کتاب نخل ها تو را می خوانند
معرفی کتاب نخل ها تو را می خوانند
کتاب نخل ها تو را می خوانند نوشته زهرا حیدری است. روایتی داستانی است از زندگی شهید اصغر لاوی از فرماندهان یگان زرهی سپاه پاسداران.
درباره کتاب نخل ها تو را می خوانند
اصغر لاو ی سال ۱۳۳۸ در خرمشهر متولد و سال ۱۳۶۵ در خرمشهر به شهادت رسید. او يکی از فرماندهان شجاع در يگان زرهی سپاه بود. اصغر لاو ی با تکیه بر تجربیاتی که در عملیاتهای مهم و سرنوشتساز طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، محرم، بدر، خیبر و والفجر ۸ کسب کرده بود، در عملیات کربلای ۵ به عنوان فرمانده تیپ زرهی ۲۸ صفر وارد عمل شد. در عملیات کربلای ۵ و در منطقه عمومی شلمچه پس از ده روز نبرد شديد همراه با ۱۴ تن از هم رزمانش به افتخار شهادت نائل آمد. نویسنده میگوید طی بیست و هفت سالی که از زمان شهادت او میگذشت، همیشه دغدغه آن را داشتم که گوشهای از شجاعت، اخلاص، مسئولیت پذیری، کارآمدی، تفکر و تخصص او را در قالب کتابی فاخر انتشار دهم پس کتاب نخل ها تو را می خوانند را نوشتم.
جنگ ایران و عراق یا جنگ هشتساله که در ایران با نام جنگ تحمیلی و دفاع مقدس شناخته میشود طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. در بسیاری از منابع عربی و بعضی منابع غربی از آن با عنوان جنگ اول خلیج یاد شده است در زمان صدام حسین در عراق جنگ ایران را با نام قادسیهٔ صدام از یاد میکنند،. جنگ به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ یا ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در این روز درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با حمله همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و حمله نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ کامل تبدیل شد.
حمله عراق به مناطق شهری و غیرنظامی از روز سوم جنگ آغاز شد. اهواز اولین هدف غیرنظامی در جنگ بود که در ۲ مهر ۱۳۵۹ نیروی هوایی عراق آن را بمباران هوایی کرد. بعد از آن در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۵۹ دزفول مورد هجوم ۴ فروند میگ عراقی گرفت. در این حمله ۷۰ نفر ساکنان شهر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند و خسارتهای وارد شده به شهر بسیار زیاد بود. نیروی نظامی ایران تا خرداد ۱۳۶۳ از بمباران مناطق غیرنظامی عراق خودداری کرد. شورای امنیت که در مورد حملهی عراق سکوت کرده بود، برای اولین بار تنها چند روز بعد و در یکم تیر ۱۳۶۳ از طرفین درخواست کرد تا از بمباران مناطق غیرنظامی دست بردارند.این جنگ خونین ۸ سال ادامه داشت و در پایان با تلاش سربازان و فرماندهان ایرانی مانند اصغر لاوی بدون از دست دادن یک متر خاک به پایان رسید.
خواندن کتاب نخل ها تو را می خوانند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به زندگی شهدا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نخل ها تو را می خوانند
فالگیر بلند شد و گفت: خواهر، فال ما ردخور نداره. دعای مهر شوهر، دعای ذلیل کنی، دعای رزق و روزی، دعای بخت بازکنی، دعای بچهدار شدن، دعای... هر چه بخواهی، توی این کتاب دارم. و اشاره کرد به کتاب جلد چرمی توی دستش.
بیبی، دست اشرف را گرفت و گفت: نه، برادر. فال مرا خدا گرفته.
فالگیر، عاصی به حمديه نگاهی کرد و گفت: نگاه کن، خواهر... وقتمونه مایم از نان خوردن انداختی... چند جای ديگه وعده داده ام؛ بايد برم.
حمديه با دست بیبی را روی زيلو کنار خود نشاند و رو به فالگیر گفت: خوبه! تو هم حالا بازارگرمی می کنی!
زنها با زور بیبی را نشاندند. بیبی، چادر را کیپ صورتش گرفت و نشست. فالگیر، کتابها را تر و فرز باز کرد. زنها با کنجکاوی سرخم کرده بودند روی کتاب فالگیر. فالگیر شروع به سؤال و جواب کرد. حالا دخترها هم از بالای سر زنها سرک میکشیدند و در گوش هم پچ پچ میکردند. فالگیر، چیزهایی روی کاغذ نوشت و گفت: بچهات پسره، خواهر. حالا، يا بايد اسمش را بگذاری قربانعلی، يا ابراهیم، يا اسماعیل...
زن ها گفتند: مبارکه ايشالله! پسره، به سلامت.
بیبی، دست به کاسهی زانو گرفت و گفت: پسر بزرگم اسمش اکبره. من به نیت آقا علی اصغر، می خوام اسم این يکی را بگذارم اصغر. و بلند شد، گره گوشهی روسریاش را باز کرد، و سکهای حق فالگیر را داد. حالا زنها از فالگیر میخواستند فالشان را بگیرد. يکیشان که دال عدس پاک میکرد، گردن کشید و گفت: يک سر کتاب هم برا ای دختر من باز کن، بختش باز بشه، کا کا!
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۵۸ صفحه
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۵۸ صفحه