دانلود و خرید کتاب توی پرانتز (۲) سیدسعید هاشمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب توی پرانتز (۲) اثر سیدسعید هاشمی

کتاب توی پرانتز (۲)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب توی پرانتز (۲)

«توی پرانتز (۲)» سید سعید هاشمی مجموعه متون طنزی درباره مسایل اجتماعی و فرهنگی مختلفی همچون استفاده از آب، اینترنت، مسئله کنکور، ماهواره، محیط‌زیست و....است: «ماهواره یک رسانۀ شناخته‌شده‌است. همه آن را دیده‌اند و شاید لمسش هم کرده‌اند. اما در هرجا تعریفی دارد. در بعضی کشورها، ماهواره خیلی خوب است. اگر ماهواره نباشد، انگار مردم آن کشور کر و کور هستند. مثل خیلی از کشورهای عربی. این دسته از کشورهای عربی چون برنامه‌های تلویزیونی ندارند، مردمش مجبورند به ماهواره روی بیاورند. بالاخره نمی‌شود که صبح تا شب بنشینند و همدیگر را تماشا کنند. باید یک چیزی باشد که نگاهش کنند. حالا در بعضی از کشورهای عربی مشغولیاتی هست که مردم را سرگرم کند؛ مثلاً در مصر و سودان مردم صبح تا شب مشغول جنگ هستند و می‌زنند توی سروکلۀ همدیگر و حوصله‌شان سر نمی‌رود. اما همه‌جا که این‌جوری نیست. در بعضی از کشورها هم ماهواره خیلی بد و بی‌تربیتی است، مثل کشور خودمان؛ چون برنامه‌هایش با فرهنگ ما هم‌خوانی ندارد. در کشور ما اگر کسی ماهواره بخرد یا باید رویش پرده بکشد و از دید دیگران پنهانش کند یا باید به همه بگوید که مثلاً ساعت خورشیدی خریده‌ام و روی پشت بام نصب کرده‌ام.»

