفتند و به نماز ایستادند. اثر آن چشمه نیز همچنان باقی ماند.
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
امام (ع) آهی کشیدند و فرمودند: «بارها به اینها گفته‌ام که هیچ‌کس را برای کاری به خانه نیاورید؛ مگر آن‌که پیش‌تر مزدش را معیّن کرده باشید. کسی‌که بدون قرارداد، کار می‌کند، اگر چند برابر مزد خود را هم بگیرد، باز هم گمان خواهد کرد که مزدش را کم داده‌اند! اما اگر قرارداد داشته باشد، هرگاه به‌میزان مزد تعیین‌شده پول بگیرد، خشنود می‌شود و اگر مبلغ بسیار ناچیزی هم به مزدش بیفزایند، راضی و سپاسگزار خواهد شد.»
mohaddese
هرگاه سفره پهن می‌شد و ظرف غذایی را پیش روی امام هشتم (ع) می‌نهادند، ایشان دستور می‌دادند که یک ظرف خالی هم بیاورند. فکر می‌کنید، آن ظرف را برای چه می‌خواستند؟ امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) پیش از آن‌که دست به‌سوی غذا ببرند و لقمه‌ای از آن بخورند، ابتدا قسمتی از غذای خودشان را در آن ظرف خالی می‌ریختند و به خدمتکاران دستور می‌دادند که آن را برای یکی از بینوایان ببرند. آنگاه با خیال راحت مشغول خوردن غذا می‌شدند.
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
امام هشتم (ع) این سخن را که فرمودند، دستم را رها کردند و رفتند! ناگهان تکانی خوردم و فهمیدم که هرگز با به‌دست‌آوردن هیچ امتیازی نباید به خود مغرور شد و دانستم که هیچ‌چیزی نمی‌تواند جایگزین تربیت نفس، خودسازی و نیکوکاری شود.
.
حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه‌آلاف‌التحیة‌والثنا) فرمود: - دو قبر هم در توس قرار دارد: یکی قبر بهترین و دیگری گور بدترین مردم! این مایهٔ پند فراوان (برای همگان) است؛ زیرا نه آن بدن پاک از همسایگی با آن ناپاک، زیان می‌بیند و نه آن بدن پلید، از نزدیک‌بودن با بدن پاک، سودی می‌برد! دعبل با شگفتی فراوان گفت: - اما من چنین قبرهایی را در توس سراغ ندارم. این قبرها از آنِ چه کسانی است؟
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
بگو ببینم منظورت از این پرسشها چیست؟! مرد برده‌فروش درحالی‌که سینه‌اش را صاف می‌کرد، گفت: - راستش را بخواهی، من این خدمتکار را از دورترین مناطق مغرب خریده‌ام. یک روز، زنی از اهل کتاب، او را همراه من دید و با شگفتی پرسید: «این خدمتکار از آنِ کیست؟» گفتم: «من او را خریده‌ام.» تعجب زن افزونتر شد! از وی پرسیدم: «چرا این‌گونه شگفت‌زده شده‌ای؟» پاسخ داد: «آخر، این خدمتکار باید از آنِ برترین مردِ روی زمین باشد و از وی پسری به‌دنیا بیاورد که همهٔ مردمِ شرق و غرب از او پیروی کنند!»
فاطمه
- فدایت شوم، مولای من! آیا بهتر نبود که برای خدمتگزارها و برده‌ها، سفرهٔ جداگانه‌ای انداخته می‌شد؟ امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) درحالی‌که از شنیدن این پیشنهاد، ناراحت به‌نظر می‌رسیدند، به او فرمودند: - ساکت باش! پروردگار همهٔ ما یکی است. پدر و مادرمان نیز یکی است. پاداش افراد هم، بستگی به اَعمال آنان دارد.
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
-نه، نه، بگذارید غذایش را تمام کند. رفتار امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)، همواره با ما همین‌گونه بود. آن پیشوای شایسته و رهبر مهربان، به ما سفارش کرده بود که هرگاه با شما کاری داشتم، حتی اگر بالای سرتان هم ایستاده بودم و شما داشتید غذا می‌خوردید، تا وقتی‌که غذای خودتان را به‌طور کامل نخورده‌اید، از جایتان تکان نخورید!
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
ای اباصلت، آخر من حجت خداوند در میان مردمان هستم و پروردگار بدین‌گونه با مردم اتمام حجت کرده است که حجت وی، زبان همهٔ آنان را بداند. مگر نشنیده‌ای که امیر مؤمنان، بر او درود بیکران، فرموده است: «به ما فصل‌الخطاب داده‌اند.» این فصل‌الخطاب، یعنی شناخت واژه‌ها (و زبانهای گوناگونِ دیگران).
gh.hanieh
برای خدا تواضع و فروتنی کن که خداوند تو را برتری دهد و بزرگی ببخشاید.
.
