دانلود و خرید کتاب تعقیب گوسفند وحشی هاروکی موراکامی ترجمه مهدی غبرایی
تصویر جلد کتاب تعقیب گوسفند وحشی

کتاب تعقیب گوسفند وحشی

انتشارات:نیکو نشر
امتیاز:
۳.۷از ۲۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تعقیب گوسفند وحشی

دنیای موراکامی را مثل همهٔ نویسندگان شاخص نمی‌توان در چند جمله خلاصه کرد، اما برجسته‌ترین وجه تمایز او با نویسندگان دیگر (گذشته از وجه مشترک درون‌مایه‌های عشق و مرگ و فقدان و جدایی و سرگشتگی و ...) این است که چنان خرق عادت و پدیده‌های عجیب و خیال‌گون را با واقعیت زندگی امروزی ژاپن درمی‌آمیزد و غالباً آدم‌های غیرعادی و نامتعارف را قهرمان داستان‌هایش قرار می‌دهد و نثری چنان سهل و ممتنع و شفاف و گاه شوخ و شنگ (به ویژه در رمان حاضر) دارد که خواننده را بی‌دست‌انداز به دنبال خود می‌کشد و در انتها راوی و خواننده را به درک و فهم بهتری از درونیات خود می‌رساند و با همهٔ اندوه و ملال و گیر افتادن در چنبره‌های هزارتوهای بی‌انتها در نهایت به رهایی و سرخوشی می‌رسد. «تعقیب گوسفند وحشی» به سبک اغلب داستان‌های موراکامی نوشته شده، داستان با پایانی عجیب همراه است و تفاوت بارز آن نسبت به رمان‌ها و داستان‌های دیگر موراکامی، این است که وی در این اثر نوشتن در ژانر پلیسی - جنایی را تجربه کرده‌است. این کتاب روایت شخصیت اصلی داستان از تعقیب کردن گوسفند وحشی افسانه‌ای است که در جسم انسان‌ها حلول می‌کند. او در این رمان عناصر ادبیات آمریکایی و انگلیسی را با مفاهیم ژاپنی درمی‌آمیزد و هویت فرهنگی مردم ژاپن را در دوران پس از جنگ جهانی دوم بازمی‌جوید: بیست و یک‌ساله بود، با تنی جذاب و قلمی و یک جفت گوش به غایت فریبنده و کامل. هم نمونه‌خوان پاره‌وقت شرکت نشر کوچکی بود و هم مدل تجارتی متخصص عکس‌های گوش، و هم دختر تلفنی کلوبی که با احتیاط به دوستان صمیمی خدمت می‌کرد. نمی‌دانم کدام یک را حرفهٔ اصلی خود می‌دانست. خودش هم نمی‌دانست. با این حال، با توجه به خصوصیات اصلی او، باید بگویم استعداد طبیعی‌اش بیشتر حول محور مدل گوش شدن می‌چرخید. خودش هم موافق بود. و وقتی در نظر می‌گرفتی فرصت‌های مدل گوش شدن چقدر محدود و موقعیت و دستمزد چه ناچیز است، درست و خوب بود. از لحاظ مدیر روابط عمومی یا هنرمند گریمور یا فیلم‌بردار، او فقط «صاحب گوش» یا کسی بود که گوش دارد. جان و تنش، سوای گوش، کاملاً دور از تصویر، بیرون از توجه و ناموجود بود.
معرفی نویسنده
عکس هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۴۹ میلادی در توکیوی ژاپن چشم به جهان گشود. پدر و مادر او، هر دو معلم بودند و در مدارس مختلف، ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند. پدرِ هاروکی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری‌ها به‌شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقاله‌ای به نام از «پدرم که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» بیان کرد که آسیب‌های وارده بر پدرش در زندگی او تأثیر به‌سزایی داشته است.

