دانلود و خرید کتاب یکی نبود؛ جلد دوم عاطفه منجزی
تصویر جلد کتاب یکی نبود؛ جلد دوم

کتاب یکی نبود؛ جلد دوم

نویسنده:عاطفه منجزی
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۳.۹از ۳۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یکی نبود؛ جلد دوم

«یکی نبود» نوشته عاطفه منجزی داستانی بلند و دوجلدی درباره یک خانواده و مناسبات آنها است. این اثر را برادرخوانده «داستان نطلبیده» م. بهارلویی دانسته‌اند چون برخی از فضاها و شخصیت‌ها در کتاب مشترک‌اند و هردو به خانواده می پردازند. شهرزاد زن دوم سردار و مادر جوان بهنام است. بهنام یک برادر و خواهر دیگر هم به اسم نیکا و نامدار دارد که از زن سابق پدرش هستند. شهرزاد زمانی که دختری مدرسه‌ای و روستایی و رنج‌کشیده بود، بود با سردار که معلم مدرسه‌اش بود ازدواج کرد و سردار برای او هم حکم پدر را داشت و هم همسر، در خانه او بزرگ شد، دانشگاه رفت و اعتمادبه نفس از دست رفته اش را دوباره پیدا کرد؛ حالا سردار مدتی پیش فوت کرده و نامدار که با شهرزاد میانه خوبی ندارد و هیچ‌گاه به خانه آنها نمی‌آمده، برای دیدن خانواده به خانه پدرش می‌آید. در حالی که همیشه در خانه عمه‌اش می ماند. شهرزاد بوهای خوبی از آمدن نامدار به خانه‌اش نمی‌شنود زیرا آمدن این موجود شروع دردسرهایی کشدار است. فضای قصه آرام و خانوادگی است و مخاطب فرصت برقراری ارتباط با شخصیت‌ها و هضم آنها را به خوبی پیدا می‌کند. نثر منجزی یک‌دست، روان و مرتب است و به‌خوبی و با تغییر لحن می‌دهد، شخصیت‌ها هم در داستان او پرداخت خوبی دارند و این ویژگی‌ها به جذابیت داستان افزوده است. «کت و شلوار سرمه‌ای خوش‌دوختی تن شهرزاد بود؛ کتی کوتاه با شلواری که روی مچ پایش می‌ایستاد. کفش‌هایش پاشنهٔ تیز و لژ بلندی داشت و بندینگ ظریف کفش، دور مچ پایش را گرفته بود. اگر نامدار چند ماه پیش بود که شلوار را برای او حرام اعلام کرده بود، حالا باید یقهٔ شهرزد را دو دستی می‌چسبید که چرا خلاف خواسته و تذکر او عمل کرده است. در این لحظه اما با وضعیتی که داشت از اکثر خانم‌های مجلس می‌دید، باید دست شهرزاد را هم می‌بوسید. کت و شلوار برازندهٔ سرمه‌ای با آن شومیز زیبای گل‌بهی که تُناژ ملایمش ملاحت دو چندانی به‌صورت ظریفش می‌بخشید، داشت مرد لجوج و تعصبی جنوبی را دیوانه می‌کرد. دیوانگی بود که نه حرفی بزند و نه اعتراضی کند، هر چند اگر می‌خواست هم نمی‌توانست و اصلا جایش نبود. به‌علاوه؛ دیوانگی‌های این مدتش برای خودش عالمی داشت نگفتنی، آن قدر نگفتنی و عجیب که بدش نمی‌آمد این جنون ادواری گاه گاهی به‌سراغش بیاید، قلبش را بتکاند و لرز به‌جانش بنشاند! اگر همهٔ این‌ها عوارض دیوانگی و جنون نبود، پس عوارض چه چیز دیگری می‌توانست باشد؟!»
sanaz.f
۱۳۹۸/۰۹/۰۹

واقعا چه دلیلی داره اینقدر یه کتاب طولانی باشه نصف کتاب بیشتر اضافی بود یه رمان خسته کننده

mahssnaji8
۱۳۹۹/۰۹/۲۵

ضمن خسته نباشید به خانم منجزی عزیز ولی واقعا نیازی نیست برای اینکه اطلاعات ادبی تون رو به رخ خواننده بکشانید ایییین همه استعاره و کنایه و وووووو به کار ببرید واقعا یه داستان به این ساده ایی رو این همه

- بیشتر
زهرا
۱۳۹۹/۰۳/۱۰

داستان خوبیه البته بعضی جاها خیلی کش داره . البته هر کسی اینو میخونه باید نطلبیده خ بهارلوئی رو هم بخونه تا داستان کامل بشه

ماه ناز
۱۴۰۲/۰۵/۱۹

داستان خوب بود تکراری و کلیشه ایی نبود ولی به نظرم لازم نبود دو جلد باشه چون واقعا دیالوگ ها و گفتگوها خسته کننده بود . می توانست جمع و جور تر باشه و خیلی حاشیه پردازی نشود

parisa1368
۱۴۰۱/۰۳/۱۶

خیلی عالی تر از عالی بود نخونید از دستتون رفته

✨Dreamer Witch✨
۱۴۰۰/۱۰/۱۰

کتاب خوبی بود. فضای صمیمی و دوست‌داشتنی‌ای داشت و یه جاهایی‌ش واقعاً خیلی بامزه‌ می‌شد. طولانی بود اما دوستش داشتم.

minoo
۱۴۰۰/۰۳/۲۴

داستان خوبی بوداما خیلی خسته کننده بودتوضیحات اضافه کلیشه ای اززیبایی کتاب کم کرده بود

ل.صفوی
۱۳۹۹/۰۹/۱۹

به نظر من این داستان میتونست خیلی خوب فقط در یک جلد تمام شود. توضیحات بسیار تکراری و اضافه نیازی نبود. خصوصا اگر داستان نطلبیده خانم بهارلویی را خوانده باشید این داستان خیلی طولانی و کسل کننده براتون میتونه باشه.

- بیشتر
شیوا
۱۳۹۹/۰۳/۲۲

خانم منجزی نویسنده خوبیه ولی خیلی خیلی خیلی به جزئیات می پردازه تا جایی که واقعا از خواننده انرژی می گیره به خصوص در این کتاب. واقعا این همه ریز گفتگوهای عادی روزمره لازمه در یک داستان بیاد؟

zahra0814
۱۳۹۹/۰۱/۲۹

به نظرم خیلی طولانی بود و خسته کننده

حجم

۶۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۶۷ صفحه

حجم

۶۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۶۷ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان