
کتاب روح زیبا
معرفی کتاب روح زیبا
کتاب روح زیبا نوشتهی دیل درماتیس با ترجمهی ام. درخشش، اثری از مجموعه داستانهای ترسناک است که نشر سبزان آن را منتشر کرده است. این کتاب داستان کوتاهی را روایت میکند که در فضایی رازآلود و وهمآلود، به سراغ مفاهیمی چون هویت، پذیرش، تفاوت و عشق میرود. شخصیت اصلی داستان، جنت، زنی با گذشتهای تلخ و ظاهری آسیبدیده، وارد خانهای اسرارآمیز میشود و با بانویی روبهرو میگردد که رازهایی فراتر از تصور دارد. روایت کتاب، با بهرهگیری از عناصر فانتزی و افسانهای، مرز میان واقعیت و خیال را کمرنگ میکند و مخاطب را به دنیایی متفاوت میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب روح زیبا
روح زیبا، داستانی کوتاه از دیل درماتیس است که با ترجمهی ام. درخشش در قالب یک اثر ترسناک و فانتزی ارائه شده است. فضای داستان در انگلستانی خیالی و ویکتوریایی شکل میگیرد؛ جایی که جنت، زنی با چهرهای سوخته و آیندهای نامعلوم، بهعنوان همراه بانویی مرموز به نام لیدی وستا برنتلی استخدام میشود. ساختار کتاب بر پایهی روایت اولشخص و تمرکز بر احساسات و تجربیات جنت بنا شده است. داستان با ریتمی آرام و تدریجی، لایههای پنهان شخصیتها و خانه را آشکار میکند و بهتدریج از واقعیتهای روزمره به قلمرو افسانهها و موجودات اسطورهای قدم میگذارد. نویسنده با پرداختن به موضوعاتی چون تنهایی، تفاوت، راز و پذیرش، فضایی خلق کرده است که همزمان هم وهمآلود و هم انسانی است. در این داستان، مرز میان انسان و غیرانسان، ظاهر و باطن، و ترس و عشق بهشکلی هنرمندانه به چالش کشیده میشود.
خلاصه داستان روح زیبا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان روح زیبا با ورود جنت، زنی با چهرهای سوخته و گذشتهای تلخ، به خانهی لیدی وستا برنتلی آغاز میشود. جنت که بهدنبال شغلی برای تأمین آیندهی خود است، پیشنهاد همراهی بانویی مرموز را میپذیرد؛ بانویی که همیشه روبندی سیاه بر چهره دارد و خانهاش را بیشازحد گرم نگه میدارد. جنت بهتدریج با قوانین عجیب خانه و رفتارهای غیرمعمول وستا خو میگیرد و میان آن دو، رابطهای صمیمی و عمیق شکل میگیرد. وستا، برخلاف دیگران، هرگز با ترحم یا دلسوزی به جنت نگاه نمیکند و همین باعث میشود جنت احساس امنیت و ارزشمندی کند. با گذشت زمان، وستا راز بزرگش را با جنت در میان میگذارد: او یک اژدهاست که برای ادامهی حیات خود به همراهی دختری جوان و پاکدامن نیاز دارد. این افشاگری، دنیای جنت را زیرورو میکند، اما بهجای ترس، نوعی همدلی و عشق میان آن دو شکل میگیرد. حادثهای ناگهانی (آتشسوزی خانه) جنت را در موقعیتی قرار میدهد که باید میان فرار یا ماندن کنار وستا یکی را انتخاب کند. در نهایت، جنت با پذیرش تفاوتها و عشق به وستا، تصمیم میگیرد با او بماند و همراهش به دنیایی تازه قدم بگذارد. داستان با پررنگکردن مفاهیمی چون زیبایی درونی، پذیرش تفاوت و قدرت عشق، پایانی امیدبخش و متفاوت رقم میزند.
چرا باید کتاب روح زیبا را بخوانیم؟
روح زیبا اثری است که با ترکیب عناصر فانتزی، ترس و رئالیسم احساسی، تجربهای متفاوت از داستانگویی ارائه میدهد. این کتاب نهتنها به موضوعات کلاسیکی چون راز، هویت و عشق میپردازد، بلکه با نگاهی تازه به افسانههای اژدها و قربانی، کلیشهها را به چالش میکشد. روایت داستان از زاویهی دید شخصیتی آسیبدیده اما مقاوم، باعث میشود مخاطب با دغدغههای عمیق انسانی مانند پذیرش خود، ترس از طردشدگی و جستوجوی معنا همذاتپنداری کند. همچنین، رابطهی میان جنت و وستا، با تمام پیچیدگیها و تفاوتهایشان، تصویری از دوستی و عشق فراتر از ظاهر و مرزهای معمول ارائه میدهد. برای کسانی که به داستانهای کوتاه با فضای رازآلود و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند، این کتاب میتواند تجربهای تأثیرگذار باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای فانتزی، عاشقانه و ترسناک پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که با موضوعاتی مانند پذیرش تفاوت، هویت، تنهایی و جستوجوی معنای زیبایی درگیر هستند، این اثر میتواند الهامبخش و تأملبرانگیز باشد. دانشجویان ادبیات، دوستداران افسانهها و افرادی که به روایتهای شخصیتمحور علاقه دارند نیز از مطالعهی این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب روح زیبا
«اتاق نیمهتاریک بود. چراغهای گازی کمنور شده و پردهها، با اینکه هنوز ظهر نشده بود، کشیده شده بودند. جنت بهسختی میتوانست طرح کاغذدیواری سبز تیره با نقش گلهای طلایی، یا طرح پارچهٔ بروکاتی مبل زیر پایش را تشخیص دهد. کمرش را صاف نگه داشته و دستهایش را با اضطراب در هم گره زده بود. چهرهٔ زنی که روبهرویش روی صندلی دستهدار نشسته بود کاملاً در سایه پنهان بود. روبندی سیاه صورت او را پوشانده بود. جنت فقط میتوانست برق چشمهایش و حرکت لبهایش را هنگام حرف زدن ببیند ـ همین و بس. با خود فکر کرد شاید لیدی وستا در سوگ کسی نشسته است. شاید همین هم دلیلِ نیاز او به داشتن یک همراه باشد ـ شغلی که جنت حالا برای آن در حال مصاحبه بود. آتش خوشبو و آرامی در بخاری میسوخت و اتاق را بیشازاندازه گرم کرده بود. از همان لحظهای که پیشخدمت سالخورده در را گشود و جنت پا به خانه گذاشت، گرمای خانه را حس کرده بود. پیش از آن هم دلشوره داشت، و این گرمای خفهکننده فقط حالش را بدتر میکرد. انگشتهای گرهخوردهاش خیس از عرق بودند و قطرهای عرق از زیر لباسش به پشتش سُر میخورد. تنها دلخوشیاش این بود که مبلی که روی آن نشسته بود کنار شومینه قرار نداشت. او علاقهای به نزدیکی به شعلهها نداشت ـ نه بعد از آن حادثه.»
حجم
۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه