
کتاب به آن ها دروغ نگویید
معرفی کتاب به آن ها دروغ نگویید
کتاب به آنها دروغ نگویید نوشتهی کالی تیلور و ترجمهی ام. درخشش، مجموعهای از هشت داستان کوتاه در ژانر تریلر روانشناختی و جنایی است که توسط نشر سبزان بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این کتاب بخشی از سری کتابهای جمپر است و هر داستان آن با روایتی مستقل، به سراغ موقعیتهایی میرود که در آنها حقیقت، هویت و امنیت روانی شخصیتها به چالش کشیده میشود. کالی تیلور، نویسندهی شناختهشدهی بریتانیایی، با بهرهگیری از دانش روانشناسی و تجربهی سالها نویسندگی در حوزهی داستانهای رازآلود، فضایی پرتنش و تعلیقآمیز خلق کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به آن ها دروغ نگویید
به آنها دروغ نگویید مجموعهای از داستانهای کوتاه است که هرکدام با زاویهی دید و لحن متفاوت، به سراغ لایههای پنهان زندگی روزمره و ذهن انسان میرود. کالی تیلور در این کتاب، با تکیهبر عناصر تریلر روانشناختی و جنایی، موقعیتهایی را تصویر کرده است که در آنها شخصیتها با رازها، ترسها و انتخابهای دشوار روبهرو میشوند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان، جهانی مستقل دارد اما همگی در فضایی پرتعلیق و با محوریت روان انسان و روابط پیچیده شکل گرفتهاند. نویسنده با مهارت، مرز میان واقعیت و خیال، امنیت و تهدید، و اعتماد و تردید را بارها جابهجا کرده است. در این مجموعه، از داستانهایی دربارهی خشونت خانگی و نجات، تا روایتهایی از وسواس، انتقام، هویت و خاطرات سرکوبشده، طیف متنوعی از دغدغههای انسانی به تصویر کشیده شده است. هر داستان با ریتمی تند و فضاسازی دقیق، خواننده را تا پایان درگیر نگه میدارد و اغلب با پایانی غافلگیرکننده، ذهن را به تأمل وامیدارد.
خلاصه داستان به آن ها دروغ نگویید
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! کتاب با داستان «زن در قطار» آغاز میشود؛ روایتی از زنی به نام فران که در مسیر رفتوآمد روزانهاش، متوجه رفتارهای مشکوک یک زوج میشود. زنِ مسافر با انتخاب کتابهایی با عناوین معنادار، سعی دارد پیامی پنهان به فران برساند. فران که معلم است، کمکم متوجه نشانههایی از خشونت خانگی میشود و در نهایت، با اقدامی جسورانه، به زن کمک میکند تا از وضعیت خطرناک رهایی یابد. در داستان «خوابگرد»، زنی به نام داون با مشکل خوابگردی مواجه است و در خواب، ایمیلهایی بیمعنا به پلیس میفرستد. این پیامها سرنخهایی از گذشتهی فراموششدهی او را آشکار میکند؛ خاطراتی از دوران کودکی و قتلهایی که در اردوگاهی رخ دادهاند. داون با کمک همسرش و پدربزرگش، تلاش میکند راز این قتلها را کشف کند و بفهمد چه ارتباطی میان خوابگردیهایش و آن وقایع وجود دارد. داستان «دختر دیگر» روایتی تلخ و تکاندهنده از دختری است که سالها در اتاقی زندانی شده و تنها راه ارتباطش با دنیای بیرون، یادداشتهایی است که با دختری دیگر از زیر دیوار ردوبدل میکند. این داستان با فضایی بسته و پراضطراب، به موضوع سوءاستفاده و هویت میپردازد و در پایان، با افشای حقیقتی تلخ دربارهی ذهن و خاطرات شخصیت اصلی، ضربهی عاطفی شدیدی وارد میکند. در داستانهای دیگر، با شخصیتهایی روبهرو میشویم که هرکدام درگیر نوعی بحران روانی یا موقعیت مرزی هستند: زنی که به همسایههایش مشکوک میشود و درگیر توهمات و سوءظن میگردد؛ زنی که برای انتقام از همسایهی مزاحم، نقشهای عجیب میکشد؛ و زنی که پس از سالها به خانهی پدری بازمیگردد و با گذشتهی تاریک خود روبهرو میشود. هر داستان با تمرکز بر یک موقعیت خاص، به بررسی مرزهای اخلاق، هویت و حقیقت میپردازد و خواننده را با پرسشهایی دربارهی اعتماد، گناه و رهایی تنها میگذارد.
چرا باید کتاب به آن ها دروغ نگویید را بخوانیم؟
این کتاب با روایتهای کوتاه و پرکشش، تجربهای متفاوت از داستانگویی در ژانر تریلر روانشناختی ارائه میدهد. هر داستان، با فضاسازی دقیق و شخصیتپردازی عمیق، خواننده را به دل موقعیتهایی میبرد که در آنها مرز میان واقعیت و توهم، امنیت و تهدید، بهشدت باریک است. تنوع موضوعات، از خشونت خانگی و خاطرات سرکوبشده تا وسواس، انتقام و هویت، باعث میشود هر داستان تجربهای تازه و منحصربهفرد باشد. کتاب به آنها دروغ نگویید برای کسانی که به داستانهای پرتعلیق و روانشناسانه علاقه دارند، فرصتی است برای مواجهه با لایههای پنهان ذهن و روابط انسانی، بدون آنکه در دام کلیشهها بیفتد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای کوتاه جنایی و تریلر روانشناختی، کسانی که به موضوعاتی مانند خشونت خانگی، هویت، خاطرات سرکوبشده و روابط پیچیده انسانی علاقه دارند، و همچنین افرادی که به دنبال روایتهایی پرتعلیق و غیرقابلپیشبینی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب به آن ها دروغ نگویید
«دوشنبه فران در رفتوآمد روزانهاش هیچوقت به بقیهٔ مسافران توجه نمیکند. ترجیح میدهد کتاب بخواند؛ در آخرین دقایق آزادیاش پیش از رسیدن قطار به ایستگاه وستمینستر و بالا رفتن از پلهها و آماده شدن برای یک روز دیگر بهعنوان «خانم فیتزجرالد»، معلم فناوری اطلاعات مدرسهٔ سنت جورج، خود را در داستان گم کند. اما امروز نمیتواند بیتوجه بماند. هر کاری میکند، صدای تکراری صاف کردن گلو توسط یکی از مسافران نمیگذارد تمرکز کند. سهبار یک جمله را خوانده است. با عصبانیت به مردی که با بارانی براق قطری روبهرویش نشسته است زل میزند، اما پیش از آنکه بتواند بگوید: «میخواین یه قرص گلو بخورین؟»، زن بلوندی که کنار آن مرد نشسته، بهآرامی گلویش را صاف میکند: «اِههُم.» فران به جلو خم میشود و با دست داخل جیبش دنبال آبنبات میگردد: «میخواین..." زن ناگهان نگاهش را بالا میآورد، اما قبل از اینکه چیزی بگوید، مرد کناریاش میگوید: «نه، ممنون. همسرم حالش خوبه.» فران برای اطمینان به زن نگاه میکند، اما او صورتش را پشت کتابش پنهان کرده است. کتابی از کاترین استاکت است: کمک، ولی چون انگشت شست زن روی کلمهٔ اول را پوشانده است، فقط یک کلمه روی جلد دیده میشود: کمک.»
حجم
۶۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۶۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه