کتاب سهرابکشی
معرفی کتاب سهرابکشی
«سُهرابکشی» نمایشنامهای از بهرام بیضائی (-۱۳۱۷) نویسنده و کارگردان ایرانی است. داستان رستم و سهراب یکی از زیباترین داستانهای شاهنامه است که در آن سهراب، پسر رستم و دختر شاه سمنگان، تهمینه، از جانب توران به ایران میآید و با رستم از سیستان که برای یاری دادن ایرانیان و دفع لشکر توران به میدان آمده روبهرو میشود، بی آنکه این دو پهلوان یکدیگر را بشناسند. در این مبارزه سهراب بدست پدر خود کشته میشود. اما بهرام بیضایی در این روایت چیزی دیگر میگوید. داستان بهگونهای است که گویا رستم از همان ابتدا از داشتن پسری آگاه بودهاست و در اینجا تراژدی رستم و سهراب ابعاد دیگری پیدا میکند. طبق روال همیشگی کارهای بیضایی، انتهای ماجرا در ابهامی خفتهاست که پیوسته بخشی از تاریخ ما را پوشانده و همهچیز تا به امروز بر پایه گمانهزنی بال و پر گرفته است. فرهنگ مردسالار آریایی، رستم را همچنان قهرمانی شمرده که در سوگ فرزند و نوشداروی دیرکرده و بیاثر، زار میزند و به عزا مینشیند. در اصل سهرابکشی یک نوع پشت صحنه این اتفاق و در حقیقت محاکمه آن است اما واقعا چه کسی باید محاکمه شود؟ رستم یا سهراب؟ بخشی از نمایشنامه: تهمینه: تو را بس نبود فرزندِ مادرِ خود بودن؟ اینهمه از آن آمد که خواستی پدر بشناسی! ای خوشا نادانی! بسیاری نمیدانند پدرْشان کیست؛ و زندگی دراز میکنند به خوشخواری! تو چرا چنین نکردی؟ [میغُرّد] سَرْانجامِ شناختن اگر اینست، ای کاش پسری هرگز پدر نشناسد! [زنان واج میخوانند و با دو دستِ چلیپاوار بر سینهها میکوبند ـ] [یکهخورده] گفتید به دستِ پدرَش؟ برای کشتنِ من دستیکی کردهاید؛ شما پور و پدر! [خروشان] مرگ شما را به هم رسانید و زندگانی نَه؟ [یکباره ــ خیزان ــ دشنهی پیکر را از کمرگاهِ وِی میکشد و میغریوَد ـ] کاش سَرْانجامِ تو را سَرْی بودی و انجامی؛ تا سَرَش جدا میکردَم از انجام!
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه