کتاب رودلف کارناپ: ساختار منطقی جهان
معرفی کتاب رودلف کارناپ: ساختار منطقی جهان
کتاب رودلف کارناپ: ساختار منطقی جهان نوشته توماس اوبن است. این کتاب بخشی از مجموعهای با عنوان «متون محوری فلسفه» است که بناست با توضیحاتی کوتاه و روشن، گرچه نه ابتدایی، مهمترین آثار تاریخ فلسفه را به خوانندگان معرفی و آنها را برای مواجهه با خود این متون آماده و ترغیب کند.
درباره کتاب رودلف کارناپ: ساختار منطقی جهان
ساختار منطقی جهان (۱۹۲۸) برای فهم جنبش فلسفیِ موسوم به «پوزیتیویسم منطقی» یا «تجربهگرایی منطقی» اثری کلیدی است. این کتاب مدتهایی مدید اسیر بدفهمی بود، اما اخیراً دیگربار توجهها بدان جلب شده است؛ کتابی که زمانی آن را تکملهای آشکارا پدیدارگرایانه بر رسالهی ویتگنشتاین میشمردند اکنون بهخودیخود اثری بسیار پیچیده تلقی میشود. کارناپ در این اثر هدفی را دنبال میکرد که میتوان بیمناقشه به حلقهی وین نسبت داد: تدارک توضیحی در باب ماهیتِ معرفت علمی که برای واپسین پیشرفتهای [علمیِ] آن دوره بسنده باشد؛ او همچنین در پی هدف خود بود: توجیهِ امکانِ معرفت ابژکتیو، با بسط زبانهایی برساخته برای شاخههای علم. کارناپ به دنبال دفاع از ادعای معرفتیِ علم نبود ــ آن هم با تحلیل زبانهایی که علم عملاً به کارشان میگیرد ــ بلکه در تدارکِ بازسازی عقلانیِ چارچوبهای منطقی- زبانیِ نظریههای علمی بود (بهجای تحلیل آنها در صورتِ دادهشدهی تاریخیشان). اهمیت این بازسازی در شرح روشنی است که از معنا و مبنای تجربیِ گزارههای علمی ارائه میدهد.
خواندن کتاب رودلف کارناپ: ساختار منطقی جهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب رودلف کارناپ: ساختار منطقی جهان
کی از ایدههای اصلیِ نظریهٔ نظامهای ساختی این بود که نشان دادنِ معناداریِ یک گزاره مشتمل است بر نشان دادنِ اینکه این گزاره در نسبت منطقیِ معینی با گزارههای مربوط به محتوای آگاهی فرد قرار دارد. در ساختار، کارناپ نسبتِ تحویلپذیری۱۸ منطقی را اختیار میکند. بر اساس این الگو، میتوان از طریق ساختهای منطقیِ محضی که از عناصرِ تجربهٔ بیواسطه برمیآیند تصویر علمیِ جهان را ایجاد کرد. با این حال، لازم به ذکر است که کارناپ تأکید داشت در این ساخت باید صرفاً بر اساس ساختار پیش برویم. ترسیم شرایط معناداری را باید از کیفیت تجربیِ حالات آگاهی و از معنای شهودیِ واژگان مربوطه مجزا کرد و فقط از توصیفهای علمی، یعنی نسبتمندِ، ابژهها و محمولهای مصداقی استفاده کرد.
بنابراین باید کلانطرحِ فلسفیِ ساختار را از راهبرد علمیای که بناست از طریقش بازسازیِ معرفتِ تجربی اجرایی شود جدا کرد. کلانطرحِ کارناپ مشتمل بر تدارک نوعی «تبارشناسی مفاهیم» است، که آنها را به مبنایی در دادهٔ پدیداری مرتبط میکند. وقتی این زمینهٔ پدیدارگرایانه مهیا شود، معرفتْ خود ابژهٔ تحلیل علمی میشود: خودِ داده است که متعلَقِ توصیف ساختارِ نسبتمندش است
حجم
۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه