با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

کتاب در کوچههای خرم شهر
۵٫۰
(۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب در کوچههای خرم شهر
«هنوز هم پس از گذشت سالها صدای بچههای خرمشهر را در کوچه پس کوچههای شهر میشنوم. هنوز هم تکتک کوچهها و خیابانها و خانههای شهر مقابل چشمانم هستند؛ آن ویرانهها، آن نخلهای از کمر خم شده، گویی باز هم صدای شلیک میآید، صدای داد و فریاد میآید. یک عراقی روی دیوار سالم ماندهای با خط درشت به عربی مینویسد: جئنالنبقی یعنی آمدهایم که بمانیم! و من به یاد حرفهای بهروز مرادی میافتم. وقتی خرمشهر آزاد شد بهروز با دیدن این شعار بلند فریاد کشیده بود: «نمیتوانید؛ نتوانستید! خرمشهر تبدیل به گورستان شما شد!»
«درکوچههای خرمشهر» نوشته مریم شانکی دفتری از خاطرات بچههای خرمشهر در دوران هشت سال جنگ تحمیلی است. کسانی که هر یک به نوعی درگیر جنگ بودهاند و وقایعی جانسوز را با چشمان خود دیدهاند، حالا برای شما بازمیگویند تا بدانید:
«گلولههای توپ پشت سر هم میآمدند. هدف بیسیم بود، اما همهشان به طالقانی میخورد. فضای شهر از صدای به همآمیخته انفجار و آژیر آمبولانس انباشته شده بود. تا ساعت هشت شب منتظر شدم. شهناز در بیمارستان مانده بود. طاقتم طاق شد و راه افتادم. به هر زحمتی بود، خودم را به بیمارستان رساندم و داخل شدم. خدایا چه میدیدم؟! زنها و مردهای بیدست و بیپا، پیکرهای بیسر، پارههای گوشت انسان، کودکان زخمی و نیمهجانی که به خون آغشته بودند. مشغول شدم. تنها، نیرویی مرموز و درونی بود که مرا روی پا نگه میداشت. من که حتی تحملدیدن یک جراحت ساده را نداشتم، از دیدن زخمی جزیی ناراحت میشدم، حالا تا مچ پا توی خون بودم. دیگر وحشتم ریخته بود. مثل درختی که برگهایش با نسیم پاییز بریزد! اما این نسیم چه بود و از کجا میوزید؟
برادری را آوردند که دستش از تن جدا شده بود. صحنه رقتانگیز و دردناکی بود. سعی کردم با او حرف بزنم و دلداریاش بدهم، ولی به زودی فهمیدم که ایمان او بالاتر از این حرفهاست که نیاز به دلداری داشته باشد. شهناز را دیدم و جلو رفتم. امّا او بیتوجه به من کار میکرد. در چهره تمام بچهها، فقط درد بود و اندوه. هیچ حالت دیگری دیده نمیشد. همه نگران بودند. مهتاب، شهر را روشن کرده بود. بچهها ناراحت بودند و میگفتند که این به نفع عراقیهاست. همه در آرزوی صبح بودیم.»
روطه؛ جبههای به عرض ۱۰ متر![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
احمد رضا طاووسی
با چشمهایم جنگیدم؛ خاطرات دیدبان و دیدهور هرمزگانی جانباز شهید مراد هنرمندزهرا اسپید
مه در مهمحبوبه معراجیپور
جای پای جلالمهدی قزلی
سایه تاک؛ خاطرات سروان پیادهی چتربازراحله صبوری
روزهای سویدانیاحمد راسخی لنگرودی
عاشق داعشی منهاجر عبدالصمد
کلاه قرمزیهازهره علیعسگری
پاداش و کیفربیژن کیانی
فوتبال و جنگمحمود جوانبخت
گمشده من: سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت دکتر محسن رضاییمحمدمهدی بهداروند
زندان موصلعلیاصغر رباطجزی
تشنگان قلههای برفگیر؛ خاطرات بخشعلی ثابتیساسان ناطق
فرمانده شهرداوود بختیاری دانشور
شاهنشاه در کوچهی دلگشا؛ وقایعنگاری (و ایضاً سیاهبازی)محمدعلی علومی
حجم
۳۱۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۳۱۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
بسیار کتاب عالی درمورد مردم سختی کشیده خرمشهر قهرمان میباشد شادی روح پاک شهدا و شهدا خرمشهر صلوات