
کتاب ستاره لیلا
معرفی کتاب ستاره لیلا
کتاب ستاره لیلا نوشتهی یاسمن خلیلیفرد اثری است که نشر دیوار آن را منتشر کرده است. این کتاب روایتی از زندگی، سوگ، روابط خانوادگی و زخمهای عمیق عاطفی است که در بستر زندگی چند نسل از یک خانواده ایرانی شکل میگیرد. داستان با محوریت عقیق، زنی پزشک و مادر، روایت میشود که با فقدان دخترش لیلا و جدایی از همسرش کامیار، درگیر پیچیدگیهای روابط خانوادگی، احساس گناه، و تلاش برای بازسازی زندگی خود است. روایت کتاب در قالب فصلهایی کوتاه و با زاویه دید اولشخص پیش میرود و بهواسطهی نگاه دقیق نویسنده به جزئیات زندگی روزمره، احساسات و دغدغههای شخصیتها، فضایی ملموس و صمیمی خلق میکند. ستاره لیلا اثری است که به موضوعاتی چون مرگ، سوگواری، مادرانگی، جدایی، و تلاش برای ادامه دادن زندگی پس از فقدان میپردازد و در عین حال تصویری از جامعه و خانواده معاصر ایرانی ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ستاره لیلا
کتاب ستاره لیلا نوشتهی یاسمن خلیلیفرد روایتی است از زندگی عقیق، زنی پزشک که پس از مرگ دخترش لیلا، با احساس گناه، اندوه و روابط پیچیده خانوادگی دستوپنجه نرم میکند. داستان در تهران معاصر میگذرد و با نگاهی موشکافانه به جزئیات زندگی شخصیتها، به بررسی تأثیر فقدان، سوگواری و جدایی بر روان و رفتار اعضای خانواده میپردازد. روایت کتاب از زبان عقیق، با زاویه دید اولشخص و لحنی صمیمی و بیپرده، خواننده را به درون تجربههای عاطفی و ذهنی او میبرد. ساختار کتاب مبتنی بر فصلهایی است که هرکدام بخشی از زندگی روزمره، خاطرات گذشته، یا مواجهه با بیماران و اطرافیان را بازگو میکند. در این میان، شخصیتهایی چون کامیار (همسر سابق عقیق)، داریوش (دوست خانوادگی)، مادر عقیق و دیگر اعضای خانواده، هرکدام با دغدغهها و زخمهای خود، در روند داستان نقش دارند. ستاره لیلا با تمرکز بر سوگ، احساس گناه، تلاش برای بازسازی روابط و مواجهه با بحرانهای شخصی، تصویری چندلایه از زندگی زنان و خانوادههای ایرانی در مواجهه با فقدان و تغییرات اجتماعی ارائه میدهد.
خلاصه داستان ستاره لیلا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان ستاره لیلا با حضور عقیق در بهشتزهرا و گفتوگوهای درونیاش با دختر ازدسترفتهاش، لیلا، آغاز میشود. عقیق، پزشک متخصص زنان، درگیر سوگ عمیق و احساس گناه نسبت به مرگ لیلاست؛ حادثهای که سایهاش بر تمام روابط خانوادگی و حرفهای او افتاده است. او در کنار مراقبت از بیماران و رسیدگی به مادر سالخوردهاش، با خاطرات گذشته، جدایی از همسرش کامیار، و دوری از پسرش دارا مواجه است. روایت کتاب میان زمان حال و گذشته در رفتوآمد است و از خلال خاطرات، جزئیات زندگی لیلا، رابطه عقیق با کامیار، و تأثیر مرگ فرزند بر فروپاشی خانواده آشکار میشود. در کنار این سوگ، عقیق با بیمارانش نیز همدلی میکند و رنجهای آنان را به خود میگیرد؛ از جمله مادران بیماران سرطانی یا زنانی که با ناباروری دستوپنجه نرم میکنند. بازگشت ناگهانی کامیار و دارا به ایران، بحرانهای تازهای را به زندگی عقیق میآورد و او را با انتخابها و احساسات متناقض روبهرو میکند. در نهایت، ستاره لیلا روایتی است از تلاش برای ادامه دادن زندگی، یافتن معنا در دل فقدان، و جستوجوی راهی برای آشتی با گذشته و خود.
چرا باید کتاب ستاره لیلا را بخوانیم؟
ستاره لیلا با نگاهی صادقانه و بیپرده به تجربه سوگ، احساس گناه و پیچیدگیهای روابط خانوادگی میپردازد. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و دغدغههای زنان، تصویری ملموس از رنج، امید و تلاش برای بازسازی زندگی پس از فقدان ارائه داده است. این کتاب نهتنها به موضوع مرگ و سوگواری میپردازد، بلکه به مسائل روانی، تابآوری، و نقش زنان در خانواده و جامعه نیز توجه دارد. روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند و خواننده را به تأمل درباره معنای زندگی، بخشش و ادامه دادن دعوت میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن ستاره لیلا به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغه سوگ، فقدان، روابط خانوادگی پیچیده، یا مسائل روانی و عاطفی دارند. همچنین به علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و کسانی که به دنبال روایتی صمیمی و واقعگرایانه از زندگی زنان و خانوادههای ایرانی هستند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب ستاره لیلا
«هوا گرگومیش است. وسط هفتهها اینجا خلوتتر از آخر هفتههاست. داریوش میدانست صبح قرار است بیایم بهشتزهرا. مایل بود همراهیام کند اما ترجیح دادم تنها باشم. آدم گاهی دلش میخواهد در تنهایی مطلق با بچهاش خلوت کند. البته تو دیگر بچه نیستی مامانجان. برای خودت خانمی شدهای. اگر آن بیمار جانی، آن کثافت، آن خانمانبراندازِ بیشرف نبود، امروز دقیقاً رأس ساعت ۵:۴۵ صبح بیست و چهارساله میشدی. ببخش دیر رسیدم. تقصیری نداشتم؛ خواب ماندم. تا نیمههای شب بالای سرِ امیرعلی بودم. حالش خوب نیست و دلم نیامد تنهایش بگذارم. بیشتر از خودش نگران مادرش هستم. مادرها بیشتر از فرزندانشان از رنج آنها رنج میکشند. لیلای مادر، صبح که آمدم، یک دستهگل آفتابگردان اینجا روی سنگ مزارت بود. عجیب نیست؟ یعنی چه کسی ممکن است قبل از من آمده باشد برای تبریک تولدت؟ چه کسانی جز من به یاد دارند که تو رأس ساعت ۵:۴۵ بامداد بیست و ششم آذر به دنیا آمدی؟ مامان یا فلور؟ شک دارم یادشان باشد. ساعت نزدیک هفت است. هوا هنوز کاملاً روشن نشده و این ویژگی ماه تولد توست که روزهایش در کوتاهترین حالت ممکناند و شبهایش بلند. کامیار گفت: «اسمش رو میذاریم یلدا.» اما عجول بودی مادرجان و زودتر از شب چله به دنیا آمدی، بعد فکر کردیم لیلا هم از «شب» میآید و اسمت را گذاشتیم لیلا…»
حجم
۳۳۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۳۳۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
