دانلود و خرید کتاب دو مسلمان در محضر کی‌یرکه‌گود (رمان فلسفی به شیوۀ کی‌یر که‌گود) امیر دالوند
تصویر جلد کتاب دو مسلمان در محضر کی‌یرکه‌گود (رمان فلسفی به شیوۀ کی‌یر که‌گود)

کتاب دو مسلمان در محضر کی‌یرکه‌گود (رمان فلسفی به شیوۀ کی‌یر که‌گود)

معرفی کتاب دو مسلمان در محضر کی‌یرکه‌گود (رمان فلسفی به شیوۀ کی‌یر که‌گود)

«دو مسلمان در محضر کی‌یرکه‌گود (رمان فلسفی به شیوۀ کی‌یر که‌گود)» نوشته امیر دالوند و منصور حیدرزاده، کامران سمیعی شاهسوندی و حمیدرضا پارسا است: این کتاب حاصل سالها مطالعۀ نویسنده در مورد فلسفۀ سورن کی­ یرکه­ گود فیلسوف بزرگ دانمارکی است و به پیروی از آثار رمان­ وارۀ این فیلسوف نوشته شده و چند لایه دارد: دیدگاه­ هایی متفاوت بر جامعۀ دانمارک و فرهنگ و روحیات مردم آن، مباحث حاد اجتماعی و سیاسی دهه­ های اخیر، تصویری از شرایط خارجی­ ها، داستان هایی ریزودرشت با اشخاص ایرانی که در دانمارک امروز می­ گذرد، و سرآخر روایتی ساده و دست اول از فلسفۀ کی­ یرکه­ گود. در این کتاب خواننده با هر سطحی از معلومات به شناختی گام به­ گام از فلسفۀ پرجذبۀ این فیلسوف هستی­ گرا نائل می­ شود، فلسفه­ ای با اعتبار همیشگی که دریچه­ هایی تازه برای تحلیل هستی فردی به روی شخص می­ گشاید.
بهار
۱۴۰۱/۰۱/۰۱

پیش از این درمورد مشکلات ایرانی ها دردانمارک و تصاحب بچه های انها به بهانه های مختلف توسط دولت دانمارک شنیده بودم مخصوصا مادری که در این مورد حتی با وزیر خارجه ایران ملاقات داشتند برای بازگرداندن فرزند بیمارش.‌.. چنین

