کتاب زندگی در غبار
معرفی کتاب زندگی در غبار
زندگی در غبار رمانی با مضمونی اجتماعی (کودکهمسری) نوشته لیلا اسکندریان درباره زندگی دختری به اسم گلی است که در سن پایین مجبور به ازدواج میشود.
خلاصه کتاب زندگی در غبار
محمود و پری زنی و شوهری در آستانه شصت سالگی هستند و زندگی خوبی دارند و تنها دغدغه زندگیشان پسر و عروسشان ناصر و رویا هستند که بچهدار نمیشوند. روزی بعد از این که محمود از پیادهروی برمیگردد متوجه گریه نوزادی جلوی در خانه میشود. به سمت صدا میرود و بچه سرراهی را برمیدارد و به خانه میبرد. ناصر و رویا بچه را میبینند و تصمیم میگیرند او را نگه دارند که ناگهان مادر بچه گریان سرمیرسد و التماس میکند بچه را به او پس بدهند و داستان از این جا وارد زندگی گلی مادر هیجده ساله نوزاد میشود.
جملاتی از کتاب زندگی در غبار
گلی با صدای بوق ماشینی که با سرعت از کنارش گذشت به خود آمد. آنقدر فکر و خیال او را در خود غرق کرده بود که متوجه رسیدن به میدان شلوغ و پرتردد نشده بود. اطراف را نگاه کرد. ایستگاه تاکسی چند متر پایینتر بود. دستی روی صورت عرق کرده و شیرین شاهین کشید و برای رها کردن کودکش از گرمای نزدیک ظهر به طرف ایستگاه به راه افتاد. قبل از رسیدن به ایستگاه، ماشینی کنار پایش مسافر پیاده کرد؛ از فرصت استفاده کرد و سوار ماشین شد. طبق عادت همیشگی کنار در کز کرد و به فضای شلوغ و پر ازدحام بیرون چشم دوخت. بچههای قد و نیم قد در پیادهرو یا سوار بر سرویسها دیده میشدند که در لباس فرم مدرسه تمیز دادنشان از هم سخت بود. انگار همگی یک شکل و قیافه بودند. چقدر دلش میخواست او هم تفاوتی با آنها نداشت و میتوانست درس بخواند و پا در دانشگاه بگذارد.
حجم
۳۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۱ صفحه
حجم
۳۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۱ صفحه
نظرات کاربران
داستان جذاب وزیبایی داشت
از خوندن کتاب لذت بردم
شروع خوبی داشت .وکشش اینو داشت که تا اخر بخونیش .تا حدودی قابل حدس نبود.بنظرم خوب بود و ارزش وقت گذاشتن رو داشت
کتاب خیلی خوبی بود ارزش خواندن داشت و داستان متفاوت وجالبی داشت پیشنهاد می کنم بخونید 👌📚😍
,کتاب قشنگی بود واقعیتی که در زندگی انسانهای فقیر جامعه تکرار می شود
کتاب جالبی بود متفاوت با تمام کتابهای عاشقانه. بخصوص که نویسنده خواسته با ازدواج گلی و سیامک تابو شکنی کند .صرف نطر از کاستی های کتاب که شاید بخاطر تجربه کم نویسنده باشد من خواندنش را توصیه میکنم.
خوب بود
تا اخر داستان هی میگفتی شاهین باباش فلانیه فلانیه و اخرشم چیزی شد که فکرشو تقریبا نمیکردی...هی دنبال این بودی حدس بزنی و این برام جذاب بود
محشر بود خیلی دوست داشتم لذت بردم از خوندن و حدس زدن هایی که غافلگیر کننده بود
خب اولین چیزی ک نظرم رو جلب کرد موضوع و خلاصه کتاب بود. بعد هم چندتا نظر که همین جا خوندم گفته بودن خوبه شروع کردم به خوندن. داستان شروع خیلی خوبی نداشت ، بصورتی که اگر موضوع کودک همسری نبود