کتاب گیتانجلی
۴٫۳
(۹)
خواندن نظراتمعرفی کتاب گیتانجلی
«گیتانجلی» نیایشهای رابیندرانات تاگور(۱۹۴۱-۱۸۶۱) با ترجمه ترجمه ع. پاشایی است.
تاگور، شاعر و عارف بنگالی عمر پرباری داشته که در طی آن در زمینههای گوناگون فرهنگی، سوای شاعری، کارنامهی بلند و درخشانی پدید آورده است که حتی با یک نگاه زودگذر به آن هم میشود این را فهمید. او بیش از سی نمایشنامه و صد داستان بلند و کوتاه دارد، با بیست مجموعهمقاله در زمینههای دستور زبان، عروض، تاریخ، علم، مسائل اجتماعی و سیاسی، فلسفه و دین و یادداشتهای روزانهی بسیار، نامههای بیشمار، سفرنامهها، کتابهای درسی برای کودکان و خیلی چیزهای دیگر. او در موسیقی دست داشت؛ دو هزار ترانه و سرود ساخت، در کار آموزش شوق و شور بسیار داشت. دانشگاه ویشوَه بهارَتی را بنیاد گذاشت و مستقیم و نامستقیم در سیاست هند نقش چشمگیری داشت. گِرد عالم گشت و شادی و همدلی را بشارت داد. از رهگذر آثار و کارهایش هند در آن ایام نامور شده بود. رویهمرفته چنان شخصیت چشمگیری داشت که مهاتما گاندی دربارهاش گفت: برجستهترین چیزی که در تاگور هست همان شخصیت اوست.
تاگور عارفی عمیقاً انسانگرا و عاشق زیبایی و حقیقت و فرزانگی است. فرزانهای خلاصهی تمامی فرهنگهای جهان. در واقع او آبگینگی تمام حرکتهای تفکر شرق و غرب در هند و شاید هم بیرون از هند است. هم از تجربههای غربی بهره گرفته و هم از سرچشمههای شرقی که در هند بوده نوشیدهاست.
مجموعهی گیتانجَلی (Gitanjali) که به معنی «پیشکش سرود» است برای تاگور جایزهی نوبل سال ۱۹۱۳ را به ارمغان آورد:
رها کن این ذکرگفتن و غزلخواندن و تسبیحگرداندن را!
در آن کنج تاریکِ تنهای معبد با درهای بسته که را میپرستی؟
چشمهایت را باز کن و ببین که خدایت روبهرویت نیست!
او آنجاست که برزگر، زمین سفت را شخم میزند؛
او آنجاست که راهساز سنگها را میشکند.
او با آنهاست، در آفتاب و در باران، و پیرهنش همه خاکی است.
آن ردای مقدس را درآور
و حتا مثل او روی زمین خاکآلود بنشین!
رهایی؟ کجا باید دنبال رهایی گشت؟
حجم
۵۵۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۵۵۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
«آن جا که جان را بیمی نیست و سر، بلند است؛ آن جا که دانش آزاد است؛ آن جا که جهان را دیوارهای تنگ خانهها تکهتکه نکردهاند؛ آن جا که کلمات از عمق حقیقت بیرون میآیند؛ آن جا که تلاشِ بی خستگی، دستهایش را
«یازده» رها کن این ذکر گفتن و غزل خواندن و تسبیح گرداندن را! در کنجِ تاریکِ تنهای معبد با درهای بسته که را میپرستی؟ چشمهایت را باز کن و ببین که خدایت روبهرویت نیست! او آنجاست که برزگر، زمین سفت را شخم میزند؛ او آنجاست
کتاب قشنگی بود ، نقاشی های تاگور خیلی باحال بودن و بعضی جاها متوجه نشدم چی کشیده
این کتاب ر برای چالش کتابخوانی ۱۴۰۳ انتخاب کردم و بعد نخوندمش. از تاگور خیلی سال پیش چن تا داستان کوتاه خونده بودم اما از این شعرهاش خوشم نیومد. کتاب ر به علاقهمندان شعر غیرفارسی، معنویت و عرفان هندی پیشنهاد میکنم. مترجم تو
بعضی از بند هاش که مخاطبش خداست،قربون صدقه خدا رو میره که مشابهش یا حتی بهترش رو میشه تو دعاهای کمیل و .... خوند. از بعضی بندهایی که مث این عاشق های افسرده حرف میزنه، خوشم نیومد.با آه و ناله کردن
کتاب خوبی است