- بیشتر
طبق القائات تلویزیون مسلمان در دانمارک کسی است که هیچ ارتباطی با جامعه ندارد. صبح که بلند می‌شود اول نماز می‌خواند و بعد با کتک زن و بچه‌هایش را بیدار می‌کند که برایش صبحانه درست کنند. سپس سر کارش در کشتارگاه می‌رود و تا ظهر سر چند گاو و گوسفند را می‌برد، بی‌آن‌که یک قطره اشک بریزد. برای نهار سر یک گاو را می‌خورد و بعد هم دو ساعت می‌خوابد. بعد از خواب چند گاو و گوسفند دیگر سر می‌برد و به خانه می‌رود. سر شب با کتک زن و بچه‌هایش را به آشپزخانه می‌فرستد و بعد در حالی که تلویزیون اسلامی تماشا می‌کند شامش را می‌خورد. آخر شب قرآن و نماز شب می‌خواند و می‌خوابد، و البته قبل از خواب به زنش تجاوز می‌کند. روزهای تعطیل هم به مسجد می‌رود و با مسلمان‌های دیگر بحث مذهبی می‌کند، و این‌که چطور دانمارک را اشغال کنند! این تصویر یک مسلمان در تلویزیون دانمارک است، البته مسلمانی از نوع خوب و معقول آن، چون‌که هم شاغل است و هم صاحب خانواده! اما این‌ها هنوز اول کار است.
بهار
پدرم همیشه می‌گفت رفیق خوب کسی نیست که تو را می‌خنداند، کسی است که تو را می‌گریاند.
بهار
خدا قادری است مطلق، ازلی و ابدی، که برایش همه چیز ممکن است. اما این قادر مطلق فقط برای مؤمنی وجود دارد که خود را تسلیم او کرده است، نه هر کسی. او قدرت خود را زمانی نشان می‌دهد که امکان یا امید دیگری در زندگی مؤمن وجود نداشته باشد، و جایی که مؤمن آزمون ایمان پس دهد. خدا بخشی جاودان از وجود انسان است و تکلیف هر کس است که او را در خود بیابد، در غیر این صورت در زندگی‌اش همواره ناامید و متزلزل خواهد بود. تنها با یافتن خداست که فرد می‌تواند به جوهر حقیقی هستی خود دست یابد.
بهار
ایمان ادامۀ عقلانیتی است که به مرزهای نهایی خود رسیده است.
بهار
من خودم مسلمانم، هرچند نه مؤمن و نمازخوان، اما خوب می‌دانم اسلام چیست. اسلام سنت‌های فلسفی و عرفانی گسترده و عمیقی دارد و با ادبیات و معماری و هنر پیوند خورده است. این‌ها را همه می‌دانند. اگر تلویزیون دانمارک ریگی در کفش ندارد و می‌خواهد تصویری منصفانه از اسلام ارائه کند، چرا راجع به این‌ها برنامه ندارد؟ و اصلاً چرا ترس، نفرت، ترور، جنگ و فقر را به اسلام نسبت می‌دهد؟ من روز به روز بیشتر به این معتقد می‌شوم که تلویزیون دانمارک در رأس پروژۀ اسلام‌هراسی و نفرت از مسلمان‌ها قرار دارد. تلویزیون با سؤاستفاده از ناآگاهی مردم هر گونه دروغ و جعل و تحریف در مورد اسلام را یکی یکی پیش می‌برد و نشانه‌های آن‌ها را هم جا می‌اندازد. خانوادۀ هنسن هم با وحشت به برنامه‌ها نگاه می‌کند و با چشم‌های گرد می‌گوید عجب دین وحشتناکی! ما چنین دینی را در دانمارک نمی‌خواهیم!
بهار
دنیا می‌داند که اصفهان یکی از قشنگ‌ترین شهرهای خاورمیانه است و هر سال هزاران توریست خارجی به آن‌جا مسافرت می‌کند. اما وقتی یک اکیپ از دی ار چند سال پیش به این شهر رفت تنها چیزی که توجه‌شان را جلب کرد، پیرمردی صنعتگر بود که داشت در کارگاهی تاریک و کوچک دیگ مسی درست می‌کرد! اصفهان وجود نداشت! این کار به این می‌ماند که اکیپی خارجی از خیابان‌های کثیف و شلوغ پشت راه‌آهن کپنهاگ فیلم بگیرد، در کشور دیگری نشان دهد و بگوید که این دانمارک است! یا مثلاً با معتادی که چسبی روی دماغ و آبجویی در دست دارد، مصاحبه کند و بگوید این دانمارکی تیپیک است!
بهار
مردم خوب بلدند تمام “بدبختی‌های” دیگران را زیر ذره‌بین بگذارند، اما وقتی به خودشان می‌رسند همان بدبختی‌ها در نظرشان خوب جلوه می‌کند، چون دانمارکی است! خشونت، فساد، مواد مخدر، الکلیسم، پورنو کودکان، تجارت زن، خلافکاری، رسوائی سیاسی، ضعیف کشی و غیره و غیره تا جایی که به جامعۀ دانمارک مربوط می‌شود، طبیعی، آشنا و عادی است، در نتیجه مهم هم نیست، چون‌که همیشه همین‌طور بوده است! ولی وقتی بچۀ یک خارجی در اتوبوس خط‌واحد بادی درمی‌کند، دی ار فوری تمام برنامه‌هایش را قطع می‌کند و خبر آن را بعنوان بریکینگ نیوز به اطلاع ملت دانمارک می‌رساند!
بهار
خارجی‌هایی که استعداد هنری دارند وضعیت‌شان درست مثل هنرمندان دانمارکی است، یا باید با سیستم باشند، که در این صورت به جایی می‌رسند، یا اگر بخواهند از وضع موجود انتقاد کنند، به جایی نمی‌رسند. والسلام. فرق هنرمند داخلی و خارجی فقط در این است که دومی به علت خارجی بودنش در وضعیت خیلی بدتری قرار دارد.
بهار
کورت هامر در قسمتی از وزارت انطباق مشاور امورخارجی‌ها بود و مرتباً از تحصیل‌کرده‌ها پروژه‌هایی در ارتباط با کار، اشتغال، تحصیل، زنان، نسل دوم و غیره دریافت می‌کرد که مثلاً به مقامات بالاتر بفرستد. اما به آن‌ها جواب رد می‌داد و برایش دلائل مختلفی عنوان می‌کرد: ناقص بود، جامع نبود، بودجه نبود، آن موضوع هنوز مبرم نبود، اثر منفی می‌گذاشت و ... اما بعدها معلوم شد که یا آن‌ها را می‌فروخته و یا همه را با تغییراتی در فرمول، هدف و حوزه به اسم خودش به تأیید می‌رسانده و برای اجرای آن‌ها بودجه می‌گرفته است. ده سال نگذشت که صاحب خانه و خانۀ ییلاقی و قایق ده‌متری دوطبقه شد و بروبیایی پیدا کرد. اما ناگهان از کپنهاگ ـ و کلاً دانمارک ـ غیبش زد، چون فهمید خارجی‌هایی که پروژه‌شان را دزدیده بود به خونش تشنه‌اند. مدتی بعد شایع شد که کورت هامر دارائی‌هایش را نقد کرده و به جزایر کارائیب رفته و یک جزیره خریده است!
بهار
در مورد داروهای دانمارکی می‌توان کتاب‌ها نوشت. من شخصاً سال‌هاست از مصرف داروی دانمارکی خودداری می‌کنم، چون می‌ترسم سلامتی‌ام به خطر بیفتد و به بیماری مهلکی دچار شوم، یا بمیرم و در زمین سرد دانمارک دفن شوم.
بهار

حجم

۲۲۰٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

حجم

۲۲۰٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

قیمت:
۶,۰۰۰
تومان