
کتاب ۳۱ روز و پنج انگشت
۳٫۰
(۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب ۳۱ روز و پنج انگشت
«۳۱ روز و پنج انگشت» مجموعه داستانهای کوتاه طنز از محمداسماعیل حاجیعلیان (-۱۳۵۹)،نویسنده معاصر ایرانی است.
بخش کوتاهی از داستان «۳۱ روز و پنج انگشت» را میخوانید:
اولین شبی که فرخرو را دیدم، شب چله بود. مادرم برایم خواستگاریاش کرده و بعد از یک ماه جواب گرفته بود. توی یک کیسه آجیل شب چله ریخت و داد دستم. گفت: «برو نامزدبازی... زود برگردیها، نگن پسرشون هولِه!»
کوبهٔ مردانهٔ در را که زدم، صدای پسربچهای کیه گفت. گفتم: «سیروسم.» صدای خندهاش آمد. بعد گفت: «من هم بیست و نه روزم.» و صدایی دیگر نیامد. کسی نیامد در را باز کند. چند دقیقهای ایستادم. عصبانی شده بودم. محکمتر جفت کوبهها را زدم. این بار صدای دخترانهای کیه گفت. گفتم: «سیروسم.» صدای خندهاش آمد و بعد گفت: «من هم سی و یک روزم.» عصبانیتر شدم. دوباره کوبه را زدم. صدای مردانهای گفت: «کیه؟ درو از جا کندی...
مقابله با پیمان شوم![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
داوود امیریان
شهری پر از مهربانی و مبارزهداوود امیریان
توت فرنگی های اهلیمهدی قلینژاد ملکشاه
۱۳ داستان کوتاه از سیزده نفرعلیرضا محمودیایرانمهر
فرهنگ تصویری نقاشی آسانپدرام حکیم زاده
داستانهای کوتاه طنزمحمد علی علومی
اولینهای تهرانحسام عسگری
فراموشانداوود غفارزادگان
شش گوشهحامد حجتی
کرمی که هیولا شدجعفر توزنده جانی
تام سوئیفت، مخترع جوان (جلد اول: به سوی اعماق)ویکتور اپلتون
کامپیوتر یا رایانه، مساله چیست؟سعید طلائی
بنفشه ها هم می خندندرفیع افتخار
در مصاف گرگهاداوود امیریان
عشق با نان اضافهسیدسعید هاشمی
ایرانشاه![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
محمداسماعیل حاجیعلیان
درست یک پا روی زمین؛ خاطرات ناخدا یکم تکاور سلیمان محبوبیمحمداسماعیل حاجیعلیان
می نارمحمداسماعیل حاجیعلیان
مقام گورخانهمحمداسماعیل حاجیعلیان
آدمک چوبی و سوت بلبلیمحمداسماعیل حاجیعلیان
ایوارمحمداسماعیل حاجیعلیان
نیستدر جهانمحمداسماعیل حاجیعلیان
پاپیلومحمداسماعیل حاجیعلیان
اگه زنش بشم می تونم شمر رو بغل کنم؟محمداسماعیل حاجیعلیان
حجم
۹۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۹۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۵۲,۰۰۰
۲۶,۰۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
چند صفحه اول رو خوندم اما نتونستم ادامش بدم ... انگار پیچیده بود و حتما باید چندبار هر جمله رو میخوندی که سردرگم نشی!