کتاب کارل مارکس: سرمایه
معرفی کتاب کارل مارکس: سرمایه
«کارل مارکس: سرمایه» اثر تام راکمور از مجموعه متون محوری فلسفه است که تاریخ فلسفه و سیر تحول این علم را از خلال آثار برجسته و بنیادین صاحب نظران و دانشمندان این حوزه روایت میکند.
در کتاب حاضر از این مجموعه، اندیشه کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) متفکر، فیلسوف، جامعهشناس، تاریخدان و اقتصاددان آلمانی و برداشت او از اقتصاد سیاسی در کتاب «سرمایه» اش بررسی میشود.
این کتاب از برخی تفاوتها بین اقتصاد سیاسیِ مارکسی و اقتصاد سیاسی «متعارف» بحث میکند، سپس برای تشریح رویکرد مارکسی به کتاب «سرمایه» میپردازد و با برخی اشارات دیگر دربارهی برداشت مارکس از اقتصاد سیاسی پایان مییابد.
در بخشی از این اثر میخوانید:
«برای اینکه درک روشنی از اقتصاد سیاسی مارکسی داشته باشیم، لازم است آن را از چنگ مارکسیسم رها سازیم. مارکسیسم بر گسست میان مارکس و هگل، و گسست میان اقتصاد سیاسی مارکسی و فلسفه، تأکید دارد. در مقابل، من بر پیوستگی میان مارکس و هگل، و میان اقتصاد سیاسی و فلسفه، تأکید خواهم کرد. به همین قیاس، اقتصاد متعارف یا جریان اصلیِ اقتصاد بر تفاوتِ نوعی میان اقتصاد و سیاست تأکید دارد، در حالی که مارکس بر پیوستگی آنها اصرار میورزد و، بهعنوان نتیجهی بیواسطهی آن، توجه را به خصلتِ ذاتاً سیاسیِ علم اقتصاد جلب میکند. نکتهی اصلیای که مطرح خواهم کرد این است که اقتصاد سیاسی مارکسی و جریان اصلیِ اقتصاد را نمیتوان مستقیماً با هم مقایسه کرد؛ آنها با هم متفاوت هستند، و در زمانهای که به نظر میرسد مارکسیسم به شیوهای برگشتناپذیر زوال یافته است، رویکرد مارکسی به اقتصاد سیاسی بیش از هر زمان دیگری [با مسائل ما] مرتبط است.»
حجم
۷۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۷۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
قبل از هر چیز این نکته قابل ذکر است که سرمایه (داس کپیتال) از مهمترین آثاری هست که خواندنش برای هر اقتصاددانی بالاخص حامیان کپیتالیسم ضروری هست؛ چرا که برخلاف نظر مارکس معتقد هستم که تناقضات درونی در کپیتالیسم به
کتاب خوبیه برای آشنایی با مهمترین ایدههای مارکس در کتاب سرمایه.
برای منی که از سرمایه مارکس چیزی نمی دونم واقعا عالیه نقد و بررسی کتاب در حد من نیست و بیشتر به من آموزش داد!
نویسنده در حینی که میخواهد کتاب سرمایه مارکس را توضیح دهد، می کوشد، مارکس را از دست انگلس و مارکسیست ها نجات دهد. پس از کمی توضیح در مورد کلیت مارکس و اینکه غلط است بگوییم مارکس از فلسفه بریده
کلا مارکس رو باید تشخیص دهنده قابلی دونست اما نباید تجویز کننده درستی به حساب آورد