دانلود و خرید کتاب یادگاران: کتاب چمران رهی رسولی‌فر
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب یادگاران: کتاب چمران

کتاب یادگاران: کتاب چمران

معرفی کتاب یادگاران: کتاب چمران

نام چمران، برای آن‌ها که او را ندیده‌اند، تصویر مبهمی است از کسی که درس و دانشگاه را رها کرد و جنگید؛ تن به تن،‌ سلاح به دست. او سال‌ها در لبنان با بچه‌های مدرسه‌ی جبل‌عامل زیست و زیستن را آموخت، و جنگید و جنگیدن را آموخت، و عاشق شد و عشق ورزیدن را آموخت.

چمران مثل هیچ‌کس نبود، مثل هیچ‌کس هم زندگی نکرد. زندگی او پر بود از بلند‌هایی که روی آن می‌ایستاد و سخن‌رانی می‌کرد و گودال‌هایی که در آن سنگر می‌گرفت و کمین می‌کرد.

تا بالأخره روز رفتن رسید. عشق آمد و چمران را با خودش برد. اندوهی گذاشت برای هم‌رزمان و صبری برای غاده.

نام چمران برای آن‌ها که او را دیده‌اند، تصویر روشنی است از زندگی مردی که برای خدا آمد، برای خدا زندگی کرد و به سوی خدا رفت.

soli.s
۱۳۹۶/۰۸/۲۷

کتاب خوبی بود

seyed Hossein
۱۳۹۹/۰۸/۰۴

شخصیت دوست داشتنی شهید چمران رو مقداری به من معرفی کرد. سردار قلب ها چمران

کاربر ۱۴۶۷۲۱۴
۱۳۹۹/۰۶/۲۴

مختصر و یادآور مرد بی ادعای زمان، چمران

نام چمران برای آن‌ها که او را دیده‌اند، تصویر روشنی است از زندگی مردی که برای خدا آمد، برای خدا زندگی کرد و به سوی خدا رفت.
حکیمی
آن‌وقت‌ها که دفتر نخست‌وزیری بود، من تازه شناخته بودمش. ازش حساب می‌بردم. یک روز رفتم خانه‌شان؛ دیدم پیش‌بند بسته، دارد ظرف می‌شوید. با دخترم رفته بودم. بعد از این که ظرف‌ها را شست، آمد و با دخترم بازی کرد. با همان پیش‌بند.
رهی
گفتم «دکتر جان، جلسه رو می‌ذاریم همین‌جا، فقط هواش خیلی گرمه. این پنکه هم جواب نمی‌ده. ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داریم. اگه یکیش را بذاریم این اتاق...» گفت «ببین اگه می‌شه برای همه‌ی سنگرا کولر بذارید، بسم‌الله. آخریش هم اتاق من.»
Ftm A
نشسته بود و زارزار گریه می‌کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می‌دانستم این طوری می‌کند؟ می‌گویم «مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم. برای من ناراحته.» کی باور می‌کند؟
MOHAMMADREZA RAHRAVAN
کم‌کم همه‌ی بچه‌ها شده بودند مثل خود دکتر؛ لباس پوشیدنشان، سلاح دست گرفتنشان، حرف زدنشان. بعضی‌ها هم ریششان را کوتاه نمی‌کردند تا بیش‌تر شبیه دکتر بشوند. بعداً که پخش شدیم جاهای مختلف، بچه‌ها را از روی همین چیزها می‌شد پیدا کرد. یا مثلاً از این که وقتی روی خاک‌ریز راه می‌روند نه دولّا می‌شوند، نه سرشان را می‌دزدند. ته نگاهشان را هم بگیری، یک جایی آن دوردست‌ها گم می‌شود.
محمدصالح عبداللهی کرمانی
گفتند «دکتر برای عروسی هدیه فرستاده.» به‌دو رفتم دمِ در و بسته را گرفتم. بازش کردم. یک شمع خوش‌گل بود. رفتم اتاقم و چندتا تکه طلا آویزان کردم و برگشتم پیش مهمان‌ها؛ یعنی که این‌ها را مصطفی فرستاده. چه کسی می‌فهمید مصطفی خودش را برایم فرستاده؟
Ms_jervis
اگر کسی یک قدم عقب‌تر می‌ایستاد و دستش را دراز می‌کرد، همه می‌فهمیدند بار اولش است آمده پیش دکتر. دکتر هم بغلش می‌کرد و ماچ و بوسه‌ی حسابی. بنده‌ی خدا کلی شرمنده می‌شد و می‌فهمید چرا بقیه یا جلو نمی‌آیند، یا اگر بیایند صاف می‌روند توی بغل دکتر.
Ms_jervis
ایستاده بود زیر درخت. خبر آمده بود قرار است شب حمله کنند. آمدم بپرسم چه کار کنیم، زل زده بود به یک شاخه‌ی خالی. گفتم «دکتر بچه‌ها می‌گن دشمن آماده باش داده.» حتی برنگشت. گفت «عزیز بیا ببین چه‌قدر زیباست.» بعد همان طور که چشمش به برگ بود، گفت «گفتی کی قراره حمله کنند؟»
Ms_jervis
ماهی یک‌بار، بچه‌های مدرسه جمع می‌شدند و می‌رفتند زباله‌های شهر را جمع می‌کردند. دکتر می‌گفت «هم شهر تمیز می‌شود، هم غرور، بچه‌ها می‌ریزد.»
علی
برای نماز که می‌ایستاد،‌ شانه‌هایش را باز می‌کرد و سینه‌ش را می‌داد جلو. یک‌بار به‌ش گفتم «چرا سر نماز این‌طوری می‌کنی؟» گفت «وقتی نماز می‌خوانی مقابل ارشدترین ذات ایستاده‌ای. پس باید خبردار بایستی و سینه‌ات صاف باشد.» با خودم می‌خندیدم که دکتر فکر می‌کند خدا هم تیمسار است.
علی
ی‍ادگ‍اران‌: ک‍ت‍اب‌ ک‍اوه‌
کوروش علیانی
یادگاران: کتاب باقری
فرزانه مردی
یادگاران؛ کتاب همت
مریم برادران
یادگاران: کتاب متوسلیان
زهرا رجبی‌متین
مصطفی چمران
مصطفی چمران
یادگاران: حسن طهرانی مقدم
فرزانه مردی
چمران به روایت همسر شهید
حبیبه جعفریان
گلستان در آتش
ابراهیم حسن بیگی
حرمان هور؛ دست‌نوشته‌های شهید احمدرضا احدی
علی‌رضا کمری
مصطفی چمران: مردی برای تمام فصول
نرگس علی مردانی
زین الدین به روایت همسر شهید
بابک واعظی
سید موسی صدر ؛ نگاهی به زندگی و زمانه امام موسی صدر
امیر صادقی
حقیقت
سیدمرتضی آوینی
فرمانده شهر
داوود بختیاری دانشور
سید مرتضی آوینی؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی شهید آوینی
محمدرضا حدادی
مادران: شهیدان آقاجانلو به روایت مادر
زهرا رجبی‌متین
پروانه در چراغانی؛ بر اساس زندگی شهید حسین خرازی (قصه‌ی فرماندهان ۵)
مرجان فولادوند
کتاب قوام
محسن دریابیگی
یادگاران: کتاب غلام‌علی رجبی (جندقی)
سیداحمد معصومی‌نژاد
کتاب عبدالله میثمی؛ یادگاران ۵
مریم برادران

حجم

۲۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

حجم

۲۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان