دانلود و خرید کتاب خانه تونی موریسون ترجمه میچکا سرمدی
تصویر جلد کتاب خانه

کتاب خانه

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۷از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خانه

 کتاب خانه نوشته تونی موریسون نویسنده سیاه‌پوست زن آمریکایی و برنده جایزه ادبی نوبل است که با ترجمه میچکا سرمدی منتشر شده است. خانه که دهمین رمان منتشر شده از این نویسنده به شمار است. این نویسنده برنده جوایز پولیتزر و نوبل بوده است.

درباره کتاب خانه

فرانک از جنگ کره به خانه‌اش باز می‌گردد اما حوادثی پیش روی او قرار می‌گیرد که زندگی‌اش را دگرگون می‌کند. خانه روایتی است از روابط انسان‌ها با چاشنی مرور خاطراتشان در ذهن و خیال. این کتاب روایت انسانی است که جنگ را به چشم دیده است و حالا سعی می‌کند عادی زندگی کند.

خواندن کتاب خانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب خانه

فرانک بین یک پتوی پشمی و روکش پلاستیکی کاناپه به خواب رفت و رویایی دید که با تکه‌های بدن مُرده‌ها سایه‌روشن شده بود. زیر نور خورشید که مبارزه‌طلبانه می‌تابید با بوی نان تست بیدار شد. مدتی، بیش از آن‌چه باید، طول کشید تا بفهمد کجاست. باقی‌ماندهٔ دو روز مسمومیت دارویی در بیمارستان داشت از بین می‌رفت، اما به‌کُندی، هر کجا که بود، شکرگزار بود که نور تیز خورشید به سرش آسیبی نمی‌رساند. بلند شد و جوراب‌ها را دید که پاکیزه و منظم به شکل کف پایی شکسته لوله شده بودند. بعد زمزمه‌هایی از اتاق مجاور به گوشش خورد. همان‌طور که به جوراب‌ها خیره شده بود، ذهنش بر گذشتهٔ نزدیک متمرکز شد: فرار از بیمارستان، دویدن و یخ زدن و بالاخره پدر روحانی لاک و همسرش. پس وقتی لاک به او نزدیک شد و پرسید سه ساعت خواب چه‌طور بود، او به دنیای واقعی برگشته بود.

فرانک گفت: «خیلی خوب بود، احساس می‌کنم بهترم.»

لاک دست‌شویی را به او نشان داد و وسایل ریش‌تراشی و برس مو را روی لبهٔ سینک گذاشت. تمیز و کفش‌پوشیده، به‌دقت جیب‌های شلوارش را گشت تا ببیند شاید کارکنان بیمارستان چیزی را از یاد برده باشند. یک بیست و پنج‌سنتی یا ده‌سنتی، اما مدال سی‌آی‌بی۱۴ تنها چیزی بود که برایش باقی گذاشته بودند. مطمئناً پولی را هم که لی‌لی داده بود برداشته بودند. فرانک سر میزی با روکش لعابی نشست و صبحانه‌ای شامل حریرهٔ جوِ دوسر و نان تست با کرهٔ فراوان خورد. وسط میز هشت اسکناس یک‌دلاری و تعدادی سکه قرار داشت. انگار پولی که برده بود از کارت‌بازی بود اما مشخص بود این‌ها با تلاش بیشتری به دست آمده بود. سکه‌های ده‌سنتی از توی کیسه‌های کوچکِ پول خُرد به صندوق انداخته شده بودند. سکه‌های پنج‌سنتی را بچه‌ها که حتماً خیالات شیرین‌تری برای آن‌ها داشتند از سر بی‌میلی انداخته بودند و اسکناس‌های یک‌دلاری نشان‌دهندهٔ سخاوت همهٔ افراد یک خانواده بود.

صدف
۱۴۰۲/۰۲/۲۶

امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم... که وقتی روزی زمین افتاد اسم زنش را صدا می‌کرد... ماریا... ماریا... و بعد جلو چشمان من مرد. به گردنش اویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم‌سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از

- بیشتر
Mr.Cooper
۱۳۹۹/۱۰/۲۴

تونی موریسن بسیار نویسنده ی با ارزشیه

M.M
۱۴۰۲/۰۲/۳۱

من نتونستم خیلی با متن کتاب ارتباط بگیرم و متاسفانه یکم منو گیج میکرد وقتی که راجع به شخصیت دیگه ای حرف میزد یا شاید تو خاطراتش فرو میرفت خیلی سخت بود متوجه بشم داستان از چه قراره در کل

- بیشتر
ABCD
۱۳۹۹/۰۲/۲۴

به نظرم خیلی جذاب نیومد ، از اواسط داستان میخواستم بیخیال شم اما تا اخر خوندم اما چنگی به دل نمیرد.

جایی درون تو انسان آزادی هست که دارم درباره‌اش حرف می‌زنم. او را بشناس و بگذار کار درستی در این جهان انجام دهد
مهرفر
سُنَت هم به اندازهٔ قانون واقعی است و می‌تواند به همان اندازه خطرناک باشد.
صدف
‫«توی جنگ بودی؟» ‫«بودم.» ‫«کسی را کشته‌ای؟» ‫«مجبور بودم.» ‫«چه احساسی دارد؟» ‫«بد، واقعاً بد.» ‫«خوب است که احساس بدی دربارهٔ آن داری. خوشحالم.» ‫«یعنی چه؟» ‫«این یعنی این‌که تو دروغ‌گو نیستی.» ‫فرانک لبخندی زد و گفت: «تو خیلی عمیقی توماس، وقتی بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کاره شوی؟» ‫توماس دستگیره را با دست چپش چرخاند و در را باز کرد: «یک مرد. می‌خواهم یک مرد باشم.» ‫این را گفت و رفت.
صدف
حالا می‌بایست به همنشینی با کسی که بیشتر از هر کس برایش اهمیت داشت قانع باشد: خودش.
صدف

حجم

۱۲۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۹ صفحه

حجم

۱۲۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۹ صفحه

قیمت:
۳۴,۵۰۰
۱۷,۲۵۰
۵۰%
تومان