کتاب امید دوباره میتازد
معرفی کتاب امید دوباره میتازد
کتاب امید دوباره میتازد، داستان طنزی از اندرو شافر و ادامهی رمان جذاب امید هرگز نمیمیرد است. در کتاب امید دوباره میتازد، اوباما و معاون اولش، بایدن، بار دیگر، معماهای پیچیدهای را مانند دو کارآگاه حل میکنند.
امید دوباره میتازد از سوی کاربران گودریدز به عنوان بهترین رمان طنز سال ۲۰۱۹ انتخاب شد. این اثر را با ترجمهی عبدالحسین صبوری بخوانید.
دربارهی کتاب امید دوباره میتازد
جو بایدن پس از یک تور موفقیتآمیز کتاب و سخنرانیهای طولانی به دیدار اوباما میرود. اوباما فکر میکند اگر جو بایدن میخواهد پیروز انتخابات بعدی باشد، باید توجهی رپری سیاهپوست به نام کروزو را به خودش جلب کند به همین دلیل قرار ملاقاتی بینشان ترتیب میدهد. وقتی این ملاقات به پایان میرسد، اوباما متوجه میشود که موبایل خود را گم کرده است، موبایلی که اطلاعات بسیار ارزشمندی مانند شمارهی تماس تمام رهبران دنیا در آن است! خب به نظرتان اوباما میتواند موبایلش را پیدا کند؟ آیا برای باراک اوباما، امید دوباره میتازد؟ جو و باراک برای پیدا کردن موبایل اوباما باید معماهای مختلفی را حل کنند و در ضمن آنها باید از این مهلکه زنده بیرون بیایند...
کتاب امید دوباره میتازد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب امید دوباره میتازد یک داستان طنز و پر ماجرا است. اگر از این سبک کتابها لذت میبرید، حتما کتاب امید دوباره میتازد را بخوانید.
بخشی از کتاب امید دوباره میتازد
وقتی توی فرودگاه عنوان قتل در قطار آمترک اکسپرس روی جلد کتابی که در قفسه کتابها بود به چشمم خورد، این جمله را به زبان آوردم. یک نویسنده مواجببگیر دوزاری داستانی بیارزش نوشته و آخرش هم نوشته بود، ارادتمند شما، جو بایدن. از این گذشته، ناشر پولدوست هم گستاخیاش را داشته و عکس من را روی جلد زده بود. توی عکس روی جلد، من پشت فرمان یک پونتیاک فایربرد ترانس-امریکن نقرهای رنگ نشسته و داشتم شکلک در میآوردم، یعنی ماشینی که توی عمرم هیچوقت نراندهام. حالا، که شش فصل از کتاب را خواندهام، ارزیابی اولیهام از ارزش ادبی آن تغییری نکرده است. بعضیوقتها میشود از روی جلد یک کتاب دربارهاش قضاوت کرد.
شاید بهتر بود پانزده چوقم را توی توالت ریخته و سیفون را کشیده بودم.
تاکسیای که سوارش بودم با جیغ ترمز متوقف شد و کتاب از دستم افتاد. راننده تاکسی که با مایک دیتکا، مربی افسانهای تیم شیکاگو برز، مو نمیزد دستش را روی بوق گذاشت. ده دوازه عابر پیاده جلو ما صف کشیده و ترافیک سپر به سپر هر چهار باند بزرگراه لیک شُر درایو را قفل کرده بود.
از میدوی به بعد، ترافیک سانت به سانت جلو میرفت. مسیری که با بیست دقیقه رانندگی میشد به شیکاگو رسید، تا به اینجا دو برابر طول کشیده بود.
«راه دیگهای هم هست؟»
دیتکا سر تکان داد و گفت: «آخر هفته و روز سنت پَدی. فردا تعطیله ولی کارناوال امروزه. اگه از من بپرسی، میگم رفیقت اوباما روز خوبی رو برای جلسه اتحاد فرقههای مسیحی انتخاب نکرده.»
گفتم: «اقتصادیه. یه جلسه اقتصادی جهانیه.»
دیتکا توی آینه عقب به من خیره شد.
شرط میبندم میخواست حرف بامزهای بزند ولی درگیر چرخاندن فرمان آن تاکسی قراضه بود و فرصت نکرد.
حجم
۲۴۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۲۴۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه