کتاب قلب کوچک سپهر
۴٫۷
(۱۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب قلب کوچک سپهر
داستان «قلب کوچک سپهر» نوشته مهناز فتاحی درباره مادری است که به خاطر بیماری قلبی نوزادش، متحمل سختیها و رنجهای بیشماری میشود و تنها با توسل و توکل است که فرزندش را دوباره به دست میآورد:
وارد بخش نوزادان که میشوم دلم سرشار از شادی میشود. کنار اتاقک شیشهای کوچک میایستم. بچه را آرام بلند میکنم و توی بغلم میگیرم. بیحال است. یک لحظه نگاهم میکند، اما دوباره چشمهایش را میبندد. سعی میکنم او را وادار کنم تا شیر بخورد، اما دهانش بسته است. تکانش میدهم. زمزمه میکنم: "سپهرم، عزیزم، قهر نکن. به خدا تقصیر من نبود. مرا راه نمیدادند."
بچه بیحال و بیرمق است. بدنش کبود است! روی دستش پر است از جای آمپول. هر کار میکنم بیدار نمیشود. روی کبودیهای دستش را میبوسم؛ یکییکی و اشکم روی همهشان میریزد. میگویم: " مامان، عزیزم، پاشو. تو را به خدا پاشو."
از اتاق بیرون میآیم. اشکهایم را پاک میکنم. دلم میخواهد سرم را به دیوار بکوبم. صدای بهداشتیار مرکز بهداشت توی گوشم است: " به محض اینکه بچه به دنیا میآید، او را روی سینة مادر قرار میدهند و مادر باید او را شیر بدهد. آغوز برای بچه مفید است و..."
فرنگیس: خاطرات فرنگیس حیدرپور
مهناز فتاحی
فرنگیسمهناز فتاحی
باغ مادربزرگ خاطرات بانوی کرد، خانزاد مرادی محمدیمهناز فتاحی
پناهگاه بی پناه (خاطرات بازماندگان بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه)مهناز فتاحی
اردیبهشتی دیگر؛ خاطرات فرار عبدالمجید خزائی از زندان سلیمانیه عراقمهناز فتاحی
قلب کوچک سپهرمهناز فتاحی
من عروسک گلهانممهناز فتاحی
گم بیمهناز فتاحی
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۱۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۱۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
کتاب خیلی عالی هست اما به شدت دردناک این روایت خود خانم فتاح هست که با وجود اینکه پزشکان بهش میگن بیخیال بچت شد حتمی فوت میکنه دنبال درمان قلب نصفه بچه اش میشه و موفق میشه
عالی بود عجب قلمی انگار فیلم سینمایی تماشا میکردم. پر از استرس. بارها از این همه نعمت و سلامتی که خودم و بچه هایم دارند سپاسگزار و شرمنده خداوند شدم سلامتی نعمتی غیر قابل شمارش است خدارا به عدد کلماتش شکر
این کتاب درباره ی مادری هست که تمام تلاش خودش رو برای زنده ماندن بچه اش میکنه و خودش رو نادیده میگیره و به سبب همین تلاش ها خدای بزرگ هم امید اون رو ناامید نمیکنه و سپهر کوچک میتونه
بسیییییااار عالی بود. قلم روان و گیرا داشت.
کدوم بچه ای میتونه هزار بار درد سوزن و سرم و عمل و تیغ و بستری و.......) تحمل کنه سپهر دلم خیلی برات میسوزه مهناز جان دلم برای شما هم میسوزه که مثل پسرت یه عالمه درد و رنج رو تحمل کردی