کتاب عیسی پسر انسان
معرفی کتاب عیسی پسر انسان
عیسی، پسر انسان، نوشته جبران خلیل جبران، نویسنده و شاعر و اندیشهورز لبنانی است. این اثر چهارمین کتاب از مجموعه آثار جبران است که نشر سخن منتشر کرده است.
عیسی پسرِ انسان آخرین سرودی بود که جبران در ستایشِ زندگی سر داد. پس از پیامبر که نشاندهنده اوجِ تحوّلِ فکری نویسنده است، جبران مبادی و مبانی مکتبِ پیامبر را در این اثر و در شخصیتِ عیسی متبلور کرد.
دیدگاه جبران با روایت اناجیل اربعه از عیسی متفاوت است. او عیسی را پسر انسان میداند . او نام و مضمون این اثر را به بیان این دیدگاه خود اختصاص داده است. مسیح جبران انسانی است آزاده و مقتدر، شوریده بر سنّتهای دینی و اجتماعی و نظامهای سیاسی، و در عینِ حال داعیهدارِ رسالتی تازه بر پایه بخشایش و مهر است. ه نظرِ او، عیسی همچنان که اهل رأفت بود قاطع بود، و هرگز نگونبخت یا متظاهر به نگونبختی نبود. عیسایی که پسرِ انسان است فرزندِ محیط و زمانه خویش است، و هر آن که با او حشر و نشر دارد یا از او بهره میجوید و یا سخنی از او میشنود، بر اساسِ زمینه درک و دریافتِ خود، و نیز بر پایه مصلحتِ شخصی خود، با او مدارا میکند یا بر او میتازد.
درباره کتاب عیسی پسر انسان
عیسی پسرِ انسان جلوهگاهِ دیگرِ ذهن و هنرِ جبران است. او در این اثر، در سخن از عیسای موردِ نظرِ خود، به نقلِ روایتهای متعدّد و متنوّع از زبانِ معاصرانِ مسیح میپردازد؛ از زبانِ مرید و همسایه و دوست و دشمن. این شخصیتها یا در انجیل مذکورند، یا آفریده تخیلِ نویسندهاند.
جبران خودش یکی از شخصیتهای این مجموعه است که با نام «مردی از لبنان، نوزده قرن بعد» با عیسی مسیح سخن میگوید.
جبران در این کتاب بر آن است که درباره عیسی مسیح دیدگاهی متفاوت با تحلیلِ مؤرّخان از حیات و شخصیتِ او به دست دهد. او میخواهد عیسی را از منظرِ خود تصویر کند. اگر پند میدهد، پندِ او به سبک و سیاقِ وصایای انجیل است، اما به لحاظِ مصداق و مبنا متفاوت است. اگر حوادثی را نقل میکند، به اقتضای روحیه و طبعِ خود در آنها حذف و اضافههایی روا میدارد. جبران در این کتاب تاریخ نمیگوید، بلکه او شاعر و هنرمندی است که از شعر و هنرِ خود الهام میگیرد. مسیحی که جبران توصیف میکند از دایره اناجیل فراتر است ، مسیح جبران به دنبال تحقق شریعتی تازه و کشف عهدی جدید است.