فضل‌بن‌سهل را دیدم که به امام (ع) نزدیک می‌شد. او در برابر حضرت رضا که بر او درودی باد بی‌انتها، ایستاد و گفت: - شما دارید همهٔ دارایی خودتان را میان مردم تقسیم می‌کنید؟! این کار، غرامت و زیانی بزرگ است! امام هشتم (ع) در پاسخ فرمودند: - نه، ای فضل‌بن‌سهل، این نه‌تنها غرامت نیست، بلکه غنیمت به‌شمار می‌رود. هرگز چیزی را که به‌وسیلهٔ آن، اجر و کرامت به‌دست می‌آوری، غرامت مدان!
smoothybook
سخنان بی‌پایهٔ حمیدبن‌مهران که به پایان رسید، امام‌رضا (ع) رو به تصویر آن شیرها کرده و فرمود: - این مرد پلید را بگیرید! ناگهان تصویر دو شیر درندهٔ قوی‌هیکل، جان گرفته و از کنارهٔ تخت مأمون، پایین پریدند. هر دو شیر، بی‌درنگ به‌سوی ابن‌مهران دویدند و تا خواست به خود بیاید و فریادی بکشد یا کاری بکند، وی را با شتاب دریدند و خوردند و شرّش را کم کردند!
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
به‌مثابهٔ خشم و غضب است که هرگاه آدمی مراقب باشد و کاری کند که خشمش فرونشیند، همچون لقمهٔ لذیذ برای وی خواهد بود. تشت طلا به‌منزلهٔ کار نیک است که هرگاه آدمی آن را به‌گونه‌ای پنهانی به انجام برساند، خداوند یکتا، آن را آشکارا می‌سازد
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
میهمان، همچنان مشغول گفت و شنود بودند که ناگهان نور چراغ رو به کاهش نهاد و اِشکالی در آن پدید آمد. مهمان امام می‌خواست بلند شود و مشکلی را که در چراغ اتاق پیداشده بود، برطرف سازد؛ اما حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) دست مردِ میهمان را گرفت و درحالی‌که از جا برمی‌خاست، فرمود: - ما گروهی هستیم که اجازه نمی‌دهیم میهمانانمان، دست به کاری بزنند. امام (ع) پس از ادای این سخن، به‌سوی چراغ رفت تا آن را درست کند.
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
گُل لبخندی بر لبان حضرت ثامن‌الائمه (ع) شکوفه زد. آنگاه، آن حضرت نگاه ویژه‌ای به من انداخت و فرمود: - ای اباصلت، آخر من حجت خداوند در میان مردمان هستم و پروردگار بدین‌گونه با مردم اتمام حجت کرده است که حجت وی، زبان همهٔ آنان را بداند. مگر نشنیده‌ای که امیر مؤمنان، بر او درود بیکران، فرموده است: «به ما فصل‌الخطاب داده‌اند.» این فصل‌الخطاب، یعنی شناخت واژه‌ها (و زبانهای گوناگونِ دیگران).
.
هیچ‌وقت چیزی را بی‌جهت تلف نکنید و هنگامی‌که نیازی ندارید، از مصرف بیهودهٔ چیزی بپرهیزید و آن را در اختیار نیازمندان بگذارید.
.
شخصی که در آن‌جا بود، پرسید: - ببخشید آقا! چرا این‌گونه به او کمک کردید؛ یعنی دستتان را از لای در دراز کردید و نگذاشتید نگاه شما و آن مرد، به یکدیگر بیفتد؟! حضرت رضا (ع) به‌آرامی پاسخ دادند: - آخر نمی‌خواستم شرمندگی حاصل از نیاز و درخواست را در سیمای او ببینم
.
راستی هم چه کسی بهتر از مولایمان علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) سراغ دارم؟ بزرگواری که هیچ نیازمندی را از در خانهٔ خویش نمی‌راند و هیچ‌کس را دست خالی نمی‌گذارد..
.
ناگهان مردی، خودش را به امام رساند و با لحنی خیرخواهانه و دلسوزانه، به‌آرامی گفت: - فدایت شوم، مولای من! آیا بهتر نبود که برای خدمتگزارها و برده‌ها، سفرهٔ جداگانه‌ای انداخته می‌شد؟ امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) درحالی‌که از شنیدن این پیشنهاد، ناراحت به‌نظر می‌رسیدند، به او فرمودند: - ساکت باش! پروردگار همهٔ ما یکی است. پدر و مادرمان نیز یکی است. پاداش افراد هم، بستگی به اَعمال آنان دارد.
.
مهمان امام می‌خواست بلند شود و مشکلی را که در چراغ اتاق پیداشده بود، برطرف سازد؛ اما حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) دست مردِ میهمان را گرفت و درحالی‌که از جا برمی‌خاست، فرمود: - ما گروهی هستیم که اجازه نمی‌دهیم میهمانانمان، دست به کاری بزنند. امام (ع) پس از ادای این سخن، به‌سوی چراغ رفت تا آن را درست کند.
.

حجم

۵۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۵۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۱۴,۴۰۰
۵,۷۶۰
۶۰%
تومان