نظرات کاربران

ata0310
۱۴۰۰/۰۴/۱۰

این جلدش هم مثل جلد قبلیش خوب بود

♥︎Book worm♥︎
۱۳۹۹/۱۰/۰۷

بد نبود😕البته من خوشم نیومد. به سلیقه دیگران احترام میزارم😊 نه مثل بعضیها😒

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۶)
پیامبر اسلام (ص) هزار و چهارصد سال پیش چه زیبا فرموده‌اند: «از زمین نگهداری کنید که زمین همچون مادر شماست.» (نهج‌الفصاحه: حدیث ۱۱۳۰)
tari
پسری که از سرعت پایین اینترنت کلافه شده بود، یک‌دفعه با مشت کوبید توی صفحۀ مانیتورش. مادربزرگش که کنارش بافتنی می‌بافت، گفت: «وا... چت شده؟» پسر گفت: «اَه... سرعت اینترنت پایینه!» مادربزرگ کمی بِرّوبِر نگاهش کرد و بعد گفت: «یعنی چی؟!» وقتی دید نوه‌اش جواب نمی‌دهد، گفت: «منظورت اینه که فشارش پایینه؟!» پسر با پوزخند سر تکان داد. مادربزرگ خندید و گفت: «خب اینکه مشت‌زدن نداره. هرکاری راهی داره.» پسر دقیق شد تا ببیند مادربزرگ چه راهی برای بالابردن سرعت اینترنت دارد. مادربزرگ گفت: «عین وقتی که فشار آب کمه! ببین پسرم تو سیم پشت کامپیوتر رو بگیر توی دستت و خم کن. محکم نگه‌دار. اینترنت توی سیم جمع می‌شه. بعد یهو سیم رو ول کن؛ اینترنت با فشار می‌آد توی کامپیوتر. فقط اون سیم رو خیلی نیگر ندار؛ چون ممکنه فشار اینترنت زیاد بشه و بزنه سیم رو بترکونه، کف اتاق اینترنتی بشه. مادرت تازه فرش‌ها رو شسته.»
سیّد جواد
یارو تو اینترنت نمی‌رفت، فیلترشکن به دُمبش بست.
سیّد جواد
اگر کسی با اینترنت ارتباط نداشته باشد، چند سال است مُرده و خودش خبر ندارد. در سال‌های پیش، نبود اینترنت باعث ایجاد زندگی‌های فردی شده بود. کاسب‌ها به قیمت‌های واحد دسترسی نداشتند و هرکس، هر قیمتی را که می‌خواست بر جنس‌هایش می‌گذاشت. دسترسی به اخبار واقعی سخت بود. مسافرت و رفت‌وآمد مشکل بود و دوستی‌ها محدود. البته الان هم که اینترنت وجود دارد، هیچ فرقی نکرده و همان مشکلات باقی است؛ به‌اضافۀ اینکه تا یک کلمه حرف می‌زنی، توی اینترنت پخش می‌شود و تمام دنیا می‌فهمند که تو این حرف را زده‌ای. البته اینترنت خوبی‌هایی هم دارد؛ مثلاً می‌توانیم تحقیق‌ها و پایان‌نامه‌هایمان را از اینترنت برداریم تا وقتمان تلف نشود و بتوانیم به کارهای مهم‌تری برسیم. هیچ‌کس هم خبردار نمی‌شود. تازه، دیگر لازم نیست کلی وقت بگذاریم و آن تحقیق‌ها و پایان‌نامه‌های چند صد صفحه‌ای را رونویسی کنیم. با یک کپی‌پیست، همه‌چیز حل می‌شود؛ دو دقیقه بیشتر وقت نمی‌برد.
S
یارو دستش به اینترنت نمی‌رسید، می‌گفت: پیف‌پیف پهنای باندش کمه!
سیّد جواد
از مسافر اول پرسید: «تو توی بارت چی داری؟» ـ هیچی قربان! وسایل سفر. ـ تو اعدامی. نفر دوم...؟ ـ چندتا کنسرو و کمپوت. ـ اعدام. نفر سوم...؟ رئیس همین‌طور پرسید و پرسید تا رسید به نفر بیستم. ـ بار تو چیه؟ ـ قربان من تاجرم. بارم پفک نمکیه. ـ چی؟! پفک نمکی؟ چه پفکی با خودت داری؟ ـ پفک نمکی قمپز. رئیس رو کرد به افرادش و داد زد: «این مسافر، پفک نمکی قمپز داره. اونو نکشید. برید پفکاشو بیارید.» پفک نمکی قَمپَز، پفکی برای همۀ زمان‌ها...! دلی‌لینگ... .
سپیده
یارو تو اینترنت نمی‌رفت، فیلترشکن به دُمبش بست. به یارو اینترنت نمی‌دادن، سراغ ایمیل‌هاشو می‌گرفت. دانلودکردن دولّادولّا نمی‌شه. هرکه اینترنتش بیش، کپی‌پیستش بیشتر. یارو دستش به اینترنت نمی‌رسید، می‌گفت: پیف‌پیف پهنای باندش کمه!
سپیده
بینندگان عزیز ما الان در یک مغازۀ نانوایی هستیم که با خلاقیت شاطر محترم، به صورتی کاملاً مدرن خدمات ارائه می‌ده. ـ سلام آقاشاطر! ـ ببخشید لطفاً از لفظ شاطر استفاده نکنید؛ بفرمایید دکتر. ـ اِ... چه جالب! شما پزشک هستید؟ ـ نه آقا چه ربطی داره؟ مگه هر دکتری، پزشکه؟ من دکترای نان‌پزی دارم با گرایش سنگک. الانم دارم آماده می‌شم برای فوق‌تخصص خشخاشی.
سپیده
بینندگان عزیز ما الان در یک مغازۀ نانوایی هستیم که با خلاقیت شاطر محترم، به صورتی کاملاً مدرن خدمات ارائه می‌ده. ـ سلام آقاشاطر! ـ ببخشید لطفاً از لفظ شاطر استفاده نکنید؛ بفرمایید دکتر. ـ اِ... چه جالب! شما پزشک هستید؟ ـ نه آقا چه ربطی داره؟ مگه هر دکتری، پزشکه؟ من دکترای نان‌پزی دارم با گرایش سنگک. الانم دارم آماده می‌شم برای فوق‌تخصص خشخاشی.
سیّد جواد
پسری که از سرعت پایین اینترنت کلافه شده بود، یک‌دفعه با مشت کوبید توی صفحۀ مانیتورش. مادربزرگش که کنارش بافتنی می‌بافت، گفت: «وا... چت شده؟» پسر گفت: «اَه... سرعت اینترنت پایینه!» مادربزرگ کمی بِرّوبِر نگاهش کرد و بعد گفت: «یعنی چی؟!» وقتی دید نوه‌اش جواب نمی‌دهد، گفت: «منظورت اینه که فشارش پایینه؟!» پسر با پوزخند سر تکان داد. مادربزرگ خندید و گفت: «خب اینکه مشت‌زدن نداره. هرکاری راهی داره.» پسر دقیق شد تا ببیند مادربزرگ چه راهی برای بالابردن سرعت اینترنت دارد. مادربزرگ گفت: «عین وقتی که فشار آب کمه! ببین پسرم تو سیم پشت کامپیوتر رو بگیر توی دستت و خم کن. محکم نگه‌دار. اینترنت توی سیم جمع می‌شه. بعد یهو سیم رو ول کن؛ اینترنت با فشار می‌آد توی کامپیوتر. فقط اون سیم رو خیلی نیگر ندار؛ چون ممکنه فشار اینترنت زیاد بشه و بزنه سیم رو بترکونه، کف اتاق اینترنتی بشه. مادرت تازه فرش‌ها رو شسته.»
☆rose☆

حجم

۴۲۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۴۲۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان