بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ۳۱ روز و پنج انگشت | طاقچه
تصویر جلد کتاب ۳۱ روز و پنج انگشت

بریده‌هایی از کتاب ۳۱ روز و پنج انگشت

امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
این بار صدای دخترانه‌ای کیه گفت. گفتم: «سیروسم.» صدای خنده‌اش آمد و بعد گفت: «من هم سی و یک روزم.» عصبانی‌تر شدم.
سپیده
اولین شبی که فرخرو را دیدم، شب چله بود. مادرم برایم خواستگاری‌اش کرده و بعد از یک ماه جواب گرفته بود. توی یک کیسه آجیل شب چله ریخت و داد دستم. گفت: «برو نامزدبازی... زود برگردی‌ها، نگن پسرشون هولِه!»
سپیده
کوبهٔ مردانهٔ در را که زدم، صدای پسربچه‌ای کیه گفت. گفتم: «سیروسم.» صدای خنده‌اش آمد. بعد گفت: «من هم بیست و نه روزم.»
سپیده

حجم

۹۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۹۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
۱۷,۰۰۰
۵۰%
تومان