سهراب جعفری
۱۳۹۷/۰۲/۲۶

این کتاب و یک هفته پیش خوندم ،اثری از هاروکی موراکامی وقایع این کتاب بین سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵ اتفاق افتاد راجع به مردی که تو یک عکس به دنبال یک گوسفند خاص و خیالی میگرده تا اینکه سر از

- بیشتر
Zahra Norouzi
۱۳۹۹/۰۸/۲۶

کتاب های موراکامی رو اگه میتونید با ترجمه انگلیسیش بخونید نه ترجمه های شرحه شرحه ی فارسی 🙂

پروا
۱۳۹۹/۰۶/۲۱

هاروکی موراکامی در آخرین کتاب از سه گانه اش ، موضوعِ سرگشتگی ، بی پناهی و یاسِ انسان معاصر را با تمی از مرگ در داستانی سوررئال تر از دو داستانِ دیگر دنبال می کند.این بار راوی در پی یافتن

- بیشتر
سوکورو تازاکی
۱۳۹۹/۱۰/۲۵

داستان جالبی داره .البته خوندن کتاب برای کسانی که با محیط کوهستان اشنا هستند جذابتر هم میشه.وغم بزرگ که همیشه با موراکامی هستش

arash sharif
۱۴۰۳/۰۲/۰۷

برای کسانی که میخواهند این اثر را درک کنند باید دو اثر مهم که زیر بنای تمامی آثار بعدی موراکامی را تشکیل میدهند مطالعه کنند ؛ یکی به آواز باد گوش بسپار و دیگری پین بال . در همین راستا

- بیشتر
Sima_D
۱۴۰۰/۰۳/۲۳

از خواندنش لذت بردم...چقدر یک ذهن می تواند خلاق باشد...

مریم ورکیانی
۱۳۹۹/۱۰/۰۶

ترجمه به شدت سنگین و غیر روان بود. پیشنهاد نمیکنم این ترجمه رو.

علی
۱۳۹۷/۰۹/۱۳

چهارده هزار تومن! چه خبرتونه؟! چه خبرتونه؟!

ن. عادل
۱۴۰۲/۰۷/۰۳

خود کتاب خوب بود اما امان از ترجمه 🤦🏻‍♀️

کافه کتاب
۱۴۰۲/۰۱/۱۵

کتابهای این نویسنده بزرگ همگی قشنگند ولی اگر از این کتاب خوشتان اومده کتاب کشتن شوالیه دلیر این نویسنده هم در همین مایه هاست 👍

