کتاب انگشت اتهام
معرفی کتاب انگشت اتهام
انگشت اتهام نام رمانی از نویسنده مشهور ژانر پلیسی و ملکه جنایت در ادبیات، آگاتا کریستی است.
درباره کتاب انگشت اتهام
رمان انگشت اتهام اولینبار در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. این داستان ردباره آشوب هایی است که یک نامه در زندگی شخصیت داستان برپا می کند.
جری برتون در یک سانحه هوایی آسیب دیده و دوران نقاهتش را میگذراند، او و خواهرش جووانا در روستایی کوچک یک خانه اجاره کردهاند، آنها کسی را آنجا نمیشناسند و امیدوارند بتوانند در روستا کمی آرامش داشته باشند، اما رسیدن یک نامه بینامونشان زندگی آرام این خواهر و برادر را زیرورو میکند. جری ابتدا نامه را جدی نمیگیرد اما بعد از مدتی میفهمد که ساکنان دیگر دهکده هم نامههای مشابهی دریافت کرده اند. اما اوضاع زمانی تهدیدآمیز میشود که یکی از دریافتکنندگان نامهها دست به خودکشی میزند.
خواندن کتاب انگشت اتهام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای پلیسی و جنایی را به خواندن انگشت اتهام دعوت میکنیم
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی نویسندهی مشهور سبک جنایی و معماگونه در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در انگلستان متولد شد. نام کامل او آگاتا مری کلاریسا میلر است.
آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد اما این ازدواج بعد از یازده سال و با وجود یک فرزند، به جدایی انجامید. کریستی در سال ۱۹۳۰ با باستانشناسی به نام سِر ماکس مالووان ازدواج کرد و همراه او به سفرهای زیادی رفت، سفرهایی که تاثیرات بسیاری در داستانهای جذاب او داشتند.
آگاتا کریستی با نام مستعار مِری وستماکوت رمانهای عاشقانه هم مینوشت، اما عمدهی شهرت او به دلیل رمانهای جناییاش است.
آگاتا کریستی پرفروشترین نویسنده در انگلستان و در کل دنیا است. مقامهای بعدی به ژول ورن و شکسپیر میرسد. آگاتا کریستی لقب ملکه جنایت را در دنیای ادبیات از آن خود کرده است.
بخشی از کتاب انگشت اتهام
گاهی اوقات صبح آن روزی که اولین نامهٔ بینشان به دستم رسید را به یاد میآورم.
آن را هنگام صبحانه دریافت کردم و به حال خود رها کردم تا زمان به آرامی بگذرد، چرا که هر اتفاقی وابسته به زمان خود است. دیدم که نامه یک نامه محلی است که با آدرس تایپی نوشته شده است. آن را قبل از دو نامه دیگری که علامت پست لندن داشت باز کردم، چون یکی از آنها ظاهراً یک صورتحساب بود و روی آن دیگری دستخط یکی از خالهزادههای خستهکنندهام را شناختم.
اکنون که به یاد میآورم، به نظرم خیلی مسخره میآید که من و جووانا تا چه حد سرگرم آن نامه شدیم. چون واقعاً نمیدانستیم چه پیشامدی روی خواهد داد، زنجیرهای از خون و آشوب و سوءظن و ترس.
هیچکس دیگری هم نمیتواند چنین چیزی را بهطور ساده در رابطه با لیمستوک۱ باور کند.
میبینم که بدجوری شروع کردم. چون هنوز توضیحی در مورد لیمستوک ندادهام.
یک وقتی من یک پرواز پربرخورد و بد داشتم و برای همین هم مدت زیادی ترس با من بود، چرا که علیرغم سخنان دلجویانهٔ پزشکان و پرستاران، فهمیدم که برای تمام عمر خود محکوم به زمینگیر شدن هستم. پس از مدتی، مرا از گچ بیرون آوردند و من کمکم یاد گرفتم که چطور با احتیاط از پاهایم استفاده کنم. در نهایت هم، مارکوس کنت، دکتر من به پشتم زد و گفت که همه چیز درست میشود، ولی من مجبور خواهم بود که حداقل به مدت شش ماه در حومهٔ شهر زندگی کنم و اوقاتم را در آرامش سپری کنم.
"یه جایی واسه خودت پیدا کن که هیچ دوست و آشنایی اونجا نباشه. از همه چی دل بکن. سرِ خودتو با مشکلات محلی و حرفهای خاله زنکی و شایعات مردمِ روستایی و یه کم آبجو گرم کن. این نسخهایه که واسهت تجویز میکنم. استراحت کامل و مطلق."
استراحت کامل و مطلق! الآن که درباره آن فکر میکنم به نظرم خیلی مضحک میآید.
و همینطور لیمستوک و فورز کوچک. ۲
لیمستوک در زمان پیروزی نورمنها مکانی مهم بوده است، اگر چه در قرن بیستم دیگر همهٔ اهمیت و اعتبار خود را از دست داده بود. از جاده اصلی سه مایل (هر مایل ۱/۶ کیلومتر) فاصله داشت- یک شهرک تجاری محلی با دشتی وسیع و بایر در بالای آن. فورز کوچک در کنار جادهای که به دشت ختم میشد قرار داشت. خانهای آراسته، کوتاه، سفید و با ایوان شیبدار ویکتوریایی رنگ شده با رنگ سبز کمرنگ.
حجم
۱۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
متاسفانه ترجمه روانی ندارد , و این به متن داستان صدمه زده
اصلا ترجمه خوبی نداره و خیلی جاها نامفهوم هست
ترجمه که اصلا خوب نبود .و داستان هم جذاب روایت نشده
من این کتاب رو با ترجمه "مجتبی عبدالله نژاد " خوندم با عنوان *دست های پنهان * کتاب خوبی بود از نظر روان بودن،کشش داستان اما قاتل تا حدود زیادی قابل حدس بود
ترجمه ی خیلی بدی داره.یه جاهایی قابل فهم نیست اما متن اصلی با وجود اینکه حضور خانوم مارپل توش برخلاف بقیه ی داستانای آگاتاکریستی زیاد نیست,متن خوبیه.