درباره جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران، در سال ۱۸۸۳ در خانوادهای مسیحی در البشری، ناحیهای کوهستانی در شمال لبنان متولد شد. خانواده او تهیدست و پدرش بیمسئولیت بود و او از تحصیلات رسمی بازماند و آموزشهایش محدود به دیدارهای منظم با یک کشیش روستایی شد که او را با اصول دین و انجیل و زبانهای سوری و عربی آشنا کرد. بعد از دستگیری پدرش به دلیل پرداخت نکردن مالیات توسط دولت عثمانی، جبران سرانجام با مادرش به امریکا کوچ کرد و در بوستون ساکن شد، به مدرسه رفت و هوش و ذکاوت خود را نشان داد. جبران در نوزده سالگی خانوادهاش را بر اثر بیماری سل از دست داد و تحت سرپرستی زنی به اسم ماری هسکل که مدیر دبیرستان بود، از نظر فرهنگی رشد کرد و بالید. پس از اتمام تحصیلات برای گذراندن دوره نقاشی به پاریس رفت. جبران در سی و پنج سالگی، نخستین کتاب انگلیسی زبان خود را به پایان رساند و با نام مرد دیوانه در دسترس علاقهمندان خود گذاشت. او در طول زندگی خود با بزرگان زیادی همچون ویلیام بلیک، روستاند، دبوسی و مترلینگ آشنا شد و بهترین و پختهترین سرودهها و نقاشیهای عمرش را در سالهایی که در نیویورک محفلی با دوستان ادیب و هنرمندش داشت، آفرید. با وجود همهی این تلاشهای هنری، هنوز موقعیت جبران به عنوان یک نویسنده در جامعه پابرجا نشده بود، تا اینکه در سال ۱۹۲۳ با انتشار کتاب پیامبر و استقبال فراوانی که در سراسر دنیا از این کتاب شد، جبران موقعیت هنری خود را برای همیشه تثبیت کرد. از جبران رویهم رفته شانزده کتاب به زبانهای عربی و انگلیسی بر جا مانده است که عروسان دشت، نوگفتهها و نکتهها، ارواح سرکش، دیوانه، عیسی فرزند انسان و پیامبر برخی از آنها هستند.
جملاتی از کتاب عیسی پسر انسان
در کناره دریای جلیل بودم که نخستین بار عیسی مولا و راهنمای خود را دیدم. برادرم اندریاس با من بود و ما دامِ صیادی در آب میانداختیم.
موجهای دریا متلاطم و بلند بود و ما چند ماهی بیش صید نکرده بودیم. و بارِ غم بر دلِ ما بود.
ناگهان عیسی کنارِ ما سبز شد، انگار در همان لحظه پدید آمده باشد، زیرا ندیده بودیم که به ما نزدیک شود.
او ما را به نام خواند، و گفت: «اگر از پی من بیایید شما را به خلیجکی در دریا راهنمایی میکنم پر از ماهی.»
همین که چشمم به رخسارش افتاد دام از دستم افتاد، زیرا شعلهای در درونم درگرفت و من او را بازشناختم.
برادرم اندریاس به سخن درآمد و گفت: «ما همه خلیجهای کوچک را در این سواحل میشناسیم، و میدانیم که در چنین روزی توفانی ماهی به اعماقِ آب و بهدور از تورِ دامهای ما پناه میبرد.»
عیسی پاسخ داد: «تا کرانههای دریای اعظم از پیام بیایید. شما را صیادِ مردم خواهم کرد. و تورهای شما هرگز تهی نخواهد بود.»
و ما قایق و تورِ خود را رها کردیم و از پی او رفتیم.
من خود به نیرویی نامرئی که ملازمِ او بود کشیده شده بودم.
من در کنارِ او، نفَس در سینه حبس کرده و غرقِ تحیر، راه میرفتم. برادرم اندریاس نیز پشتِ سرِ او بود، آشفته و مبهوت.
همچنان که به روی ماسهها میرفتیم من به خود جرئت دادم و به او گفتم: «آقا، من و برادرم از پی شما خواهیم آمد و هر جا بروید ما نیز خواهیم بود. اما اگر راضی میشوید که امشب به خانه ما بیایید، به دیدارِ شما سرافراز خواهیم بود. خانه ما بزرگ و سقفِ آن بلند نیست، و شما بر سرِ خوانی درویشانه خواهید نشست. با این همه، اگر در کلبه ما منزل کنید به چشمِ ما کاخ خواهد بود. و چون شریک نانِ ما شوید، شهریارانِ دیار به ما که در حضورِ شماییم غبطه خواهند خورد.»
و او گفت: «باشد، امشب مهمانِ شما خواهم بود.»
من در دل شادمان شدم. و ما ساکتْ پشتِ سرِ او قدم برداشتیم تا به خانهمان رسیدیم.
حجم
۱۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۲۵ صفحه
حجم
۱۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۲۵ صفحه