اما پی بردم چندان رغبتی به شنیدن اخبار ندارم. اگر چیزی بدون دانستن من رخ می‌دهد، بگذار بدهد. واقعاً نیازی نمی‌دیدم بدانم.
عباس
نشستن توی این برزخ، در قیاس با فولکس واگن قورباغه‌یی من که از دوستی خریده بودم و پانزده سال از ساختش می‌گذشت، آن‌قدر بی‌صدا بود که انگار گوش‌گیر در گوش ته دریاچه‌ای فرو رفته باشی.
Jack
یک فیلم امریکایی را که زیر دریا بود از تلویزیون تماشا کردم. در زمینهٔ پیرنگی پر از غیژ و ویژ ناخدا و افسر اول مدام با هم کلنجار می‌رفتند. زیردریایی از آن فسیل‌ها بود و یکی از خدمه از تنگنا می‌ترسید. اما همهٔ این‌ها مانع نمی‌شد که همه چیز به خیر و خوشی ختم نشود. همه چیز در نهایت به خیر انجامید و از آن‌جور فیلم‌ها بود که می‌گوید شاید جنگ هم چیز بدی نباشد. یکی از همین روزها فیلمی می‌سازند که نسل آدمیزاد با بمب هسته‌یی از روی زمین محو شود، اما همه چیز آخر و عاقبت به خوشی بینجامد.
me
دست‌کم هنوز وجود داشتم.
✿⁠tanin
آدم وسط شهر باشد، با یک میلیون نفر که تو خیابان‌ها پرسه می‌زنند و کسی را نداشته باشد که با او دو کلام اختلاط کند.
ara modiri
نقطه مقابل ملال چیست؟ ماجرا. زندگی دشمن سکون است؛
کاربر ۱۳۸۴۳۹۴
ضعف عین مرضِ ارثی است. مهم نیست چقدر ازش سر دربیاوری، کاری برای علاجش نمی‌توانی بکنی. با یک اشارهٔ دست نمی‌رود. فقط مدام بدتر می‌شود.» «ضعف در برابر چی؟» «همه چی. ضعف اخلاقی، ضعف آگاهی، بعد هم خودِ ضعف وجودی.»
کاربر ۵۲۸۲۷۰۱
چیزی که دارم حرفش را می‌زنم، خیلی انفرادی است. ضعف چیزی است که در بدن می‌پوسد. مثل قانقاریا. من از نوجوانی این حال را داشتم. برای همین دائم دلشوره داشتم. چیزی در درونت در حال پوسیدن است و تو دائم احساسش می‌کنی. می‌توانی بفهمی چه جوری است؟
کاربر ۵۲۸۲۷۰۱
خانه مثل ساعت قدیمی اتاق نشیمن به کار خودش می‌رسید. آدمی که از قضا وزنش زیاد شده، ولی تا وقتی کوکش کنند، به کارش ادامه می‌دهد. اما با آدم‌های رفته و وزن کنترل‌نشده پاره‌های زمان باقی مانده است تا در زندگی رنگباخته روی کف زمین گرد آید.
Tamim Nazari
«اگر شهر بمیرد، چه می‌شود؟» «چه می‌شود؟ هیچ کس نمی‌داند
Tamim Nazari
جایی که خیابان مغازه‌ها یکهو تمام می‌شد، محوطهٔ پارکینگی بود باز پوشیده از انبوه علف هرز. در آن یک هوندا فیرلیدی کِرِم‌رنگ و یک اتومبیل اسپورت، تویوتا سلیکای قرمز، بود. هر دو نوِ نو. چه صحنه‌ای! تازگی و برق و جلای این‌ها در وسط آن شهر مردگان مثل سیلی به صورت آدم می‌کوب
Tamim Nazari
چوپان آئینویی دوره افتاد و از همه پرسید: «چرا پسرها را به جنگی در سرزمینی بیگانه می‌فرستند؟» در این هنگام، چهل و پنج‌ساله بود. هیچ کس جوابش را نمی‌داد
Tamim Nazari
تلفن پس از این حرف تقه‌ای کرد. تقهٔ گوشی ته‌مزهٔ بدی داشت. برای از بین بردن این ته‌مزه سی تا شنا رفتم و بیست تا دراز نشست، بشقاب‌ها را شستم، بعد رخت‌های سه روز را شستم.
Tamim Nazari
آن‌جور فیلم‌ها بود که می‌گوید شاید جنگ هم چیز بدی نباشد. یکی از همین روزها فیلمی می‌سازند که نسل آدمیزاد با بمب هسته‌یی از روی زمین محو شود، اما همه چیز آخر و عاقبت به خوشی بینجامد.
Tamim Nazari
درست است آدم موجب به وجود آمدن زندگی تازه‌ای شود، یا نه. بچه‌ها بزرگ می‌شوند و نسل بعد جایشان را می‌گیرد. نتیجه‌اش چه می‌شود؟ تپه‌های بیشتری را با بولدوزر بشکافند و ساحل اقیانوس بیشتر پر از ساختمان شود؟ ماشین‌های تندروتر گربه‌های بیشتری را زیر بگیرند؟ کی این‌ها را می‌خواهد؟» «این جنبهٔ تاریک موضوع است. چیزهای خوب هم پیش می‌آید، آدم‌های خوب می‌توانند چیزهای ارزشمند بسازند.»
Tamim Nazari
جلو ورودی ساختمان ما لیموزین درازی مثل یک زیردریایی سر برآورده بود. کلِ یک خانوادهٔ ندار می‌توانست زیر کاپوت آن اتومبیل زندگی کند، بس که گنده بود. شیشه‌هایش کبودِ ماتِ آینه‌یی بود و تویش دیده نمی‌شد. بدنه‌اش مشکی پُرهیبتی بود، بی‌هیچ لکه‌ای، نه روی سپر و نه قالپاق‌ها.
Tamim Nazari
گفتم: «می‌خواهمت.» گفت: «باشد.» به این ترتیب، دست‌ها را توی جیب کت‌هامان کردیم و آرام آرام برگشتیم به آپارتمان.
Tamim Nazari
«گاهی آرزو کرده‌ام کاش می‌توانستم به جست‌وجوی چیزی بروم. اما پیش از این فکر کمترین تصوری نداشتم که چه چیز را جست‌وجو کنم.
کاربر ۲۳۶۸۹۹۱
آدمیزاد لزوماً حد وسطی بین امیال و غرورش دارد. تقریباً همهٔ اشیا مرکز ثقلی دارند. این چیزی است که می‌توانیم تعیین کنیم. فقط وقتی از دست برود، آدم تازه متوجه می‌شود که وجود داشته.»
✿⁠tanin
آدمیزاد لزوماً حد وسطی بین امیال و غرورش دارد. تقریباً همهٔ اشیا مرکز ثقلی دارند. این چیزی است که می‌توانیم تعیین کنیم. فقط وقتی از دست برود، آدم تازه متوجه می‌شود که وجود داشته.»
✿⁠tanin

حجم

۳۵۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۳۵۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان